برداشت تعدادی از اعضای لژیون دهم نمایندگی شفا در باب دستور جلسه هفته
" رابطه یادگیری و معرکهگیری "

مسافر مجید؛
فردی که در مسیر تعلیم و تعلّم است، به طور طبیعی از ورود به منازعات بیهوده و «معرکهگیری» پرهیز مینماید. در مقابل، فردی که فاقد آموزش و راهنمایی کافی است، برای توجیه اعمال و کاستیهای خود—مانند عدم نگارش تکالیف، غیبت در جلسات آموزشی، تأخیر در حضور، یا عدم رعایت منظم برنامه درمانی—مجبور به دامن زدن به توجیهات و وارد شدن به جروبحثهای غیرضروری (معرکهگیری) میشود.
برای اجتناب از این وضعیت و حفظ مسیر تعالی، ضروری است که فردِ در حال آموزش، اطاعت محض و گوش به فرمان استاد (راهنما) باشد و همواره آموزشها و راهنماییهای وی را سرلوحه کار خویش قرار دهد. در این صراط مستقیم، تنها تلاش باید مصروفِ یادگیری عمیق یک اصل واحد گردد، و آن اصل، "پذیرش و اجرای بیقید و شرط فرامین استاد" است.

مسافر رامین؛
برای دستیابی به آرامش، تعادل و درمان، تنها یک راه وجود دارد و آن، حرکت در مسیر «صراط مستقیم» و فرمانبرداری از راهنماست؛ در غیر این صورت، بازگشتی به اعماق تاریکی در پیش خواهد بود. اگر خوشاقبال باشم و بتوانم بار دیگر از مسیرهای دشوار و پرپیچوخم عبور کنم و جان سالم بهدر برم و همه چیز مطابق میل پیش رود، شاید بتوانم به نقطهای برسم که در آن، همه چیز سامان یابد؛ هرچند از نظر من، کاری دشوار و بعید است.
به همین سبب، «حرمتها» همواره ما را نسبت به بسیاری از مسائل آگاه میسازند و تذکر میدهند که معرکهگیری نکنیم و در حاشیهها قدم نگذاریم. ما در کنگره گرد هم آمدهایم تا کاری را به انجام رسانیم که جهان در تحقق آن درمانده است. درمان اعتیاد نه با شانس و اقبال، نه با قسم و آیه و نه با معجزه تحقق مییابد؛ بلکه تنها با اطاعت از فرامین کنگره و راهنمای خویش، پرهیز از ضدارزشها و حرکت در مسیر درست ممکن میگردد. لازم است از لذتهای زودگذر چشم بپوشیم تا سیستم درون جسم و روانمان بار دیگر بازسازی شود و حال خوش را تجربه کنیم.
برای مثال، برخی میگویند راهنمای ما کاری ندارد و تنها از ما امتحان میگیرد، در حالیکه ما گرفتار مشکلات متعددی هستیم و نمیتوانیم به آن بیندیشیم. چنین افرادی بهمرور از مسیر کنگره جدا میشوند؛ چراکه کنگره همچون گردبادی است که اضافات را از خود دور میکند و همواره در مسیر رشد و حرکت پیش میرود. آنان که در حاشیه میمانند، از این گردونه بیرون خواهند رفت. پس نباید در معرکهگیریها وارد شویم، بلکه باید در مسیر آموزش قرار بگیریم و آموختههای خود را عملاً در زندگی بهکار بندیم.
«معرکهگیری» همانند ایجاد پارازیت در رادیو یا تلویزیون است که مانع شنیدن صدا و دیدن تصویر میشود. انسان نیز با معرکهگیری، حقیقت را از خود و دیگران پنهان میکند. وقتی اشتباهی مرتکب میشویم اما آن را نمیپذیریم و در پی یافتن مقصر میگردیم، این نشانه آن است که از تعادل خارج شده و به حاشیه کشیدهایم.
پس با خود بیندیشیم: آیا میخواهم آموزش ببینم یا در حاشیه بمانم؟ به امید آنکه بتوانیم از حاشیهها فاصله گرفته، آموزشها را دریافت و در عمل بهکار بندیم و بدانیم که فرایند آموزش هرگز پایان نخواهد یافت.

مسافر آرش؛
یادگیری در اینجا، انباشتی از دانستههای ذهنی و محفوظات تکراری نیست؛ بلکه همانند «معرکهگیری»، کنشی زنده و پویاست، با این تفاوت که یادگیری، مسیری برخلاف جهت معرکهگیری در پیش میگیرد. معرکهگیری زاییدهی ترسها، منیت و ناامیدی انسان است و نوعی فرافکنی را بر او تحمیل میکند. اما یادگیری راستین، باید از مرز ترسها عبور کند، قلعهی منیت را ویران سازد و ناامیدی را پشت سر نهد تا به بار بنشیند.
مرزبان خبری: مسافر علیاصغر
ارسال: مسافر محمدرضا ل7
- تعداد بازدید از این مطلب :
111