English Version
This Site Is Available In English

نقطه اصلی و صفر درمان‌ اعتیاد گوش به فرمان بودن است

نقطه اصلی و صفر درمان‌ اعتیاد گوش به فرمان بودن است

دهمین جلسه از دوره دوازدهم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی کریمان کرمان با استادی راهنمای محترم مسافر مجید، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه «رابطه یادگیری و معرکه گیری» روز سه‌شنبه ۴ آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

سلام دوستان مجید هستم یک مسافر

خداوند بزرگ را شاکرم که یک بار دیگر در کنگره ۶۰ حضور دارم نه به خاطر درمان اعتیاد که یک بازی است بلکه به جهت یادگیری اصول زندگی. جا دارد پیش از شروع جلسه ورود آقای خدامی را به کرمان خوش آمد بگویم همانطور که بقیه هم اطلاع دارند بعد از چندین ماه ایشان به کرمان تشریف آوردند.قرار بود در جشن دیده‌بان تشریف بیاورند فرصت نشد. انشاالله کسانی که جهت شال ایجنتی و مرزبانی این دوره در رفسنجان تشریف دارند و دوستانی که می‌خواستند در جشن دیده‌بان کادویی بدهند، احتمالاً امروز این کار را انجام می‌دهند. واقعا خوش آمد می‌گویم. این شعبه هم تشریف آورده بودند و از اینجا مستقیم به رفسنجان رفتند.
به آقای مهندس و آقا علیرضا از دست دادند خواهر زادشون را تسلیت عرض می‌کنیم انشالله پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگریست.


در مورد دستور جلسه رابطه یادگیری و معرکه‌گیری.

از دسته دستورجلساتی که می‌تواند یک نقطه عطفی برای هر کدام از ما باشد.چون اینطور که نگهبان عزیز خلاصه صحبت‌های آقای مهندس را بیان فرمودند،می‌گویند یادگیری با معرکه‌گیری رابطه مستقیم دارد یک زمانی یا من یک چیزی را یاد می‌گیرم یا وارد معرکه‌گیری می‌شوم. ما همه در کنگره این را قبول داریم که آمده‌ایم در کنگره به درمان اعتیاد برسیم. ممکن است دو سه جلسه اول بعضی به کنگره بیایند  در این مدت فقط آشنا می‌شوند که صرفاً درمان اعتیاد صورت بگیرد. کسانی که حضور دارند خواسته اصلی و هدف اصلی‌مان این است که به درمان اعتیاد برسیم. و برای اینکه بالاخره از این مسیر رد بشویم یواش یواش آشنا می‌شویم و متوجه می‌شویم که ما چگونه باید سفر کنیم و این سفر به چه شکل هست و چه جوری انجام می‌شود بعد از چند وقت می‌توانیم به رهایی برسیم این پروسه به چه شکلی هست حالا یواش یواش درسه جلسه تازه واردین و حضور در لژیون، مطمئناً یک مسیری برایمان مشخص می‌شود. پس همه قبول داریم که اینجا آمده‌ایم و از اعتیاد مطمئناً چیزی نمی‌دانیم. چون اگر می‌دانستیم اینجا نبودیم یا خودمان درمان کرده بودیم یا گرفتار این مسئله به این شکل نمی‌شدیم که خیلی‌ از راه‌ها را برویم و موفق نشویم.

پس در این مسئله همه باهم، هم نظریم که به کنگره ۶۰ آمده‌ایم مسئله اصلیمان درمان اعتیاد است. در این مسیر مطمئناً با مسائلی برخورد می‌کنیم که در گذشته ما خیلی متفاوت است. ما خودمان هر کدام شخصاً در مورد اعتیاد خیلی مسائل مختلف را شنیده بودیم،انجام داده بودیم راه‌های مختلف. به درد دل هر کس که بنشینی در این مسئله خیلی مسائل مختلفی دارد. و نتیجه نداده است حالا نمی‌خواهم اسم ببرم چون مربوط به این دستور جلسه خیلی نمی‌شود.راه‌های مختلفی که بیرون بود خیلی‌ها تجربه کردند و نتیجه‌ای هم نگرفتند. پس الان که اینجا حضور داریم و مسائل جدید که می‌شنویم به مسئله اصلی ایمان داشته باشیم. به این قضیه که من اگر به اینجا می‌آیم و برای درمان آمده‌ام الگو ها را که می‌بینم به درمان رسیده‌ها و خدمتگزارانی که ما می‌بینیم در طول جلسه دارند خدمت می‌کنند.

سفر دومی‌ها این‌ها همه برای ما الگو هستند که درمان شده روش کنگره ۶۰ هستند و همین راه را رفتند و به نتیجه رسیدند. این‌ها مطمئناً می‌تواند دید من را بازتر کند که چرا باید ۱۰ ماه سفر کنم چرا باید راجع به دستور جلسات بروم و صحبت کنم یا تحقیق کنم چرا باید سی‌دی گوش کنم این‌ها همه بالاخره چیزهایی هست که برای من جدید است اتفاق می‌افتد. برای درمان اعتیاد هیچ موقع فکر نمی‌کردم که سی‌دی گوش کنم سی‌دی بنویسم در جلسات به این شکل شرکت داشته باشم گاهاً در مکان‌های دیگر دیده‌ایم که یک چیزهایی دارند ولی هیچ کدام به این شکل با این دقت و ظرافت انجام نمی‌شود پس حتماً یک دلیلی هست در این مسئله و از هر کسی که ما بپرسیم که به درمان رسیده می‌بینیم که همین مسیر را رفته است، یعنی حضور در جلسات، مشارکت، سی‌دی گوش دادن، سی‌دی نوشتن و گوش به فرمان بودن.
نقطه اصلی و صفر این مسئله می‌تواند همین گوش به فرمان بودن باشد.


از تجربه خودم بخواهم بگویم زمانی که از همه جا ناامید شده بودم و آمدم اینجا کنگره ۶۰ مطمئناً برای من هم این اتفاق افتاد. بعضی موقع‌ها به بچه‌های لژیون می‌گویم مثلی هست که می‌گویند پیش من پادشاهی یعنی با این حضورتان و رفتارتان،چون من زمانی که آمدم نشستم در این جلسات آنقدر تخریب داشتم که واقعاً هیچی متوجه نمی‌شدم. من اصلاً این بالا می‌گفتم این چه وضعیه،چه اتفاقی دارد می‌افتد،این‌ها یعنی چی چرا اینقدر دست می‌زنند چرا مثلاً جواب همدیگر را می‌دهند. ولی یک نقطه‌ای بود که واقعا با سنی هم که داشتم، حدوداً ۵۲ سالم بود، قبول کردن خیلی چیزها مشکل بود. دیگر  سنی از من گذشته بود ادعاهایی برای خودم داشتم و فکر می‌کردم که دیگر همه چیز را می‌دانم و درک می‌کنم.

مطمئناً این تغییرات خیلی برایم راحت نبود،حالا بیام به حرف‌های راهنمام آقا امیرحسین که حکم پسر من را داشت گوش بدهم.الان ایشون سی و خورده‌ای سال دارند و  پسر من هم آن موقع 25 سال سنش بود. ولی باور داشتم که این مسیری که راهنماها رفتن، خدمتگزاران رفتند همان مسیر رهایی است. یعنی واقعاً قبول کردم که هیچی از مسئله اعتیاد نمیدانم.همان که سردر نشریات نوشته؛ که اول ندانی را بدان تا بدانی را بدانی به این نقطه رسیدم که باید ظرف خودم را خالی کنم و باید بدانم که از اعتیاد چیزی نمی‌دانم،شاید جالب باشد در مسائل مختلفی که پیش می‌آید در دستور جلسات ،ما خیلی چیزها راجع به آنها صحبت می‌کنیم خیلی مسائل مختلف. من شخصاً در زندگی خودم خیلی مسائل را تجربه کرده‌ام و خیلی چیزها را یاد گرفتم ولی وقتی دقت می‌کنم روی مسائل کنگره روی چیزهایی که در کنگره گفته می‌شود ،روی تجربه دوستان ،روی مشارکتی که هر کدام شخصاً انجام می‌دهند، برای من یک درس تازه است.یعنی کنگره یک جایی هست که صرفاً فقط برای  آموزش، وهله اول درمان اعتیاد، شناختن مواد،شناختن اعتیاد، چون دقیقاً شناختن اعتیاد مساوی است با شناختن انسان،یعنی هر قدر من اعتیاد را بیشتر بشناسم موضوع انسان را بیشتر می‌شناسم، کار کردن وادی‌ها و دستور جلسات و همه این‌ها به ما کمک می‌کند،  به من کمک می‌کند که آگاهیم بیشتر بشود و شناختم بیشتر بشود و در وهله اول به رهایی برسم. در مقابل این مسئله آموزش، که همه قبول داریم برای رسیدن به رهایی باید آموزش درس‌های جدید، نگرش جدید ،جهان‌بینی جدید، رفتار جدید، برای درمان جسم روان جهان‌بینی واجب است که این سه تا با هم رشد کنند.

وقتی که قبول می‌کنم مطمئناً این وسط باید یک راهنما وجود داشته باشد. یک نفر را داشته باشم که راه را به من نشان بدهد. من تجربه راهنما نداشتن را در رژیم جونز داشتم واقعاً زمانی که ما رفتیم برای گرفتن شال راهنمایی، آقای مهندس همان سال‌ها برای اولین بار گفتند که اضافه وزن باید درست بشود، و یک دفترچه ما گرفتیم و رفتیم برای شروع کردن، گفتیم چیکار کنیم؟ گفتند سی‌دی‌ها را گوش دهید و بنویسید و طبق آنها انجام بدهید. من خودم راهنما هم بودم. تا یک مقداری هم موفق شدم ولی یک جایی رسید یک نفر باید به داد من می‌رسید یعنی یک نفر باید دستم را می‌گرفت یعنی هر چقدر هم که من بگویم من آموزش می‌گیرم هر چقدر هم که من بگویم همه این وادی‌ها را کار می‌کنم و همه این‌ها را حواسم بهشون هست باز هم یک نفر را لازم دارم که حواسش بیشتر به من باشد یعنی از یک دیدگاه دیگر به قضیه نگاه کند مثل راهنما.


راهنما کسی است که دیدگاهی که در کنگره ۶۰ نسبت به رهجو دارد به همین شکل است یعنی دلش می‌خواهد تجربه خودش را کاملاً بدون هیچ چشم داشتی و بدون هیچ منظوری در اختیار رهجو قرار دهد. تمام راهنماهای کنگره ۶۰ به همین شکل هستند و این را از آقای مهندس به ارث برده‌اند و برده‌ایم که به این شکل عمل می‌کنیم و صرفاً تجربه‌ای را که در این مسیر کسب کرده‌ایم در اختیار رهجو قرار می‌دهیم و هیچ چیز دیگری این وسط نیست و این موضوع خیلی به من کمک می‌کند که قبول کنم حرفی را که راهنمایم به من می‌زند قبول کنم و وارد معرکه‌گیری نشوم چون یا ما آموزش می‌گیریم و یا وارد معرکه‌گیری می‌شویم دقیقاً هر زمانی که احساس کنیم که در کنگره ۶۰ داریم راه را به بیراهه می‌رویم و یک چیزی را قبول نمی‌کنیم. هر چیزی که به ما گفته می‌شود جنبه آموزشی دارد آنچه که متوجهش می‌شویم جنبه آموزشی دارد یا قبول می‌کنیم یا وارد معرکه‌گیری می‌شویم. یعنی هر موقع من در ذهنم احساس کنم که حتی به صورت ذهنی یک اتفاق می‌افتد در عمل نیز کاملاً آن را می‌بینیم.
مثال‌هایی که آقای مهندس می‌زنند راجع به معرکه‌گیری، که ما به چه شکلی وارد آن می‌شویم. ذهنی هم این اتفاق خیلی می‌افتد یعنی واکنش طبیعی است یعنی یا من آموزش می‌گیرم یا وارد معرکه‌گیری می‌شوم دقیقاً در مقابل آموزش یک واکنش طبیعی که من می‌توانم نشان بدهم همین است که وارد معرکه‌گیری بشوم و به قول معروف یا نق بزنم یا ایراد بگیرم یا موضوع را اصلاً عوض کنم. یا دلایل دیگری بیاورم. مطمئناً وقتی آگاهی‌ داشته باشم می‌توانم این کار را بکنم کسی که راجع به این مسئله هیچ چیزی را نداند خیلی راحت‌تر است. این آموزش گرفتن خیلی راحت‌تر است تا کسی که یک مقداری چیزی را می‌داند و قبول کردن آن خیلی سخت‌تر است. مثلاً یک چیزی که من تا الان می‌دانستم یک چیز دیگری است و باید عوض شود.
خیلی ممنون که به صحبت‌های من گوش کردید.


تایپ: مسافر علی لژیون پنجم

عکس: مسافر آرمان لژیون دوم

ارسال: مسافر مهدی لژیون دوم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .