English Version
This Site Is Available In English

پذیرش اشتباه آغاز واقعی تغییر درون است.

پذیرش اشتباه آغاز واقعی تغییر درون است.

سلام دوستان، نجمه هستم، یک همسفر.

مسئله‌ی یادگیری تنها به درس، مشق و امتحانات محدود نمی‌شود؛ بلکه خلقت انسان و سایر موجودات بر پایه‌ی یادگیری بنا شده است و این موضوع در تمام متون به چشم می‌خورد. در کنگره ۶۰ نیز مفهوم واژه‌ی یادگیری به مسئله‌ی آموزش و در ادامه به دانایی برمی‌گردد؛ بنابراین همه‌ی ما همواره در حال یادگیری هستیم و به‌طور اصولی، خودِ زندگی یک فرآیند یادگیری است. انسان از لحظه‌ی تولد تا پایان عمر در حال آموختن است؛ گاهی از طریق تجربه، گاهی با دیدن، شنیدن و گاهی با شکست‌ها. اگر این نگاه در زندگی ما شکل بگیرد، متوجه می‌شویم که هیچ اتفاقی بی‌هدف نیست و هر موقعیت می‌تواند درسی برای رشد ما داشته باشد.

در مقابلِ یادگیری، مقوله‌ای به نام معرکه‌گیری وجود دارد که نقطه‌ی مقابل یادگیری است و ریشه در جهل و ناآگاهی انسان‌ها دارد. در واقع، وقتی یک موضوع از مسیر اصلی خود خارج شده و به مسئله‌ای دیگر تبدیل می‌شود، به آن معرکه‌گیری می‌گویند. زمانی که انسان اشتباهات خود را نمی‌پذیرد و به‌جای آن دیگران را مقصر می‌داند، وارد فضای معرکه‌گیری می‌شود. در این حالت سه صفت اصلی، یعنی ترس، منیت و ناامیدی در وجود فرد فعال می‌شود. چنین فردی به دلیل منیت نمی‌تواند خطاهای خود را قبول کند و از ترس اینکه دیگران او را مقصر بدانند یا از خواسته‌هایش دور شود، همواره در حال دفاع از خود و توجیه رفتارهای غلطش است.

فرد معرکه‌گیر معمولاً در حاشیه قرار دارد، دائماً احساس ناامیدی می‌کند و بیشتر اوقات در حال نق‌زدن و اعتراض است. این افراد به‌جای اصلاح خود، تلاش می‌کنند با ایجاد حاشیه، ضعف‌های درونی‌شان را پنهان کنند. کسی که در کنگره به درمان واقعی رسیده باشد، هرگز بدِ کنگره را نمی‌خواهد و وارد معرکه‌گیری نمی‌شود؛ اما فردی که ظاهراً به درمان رسیده ولی مخفیانه مصرف دارد، دچار عذاب وجدان می‌شود و برای پنهان‌کردن خطای خود، شروع به ایراد گرفتن، سرزنش کردن و معرکه‌گیری می‌کند تا فشار درونی‌اش را کاهش دهد و خطای خودش را توجیه نماید.

اگر فردی خود را با یادگیری عجین کند و همواره به دنبال دریافت آموزش باشد و صفت دانایی را که مهم‌ترین مقوله در یادگیری است در خود تقویت کند، می‌تواند از معرکه‌گیری دور شود و کمتر وارد حاشیه‌ها گردد. چنین فردی کمتر دچار کینه، ترس و خشم می‌شود و نگاهش به مسائل عمیق‌تر و منطقی‌تر خواهد بود. جناب مهندس این دو مقوله را در کنار هم قرار داده‌اند، زیرا این دو همچون دو کفه‌ی یک ترازو هستند؛ هرچه سطح یادگیری، دانش و معرفت ما بالاتر برود، کفه‌ی دیگر که همان معرکه‌گیری است، پایین‌تر می‌آید و از وزن و قدرت آن کاسته می‌شود.

در نهایت، معرکه‌گیری حواس و تمرکز ما را از مسیر آموزش دور می‌کند و نیروی ما را به‌جای سازندگی، صرف تخریب می‌نماید. این حالت باعث می‌شود انرژی روانی و ذهنی ما به‌هم بریزد و نتوانیم از فرصت‌های رشد به‌درستی استفاده کنیم. زمانی که در مسیر یادگیری قرار می‌گیریم، ذهن ما آرام‌تر می‌شود و قدرت تشخیص‌مان بالا می‌رود؛ اما هنگامی که وارد حاشیه‌ها و معرکه‌گیری می‌شویم، نه‌تنها خودمان آسیب می‌بینیم بلکه اطرافیان نیز دچار تنش و آشفتگی می‌شوند. بنابراین انتخاب بین یادگیری و معرکه‌گیری، در حقیقت انتخاب مسیر رشد یا سقوط در زندگی است.

سلام دوستان، زهرا هستم، همسفر علی

موضوع: برداشت از سی‌دی «یادگیری و معرکه‌گیری» هرکدام از ما در مسیر رهایی از مشکلات و وابستگی‌ها، گاهی نیاز داریم به یاد بیاوریم که در دنیای اطرافمان معرکه‌گیری‌های زیادی وجود دارد؛ کسانی که به‌راحتی می‌توانند حواس ما را از مسیر اصلی منحرف کنند. در این سی‌دی یاد گرفتم که معرکه‌گیری‌ها همیشه به دنبال جلب توجه ما هستند. شاید در ابتدا فکر کنیم که این فقط یک لحظه است و من از این مسیر منحرف نمی‌شوم، اما به مرور زمان متوجه می‌شویم که گاهی خودِ ما هم تبدیل به یکی از معرکه‌گیرها می‌شویم. لحظاتی که از یادگیری در مسیر رشد و درمان غافل می‌شویم و در جست‌وجوی حواشی و دل‌مشغولی‌ها می‌رویم، همان زمان‌هایی است که آرام‌آرام از مسیر اصلی فاصله می‌گیریم.

نکته‌ای که این سی‌دی برای من داشت این بود که یاد بگیرم بر معرکه‌گیرها تسلط داشته باشم. یاد گرفتم که وقتی با چالش‌هایی مواجه می‌شوم که توجه من را به سمت خودشان جلب می‌کنند، باید به یاد بیاورم که این‌ها موقتی هستند و جز حواس‌پرتی، هیچ چیز دیگری برایم به ارمغان نمی‌آورند. درس بزرگی که از این سی‌دی گرفتم این است که هر جا قرار است من رشد کنم و حقیقت را درک کنم، باید تمرکز داشته باشم و حواسم را جمع کنم. باید یاد بگیرم که «یاد بگیرم» و این خودش یک مهارت بزرگ در مسیر زندگی و درمان است.

این روند یادگیری تنها زمانی ممکن است که از معرکه‌گیری‌های بیرونی و درونی دوری کنم و قدم‌به‌قدم به درون خودم توجه داشته باشم. وقتی بیشتر به افکار، رفتارها و احساساتم نگاه می‌کنم، متوجه می‌شوم که چقدر مواقعی بوده که به‌جای رشد، درگیر حاشیه‌ها شده‌ام. این سی‌دی به من یاد داد که مسئول مسیر خودم باشم و اجازه ندهم هر صدا، هر فکر و هر حاشیه‌ای مرا از هدف اصلی دور کند. اکنون تلاش می‌کنم آگاهانه‌تر حرکت کنم و هر روز بیشتر از قبل مراقب باشم که در دام معرکه‌گیری‌ها نیفتم و در مسیر یادگیری و درمان ثابت‌قدم بمانم.

سلام دوستان، نرگس هستم همسفر.

موضوع مشارکت من در مورد رابطه‌ی «یادگیری و معرکه‌گیری» است. این دو واژه کاملاً متفاوت اما در کنار هم معنا پیدا می‌کنند. اول واژه‌ی یادگیری آمده است، یعنی اینکه من در زندگی باید قوانین زندگی کردن را یاد بگیرم، قانون درست درس خواندن را یاد بگیرم و قوانین حضور در اجتماع را بشناسم. وقتی من یاد بگیرم و یاد بگیرم که هر جایی، از جمله وقتی وارد کنگره می‌شوم، قوانینی دارد و باید آن قوانین را رعایت کنم، آن وقت می‌توانم در مسیر درست حرکت کنم. در کنگره ۶۰ اگر کسی در حال یادگیری و خدمت کردن نباشد، به‌تدریج از مسیر خارج می‌شود و وارد مسائل منفی و حاشیه‌ای می‌گردد. این یعنی اصل یادگیری در همه‌ی مراحل زندگی لازم و ضروری است و بدون آن، انسان دچار سردرگمی و آشفتگی می‌شود.

در جزوه‌های جهان‌بینی، استاد امین برای ما خیلی خوب توضیح داده‌اند که برای رسیدن به یادگیری و دانایی، سه مؤلفه لازم است: تفکر، آموزش و تجربه. این مسیر، حرکتی است از مجهول به معلوم. متون آموزشی در این مسیر بسیار مهم هستند. در گذشته کسانی بودند که فکر می‌کردند برای تزکیه باید نفس خود را بکشند، اما در آموزش‌های درست یاد گرفته‌ایم که نفس را نباید کشت، بلکه باید آن را با آموزش و در سایه‌ی دانایی تربیت کرد تا ما را به سمت نیروهای بازدارنده نکشاند. اگر انسان از آموزش‌ها جلوتر نباشد، به صحت و سقم آن‌ها پی نمی‌برد. کسی می‌تواند از نوشتارها و گفتارها جلوتر باشد که اطلاعات و آگاهی بیشتری داشته باشد و همیشه در حال یاد گرفتن باشد.

در کنار یادگیری، مسئله‌ی معرکه‌گیری هم مطرح شده است. یعنی درست در جایی که باید یاد بگیرم، مخالف آن یعنی معرکه‌گیری وارد می‌شود. وقتی من به‌جای اینکه اشتباه خودم را بپذیرم، شروع به توجیه می‌کنم و قبول ندارم که کار اشتباهی انجام داده‌ام، در واقع وارد معرکه‌گیری شده‌ام. این حالت یعنی من می‌خواهم از زیر مسئولیت شانه خالی کنم و تقصیر را گردن دیگران بیندازم. در چنین شرایطی، وارد فضایی می‌شوم که مدام درگیر جدال، بحث و حاشیه با دیگران هستم و آرامش از من گرفته می‌شود. اینجاست که متوجه می‌شوم معرکه‌گیری چه‌قدر می‌تواند من را از مسیر اصلی زندگی و رشد دور کند.

اگر بخواهم معرکه‌گیری نکنم، باید یاد بگیرم، آموزش بگیرم و آموزش‌ها را در زندگی‌ام کاربردی کنم. تا زمانی که من کار اشتباه خودم را نپذیرم، همیشه در معرکه‌گیری خودم غوطه‌ور خواهم بود و درجا می‌زنم. اما زمانی که مسئولیت رفتارم را بپذیرم و به‌جای توجیه، به دنبال یادگیری باشم، آرام‌آرام از این فضای منفی فاصله می‌گیرم. من باید یاد بگیرم که آموزش را جدی بگیرم و آن را در رفتارم نشان دهم؛ چون تنها راه نجات از معرکه‌گیری، حرکت در مسیر یادگیری، دانایی و عمل کردن به آموخته‌هاست.

سلام دوستان، شیوا هستم همسفر حبیب.

مشارکت مکتوب دستور جلسه: رابطه‌ی یادگیری و معرکه‌گیری. وقتی می‌گوییم یادگیری یا فراگیری، منظور فقط مشق نوشتن یا امتحان دادن نیست. اصولاً خودِ زندگی یک یادگیری مداوم است. فرایض خلقت انسان و حتی خلقت موجودات همه بر پایه‌ی اصول یادگیری بنا شده است. ما یاد می‌گیریم موسیقی بنوازیم، هنرهای رزمی را تمرین کنیم، زبان‌های خارجه را بیاموزیم، انواع برخوردها را تجربه کنیم و یاد می‌گیریم چگونه با آقایان، خانم‌ها و فرزندان خود رفتار کنیم. فضای یادگیری آن‌قدر وسیع است که اگر کمی دقت کنیم، می‌بینیم هر روز در حال آموختن چیزهای تازه هستیم و دائماً به معلومات و تجربه‌های زندگی‌مان اضافه می‌شود، حتی زمانی که خودمان متوجه آن نیستیم.

اما در کنار یادگیری، واژه‌ای به نام معرکه‌گیری وجود دارد. در گذشته، فردی بساطی پهن می‌کرد و عده‌ای را دور خودش جمع می‌کرد؛ مانند پهلوان‌هایی که مردم را دور خود جمع می‌کردند و کارهایی مثل پاره کردن زنجیر، کشیدن ماشین با دندان یا خوابیدن روی زمین و رد شدن ماشین از روی خودشان انجام می‌دادند و با این کارها مردم را سرگرم می‌کردند. به این حرکات، معرکه‌گیری گفته می‌شد. امروزه هم در زندگی روزمره شاهد این نوع رفتارها هستیم. مثلاً یکی از اعضای خانواده لیوان آب را بر می‌گرداند و به‌جای پذیرش اشتباه، دیگران را مقصر می‌داند که چرا لیوان را آنجا گذاشته‌اند و با سر و صدا کردن و شلوغ کردن، سعی می‌کند خطای خود را نپذیرد.

در واقع وقتی موضوعی را عوض می‌کنیم و آن را به موضوع دیگری تبدیل می‌کنیم تا از پذیرش اشتباه فرار کنیم، وارد معرکه‌گیری شده‌ایم. این کار معمولاً برای پنهان کردن خطا انجام می‌شود؛ مخصوصاً از طرف کسانی که هنوز به مرحله‌ی لازم از رشد نرسیده‌اند و به‌جای آموزش و توضیحات منطقی، حالت طلبکارانه می‌گیرند و شروع به شلوغ‌کاری و معرکه‌گیری می‌کنند. این رفتار باعث می‌شود اصل موضوع به حاشیه برود و به‌جای حل مسئله، فقط انرژی منفی ایجاد شود و آرامش از محیط گرفته شود.

خدا را شکر می‌کنم که امروز در کنگره ۶۰ حضور دارم و در حال آموزش و یادگیری هستم تا بتوانم این آموزش‌ها را در امور زندگی‌ام عملی کنم. تلاش می‌کنم هنگام برخورد با مسائل از دانشی که در کنگره ۶۰ آموخته‌ام استفاده کنم و به‌جای معرکه‌گیری و مقصر دانستن دیگران، به‌صورت منطقی و آرام با موضوعات برخورد کنم. آموزش پایانی ندارد و همیشه ادامه دارد و مسیر جهان‌بینی مسیری است که خدا می‌داند چه‌قدر زمان می‌برد تا انسان به عمق آن برسد. من خوشحالم که در این مسیر قرار گرفته‌ام و تلاش می‌کنم هر روز بیشتر از قبل یاد بگیرم و کمتر وارد حاشیه‌ها شوم.

سلام دوستان، زهرا هستم همسفر مهدی.

موضوع مشارکت من «رابطه‌ی یادگیری و معرکه‌گیری» است. هر انسان همیشه باید در حال یادگیری باشد، چون سکون و آموزش نگرفتن، انسان را به سمت تاریکی‌ها و جهالت‌ها می‌کشاند. وقتی من برای زندگی و آموزش‌هایم برنامه‌ریزی نداشته باشم و آموزشی نگیرم، به خودم اجازه می‌دهم وقت زیادی را صرف حاشیه‌ رفتن‌ها و معرکه‌گیری‌هایم کنم. در چنین حالتی به‌جای رشد، وارد فضایی می‌شوم که آرام‌آرام من را از مسیر درست دور می‌کند. به همین دلیل یادگیری برای من یک نیاز اساسی است، نه یک انتخاب ساده، و اگر آن را کنار بگذارم، به‌راحتی در دام حاشیه‌ها و خودفریبی می‌افتم.

زمانی که کار ناشایستی انجام می‌دهم و می‌خواهم کسی را دور بزنم و طرف مقابلم را گیج کنم تا متوجه نشود آن کار را من انجام داده‌ام، شروع به معرکه‌گیری، شلوغ‌کاری و داد و ستد می‌کنم. یعنی چیزی را که خودم انجام داده‌ام و حتی در مواقعی که برخلاف شخصیت و ارزش‌هایم بوده، وارونه جلوه می‌دهم تا همه چیز به نفع من تمام شود. در چنین شرایطی به‌جای اینکه مسئولیت اشتباهم را بپذیرم، تقصیر را گردن این و آن می‌اندازم و دیگران را مقصر نشان می‌دهم. در همین‌جا می‌فهمم که وقتی وارد این فضا می‌شوم، تلاش من برای یادگیری بیهوده و بی‌فایده می‌شود، چون تا زمانی که حقیقت را نپذیرم، هیچ آموزشی در وجود من نهادینه نخواهد شد.

یک مثال دیگر از زندگی خودم این است که الان عضو لژیون تغذیه سالم هستم، اما اگر به نکات سی‌دی‌ها گوش ندهم و به حرف‌های راهنما عمل نکنم و مدام بهانه‌تراشی کنم، نتیجه‌ای هم نخواهم گرفت. مثلاً مدام بگویم چرا لاغر نمی‌شوم یا چرا چاق نمی‌شوم، در حالی که خودم آموزش‌ها را درست اجرا نکرده‌ام. آن‌وقت این را باید بدانم که یادگیری‌های من ناقص یا اشتباه بوده و در عمل هم کوتاهی کرده‌ام. در نهایت خدا را شکر می‌کنم که عضوی از کنگره ۶۰ و لژیون سردار هستم و این فرصت را دارم که آموزش بگیرم، اشتباهاتم را ببینم و به‌جای معرکه‌گیری، مسیر درست یادگیری را انتخاب کنم.

رابط خبری: همسفر راضیه رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون دوم)
ارسال: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون دوم) نگهبان سایت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .