اگر بخواهم از زندگی خود بگویم؛ وقتی که متوجه شدم مسافرم مواد مصرف میکند، اصلاً نمیدانستم باید چهکار کنم و هیچ راهحلی نداشتم؛ چون هر صحبتی که با مسافرم میکردم برایش اهمیتی نداشت، فقط به فکر مصرف خود بود و من باید کمکم با این قضیه کنار میآمدم و این کارِ آسانی نبود.
بعد از چند وقت مشکلات زندگی شروع شد و هر روز بدتر از دیروز بود، دلم میخواست روزها شب شود و روز بعد بیاید. دلم برای فرزندانم میسوخت و نمیدانستم باید چهکار کنم که خواسته درمان در مسافرم ایجاد شود؛ حتی غذایی که میخوردم هیچ لذتی برایم نداشت.
من و مسافرم روزبهروز با هم غریبهتر میشدیم. هیچ حرف و ارتباطی با هم نداشتیم. احساس میکردم به نقطه سیاه زندگی رسیدم و فشارهایی که از اطرافیان وارد میشد طاقتفرسا بود. هر کس میخواست یک راهحل به ما بدهد؛ اما هر راهی که میرفتم هیچ فایدهای نداشت؛ چون برای مسافرم مهم نبود و تنها به حال خودش فکر میکرد.
من یک مدت روی هدف و خواستهام پافشاری کردم و تمام فکر و ذهنم این بود که راهی را پیدا کنم که مسافرم درمان شود و از این مُعضل رها شویم تا اینکه یک روز با یکی از بستگان راجعبه این موضوع صحبت کردم و ایشان کنگره۶۰ را به من معرفی کرد. با مسافرم در میان گذاشتم و او را راضی کردم که با هم به کنگره بیاییم و با آموزشهایی که در کنگره۶۰ دریافت میکنیم همهچیز خیلی عالی و با نظم جلو میرود و زندگیمان تغییر میکند.
خدا را شکر میکنم که با کنگره۶۰ آشنا شدم و از آقای مهندس و خانواده محترمشان کمال تشکر را دارم که این بستر را برای ما فراهم کردند. اُمیدوارم مسافرم به رهایی برسد و آرزو میکنم تمام کسانی که قدم در این راه میگذارند از دام اعتیاد رها شوند و میخواهم در ادامه بگويم در این مدت کم که با کنگره آشنا شدم اُمید به زندگی در من و خانوادهام شکل گرفته است و چقدر با گوش کردن سیدیهای آقای مهندس حالمان خوب میشود. برای تمام کسانی که در کنگره زحمت میکشند آرزوی موفقیت دارم.
نویسنده: همسفر عاطفه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون نهم)
رابط خبری: همسفر راضیه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون نهم)
ویراستار: همسفر شهربانو رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون دوم)
ارسال مطلب: همسفر نیلوفر (دبیر سایت)
همسفران نمایندگی سمنان
- تعداد بازدید از این مطلب :
85