English Version
This Site Is Available In English

معرکه گیری از صور پنهان شروع می‌شود

معرکه گیری از صور پنهان شروع می‌شود

راهنما همسفر سهیلا به همراه مسافر خود با آنتی‌ ایکس شیره و تریاک وارد کنگره شدند.
ایشان به روش DST و با داروی OT، به مدت ۱۴ ماه و ۳ روز، با راهنمایی همسفر فاطمه و مسافر محسن سفر کردند.
به لطف خداوند و دستان پرمهر آقای مهندس دژاکام، اکنون ۱۵ سال است که آزاد و رها هستند.
در ادامه، همسفر سهیلا سفر دیگری را با هدف تغذیه سالم و اصلاح سبک زندگی آغاز کردند که مدت آن ۱۱ ماه و ۱۹ روز با راهنمایی همسفر عارفه به طول انجامید. وزن اولیه ایشان ۸۴/۶۰۰ کیلوگرم بود و موفق شدند ۱۶ کیلوگرم کاهش وزن داشته باشند و اکنون یک سال از رهایی در این مسیر نیز می‌گذرد.
راهنما همسفر سهیلا در طول حضور خود در کنگره، توفیق خدمت در جایگاه‌های دبیری، وبلاگ‌نویسی، مرزبانی، راهنمایی، مسئول امتحانات، ایجنتی و سرداری راداشته‌اند.
رشته ورزشی ایشان پیلاتس و حرکات اصلاحی است.
در ادامه گفت‌وگویی با این همسفر خدمتگزار و پرتلاش، ترتیب داده‌ایم که تقدیم نگاه پرمهر شما می‌شود:

با توجه به اینکه ما در کنگره یاد گرفتیم که هر چیزی را از زاویه‌های مختلف بررسی کنیم، آیا معرکه‌گیری جنبه سازنده هم می‌تواند داشته باشد؟

قطعاً همین‌طور است، اصولاً در بیرون از کنگره جنبه مثبت و سازنده معرکه‌گیری این است که ابزاری برای اهداف آموزشی، فرهنگی و انتقال پیام‌ها و سنت‌ها است؛ اما در کنگره‌۶۰ هم دقیقاً معرکه‌گیری می‌تواند دارای جنبه مثبت باشد. ما در کنگره یاد گرفته‌ایم که خوب یا بد مطلق وجود ندارد. همان‌طور که می‌دانیم تاریکی مطلق نیست و همیشه یک نقطه روشنایی در دل تاریکی وجود دارد، معرکه‌گیری هم از این قاعده مستثنا نیست. درست است که معرکه‌گیری جز ابزار نیروهای بازدارنده و منفی است؛ ولی هیچ نیروی بازدارنده و منفی در انسان فاقد هدف نیست؛ یعنی حتماً هدفی را دنبال می‌کند و اگر ما یاد بگیریم که در خلاف جهت آن نیروی منفی حرکت کنیم، آن نیروی منفی می‌تواند تبدیل به یک نیروی سازنده شود. جنبه مثبت معرکه‌گیری هم همین است فردی که وارد معرکه‌گیری می‌شود اگر متوجه شود، درک کند و تشخیص بدهد که چرا گرفتار معرکه شد، از آن تجربه؛ درد، رنج و بازخوردی که از دیگران یا خودش دریافت می‌کند، درس بگیرد و پیرامون آن موضوع معرکه‌گیری تفکر کند و نگاه واقع‌بینانه و صادقانه به درون خودش داشته باشد؛ قطعاً متوجه اشتباه خود می‌شود و همین تجربه و تفکر باعث می‌شود که پله‌ای را در جهت یادگیری، آموزش و رشد دانایی طی کند. در واقع می‌توانیم بگوییم که معرکه بستری برای امتحان است و اگر ما بتوانیم آن را بشناسیم، می‌تواند باعث ارتقاء و رشد ما هم شود و در انتها منجر به یادگیری خواهد شد.

یادگیری چه ارتباطی با معرکه‌گیری دارد؟

همان‌طور که می‌دانیم ریشه یادگیری در اضلاع مثلث دانایی؛ یعنی تفکر، تجربه و آموزش است. نقطه مقابل یادگیری معرکه‌گیری است. معرکه‌گیری ریشه در اضلاع مثلث جهالت؛ یعنی ترس، ناامیدی و منیت دارد به ویژه منیت که در معرکه‌گیری نقش خیلی مهمی ایفا می‌کند. چون همان‌طور که می‌دانیم ضلع منیت در مثلث جهالت دقیقاً مقابل ضلع آموزش در مثلث دانایی است؛ یعنی کسی که تصور می‌کند من می‌دانم و حتی یک درصد پذیرش این را ندارد که ممکن است اشتباه کنم و اگر هم مرتکب اشتباه شود به جای این که روی مشکل خودش تفکر کند و از آن درس بگیرد، به راحتی و وارد حریم دیگران می‌شود، شروع می‌کند به دزدیدن انرژی از دیگران، در واقع فرد معرکه‌گیر با نمایش و حاشیه از روبه‌رو شدن با واقعیت خودش فرار می‌کند. یادگیری زمانی اتفاق می‌افتد که من به نقطه‌ای برسم که بپذیرم تغییر و اصلاح باید از خود من شروع شود و بالعکس. در معرکه‌گیری فرد به هیچ عنوان نمی‌خواهد این موضوع را بپذیرد که اشکال کار در درون خودش است و سعی می‌کند که با ایجاد حاشیه، جنجال و نمایش از بار اشتباهات خود شانه خالی کند. به طور کلی معرکه‌گیری و یادگیری دو نیروی متضاد هستند؛ ولی در عین حال نیز می‌توانند در مسیر تکامل مکمل یکدیگر باشند و این تضاد یا مکمل بودن دو نیرو بستگی به میزان دانایی انسان و مرتبه نفس او دارد. کسی که یاد می‌گیرد در واقع کسی است که در مسیر تکامل رهرو است؛ ولی کسی که وارد پروسه معرکه‌گیری می‌شود، کسی است که در مسیر تکامل در جا می‌زند.

جمله "یادگیری دانایی را می‌طلبد و معرکه‌گیری حاشیه را" به من چه می‌گوید؟

در واقع قسمت اول این جمله که "یادگیری دانایی را می‌طلبد" به من می‌گوید که اگر بخواهم در رفتار، کردار، پندار و حس‌های خودم تغییر ایجاد کنم، نیازمند تفکر، تجربه و حرکت در مسیر آموزش هستم. من می‌خواهم این جمله را نیز اضافه کنم که یادگیری دانایی و دانایی مؤثر را می‌طلبد؛ یعنی نکته مهم آن اینجاست، زمانی ما می‌توانیم بگوییم یادگیری اتفاق افتاده است که آموزه‌های خود را روی مثلث دانایی پیاده کرده‌ایم؛ یعنی به قدرت تشخیص رسیده‌ایم، خوب و بد را تشخیص داده‌ایم؛ ولی مهم این است که ما بتوانیم به مرحله عمل و اجرا در بیاوریم. به عنوان مثال من می‌خواهم نظم را یاد بگیرم تا زمانی که من یک آدم منظمی نشده باشم، نمی‌توانم ادعا کنم که نظم را یاد گرفتم؛ یعنی باید تفکر و تجربه کنم، آموزش بگیرم و آن آموزش‌ها را به مرحله اجرا و عمل در بیاورم؛ اما جمله بعدی می‌گوید معرکه‌گیری حاشیه را می‌طلبد، دقیقاً همین‌طور است.

معرکه‌گیری در اثر کمبود چه چیزی به وجود می‌آید؟

می‌توانیم بگوییم قطعاً معرکه‌گیری مجموعه‌ای از واکنش‌ها و رفتار‌هایی است که نماد بیرونی از خلاء‌ها و کمبود‌های درونی یک انسان دارد. ریشه اصلی این کمبود‌ها و خلاء‌‌ها در جهل و نادانی است؛ یعنی در واقع می‌توانیم بگوییم کمبود دانایی، کمبود آرامش، جهان‌بینی غلط، عدم تعادل در ضلع روان، ذهن ناآرام و درهم، نیاز به دیده شدن و تائید دیگران یا به نوعی کمبود محبت، کمبود انرژی و در نهایت کمبود تفکر و آموزش است.
در واقع فرد معرکه‌گیر فردی است که از درون تهی است و برای رفع این تهی بودن و پر کردن آن خلاء‌های دورنی، وارد حریم دیگران می‌شود و به دنبال سرقت انرژی از دیگران است. همیشه در کنگره می‌گوییم کسی که از درون با خودش در صلح باشد؛ قطعاً در بیرون هم با دیگران در صلح خواهد بود. متأسفانه یک فرد معرکه‌گیر به‌خاطر اینکه مرتکب اشتباهاتی می‌شود و نمی‌خواهد اشتباهات خودش را بپذیرد بار خودش را روی دوش دیگران می‌گذارد؛ درواقع به نوعی چون از درون احساس تهی بودن می‌کند سعی می‌کند که این احساس تهی بودن را با نماد بیرونی جبران کند‌.

آیا معرکه‌گیری هم صور پنهان دارد؟

می‌توانیم بگوییم که معرکه‌گیری اصل آن از صور پنهان شروع می‌شود؛ یعنی جرقه معرکه‌گیری در صور پنهان انسان زده‌ می‌شود. در کنگره ما یک مثلث داریم به نام مثلث نفس واحده و اضلاع این مثلث جن و روح است و قاعده مثلث هم نفس می‌باشد. دقیقاً معرکه‌گیری از همان‌جا شروع می‌شود؛ یعنی اینکه در ذهن جرقه زده می‌شود، چون می‌دانیم که ذهن در واقع یکی از مهم‌ترین ابزارهای نیرو‌های بازدارنده است که از آن استفاده می‌کنند. اولین جرقه معرکه‌گیری در ذهن، پندار و اندیشه زده‌ می‌شود و بسته به اینکه نفس ما در چه مرحله‌ای هست، درواقع این معرکه‌گیری می‌تواند نماد بیرونی پیدا کند؛ یعنی از صور پنهان خارج شود و وارد صور آشکار شود‌. در سی‌دی‌های اخیر آقای مهندس از شمس وزیر و قمر وزیر صحبت می‌کنند و می‌گویند: شمس وزیر درواقع همان روح است و قمر وزیر همان جن می‌باشد. معرکه‌گیری خواسته‌ای است که توسط نفس‌ اماره مطرح می‌شود و یک خواسته نامعقول نیز هست‌. فرد را می‌خواهد حرکت دهد به سمت معرکه‌گیری  و این یک خواسته نامعقول نفس می‌باشد، پس در ابتدا نفس این خواسته را مطرح می‌کند و حالا بسته به اینکه نفس در چه مرتبه‌ای باشد می‌توانم به صحبت شمس وزیر یا روح گوش دهم یا می‌توانم به صحبت جن گوش دهم. اگر که به صحبت شمس وزیر که همان روح هست گوش دهم و القاء مثبت دارد، این معرکه‌گیری در ذهن من، به قول خودمان در نطفه خفه می‌شود و دیگر نماد بیرونی پیدا نمی‌کند؛ یعنی جرقه‌اش زده‌ می‌شود و روح می‌گوید این کار درست نیست و تو باید برگردی  به درون خودت اشکال کار را در درون خودت جستجو کنی، این موضوع کاری به دیگران ندارد و همان‌جا تمام می‌شود؛ ولی اگر به قمر وزیر یا همان جن درون خودم گوش دهم شرایط فرق می‌کند. درواقع جن به من می‌گوید تو داری درست می‌گویی، تو هیچ مشکلی نداری و اگر الان برایت مسئله یا مشکلی بوجود آمده، تقصیر دیگران است‌. دقیقاً زمانی که نیروی منفی قالب شود و من مشورت او را بپذیرم، معرکه‌گیری از صور پنهان خارج می‌شود و وارد صور آشکار می‌شود؛ یعنی از پندار خارج می‌شود. البته وقتی که وارد ذهن می‌شود و جن دستور می‌دهد، بزرگ‌نمایی‌ها و مسائلی که مربوط به ذهن است وارد عمل شده و باعث می‌شود جرقه معرکه‌گیری که در صور پنهان من زده‌ شده نماد بیرونی پیدا کند و در گفتار و کلام  خودش را نشان دهد. پس در کل می‌توانیم بگوییم که معرکه‌ گیری از صور پنهان شروع می‌شود و بعد نماد بیرونی پیدا می‌کند.

اگر به ناچار در معرکه‌گیری حضور پیدا کردم باید چه کنم؟

به نظر من به ناچار حضور پیدا کردن در معرکه‌گیری معنایی ندارد؛ یعنی اگر که فردی  در واقع به درک واقعی از مسئله معرکه‌گیری رسیده باشد، سعی می‌کند در معرکه‌گیری حضور پیدا نکند. پس نمی‌توانیم بگوییم ناچار شد؛ چون انسان مختار است، مجبور نیست و در همه‌جا قدرت تصمیم‌گیری و انتخاب دارد؛ ولی اگر من به‌خاطر همان جهل و نادانی دچار یک معرکه‌گیری شدم، معرکه‌گیری در واقع یک چرخه‌ است؛ یعنی اینکه یک معرکه می‌گیری وقتی وارد آن شدی همان معرکه، یک معرکه جدید را بوجود می‌آورد. این تاریکی اول یک نقطه است اگر جلوی آن را نگیری و در جهت خلاف آن حرکت نکنی، این تاریکی گسترش پیدا می‌کند، زیاد و زیادتر می‌شود و باعث می‌شود که تو در آن معرکه‌ای که خودت برای خودت گرفتی، گم شوی و به هدفت نرسی. راه چاره این است که چرخه را قطع کنی. باید برگردم و ببینم که چرا من دچار این معرکه‌گیری شدم؛ یعنی فکر کنم و مهم‌تر از همه اینکه دور‌بینم را روی خودم بیندازم، ببینم اشکال کار من در کجا بود که وارد معرکه‌ شدم. وقتی دوربین را روی خودم زوم کنم متوجه می‌شوم که اشکال کار در درون خودم هست؛ یعنی نباید اشکال را در بیرون جستجو کنم. باید بگردم در درون خودم جستجو کنم اشکالم را پیدا کنم، بپذیرم و درس بگیرم از معرکه‌ای که وارد آن شدم و تلاش کنم که در جهت خلاف  آن حرکت کنم، سعی کنم که آن را دیگر تکرار نکنم و از تجربه خودم درس بگیرم. هر چقدر من به سمت یادگیری پیش بروم، هر چقدر حرکت کنم در مسیر آموزش، از معرکه‌گیری فاصله می‌گیرم. وقتی وارد این چرخه شدم باید آن را قطع کنم و قطع آن یک راه دارد دوربین را روی خودم زوم کنم، اشتباه خودم را بپذیرم، تسلیم باشم، سعی کنم آنچه که باعث ایجاد معرکه‌گیری در من شده را پیدا کنم، درس بگیرم و سعی کنم دیگر تکرار نکنم. اگر در معرکه‌گیری خسارتی ایجاد شده سعی کنم آن خسارت را به نوعی جبران کنم.

همسفرانی هستند که سال‌هاست به کنگره تشریف می‌آورند؛ اما هنوز در مسیر نیستند دلیل این کار چیست؟

همسفر بودن با همسفر شدن خیلی خیلی متفاوت است؛ یعنی این‌که در واقع صرفاً بودن و حضور داشتن در کنگره اهمیتی ندارد، مهم این است که وقتی من وارد کنگره می‌شوم به عنوان یک همسفر آموزش‌ها را بگیرم و بعد بتوانم آموزش‌ها را در زندگی خودم کاربردی کنم و در اثر کاربردی کردن آموزش‌ها؛ در اندیشه، باور، گفتار، رفتار و به ویژه در حس خودم تغییر ایجاد کنم.
یک جمله معروفی در جهان‌بینی داریم که می‌گوید، حس اولین شروع به کار گیری عقل است؛ یعنی این‌که دروازه ورود به آموزش؛ حس است. تا زمانی که حس ما تغییر نکند و یاد نگیریم که از حس‌های آلوده دور شویم و حسمان را پالایش نکنیم، یادگیری اتفاق نمی‌افتد.
یک نکته دیگر این‌که یادگیری بدون عشق و محبت اصلاً هیچ تأثیری ندارد. یک زمانی من همسفر فقط به خاطر مسافرم به کنگره می‌آیم. یک زمانی من همسفر حضور داشتنم در کنگره فقط از روی عادت، اجبار، یا صرفا انجام وظیفه است و در این حضور داشتن هیچ حس، عشق، امیدواری و باور داشتن وجود ندارد؛ وقتی‌‌که این‌ها نیست آموزش هم تأثیری نخواهد داشت.
استاد امین می‌گویند: هر فعلی که با عشق و محبت باشد، محکوم به پیروزی است و اگر من همسفر واقعاً با حس عشق در کنگره حضور پیدا کنم و به معنای واقعی به همسفر شدن و بال پرواز شدن برسم، قطعاً در مسیر آموزش قرار می‌گیرم و می‌توانم در مسیر دانایی حرکت و تغییر کنم.
پس اگر که خارج از مسیر هستم به علت این است که هنوز همسفر نشدم و فقط به صورت فیزیکی در کنگره حضور دارم. آموزش و قرار گرفتن در مسیر آموزش کنگره به این معناست که من بتوانم در طول این سفر تاریکی‌های خودم را ببینم و سعی کنم که به سمت نور حرکت کنم نه این‌که اسیر یک چرخه تکراری شوم و مثل یک اسب اساری فقط دور خودم می‌چرخم؛ یعنی اسیر تکرارم و هیچ تغییری در من به وجود نخواهد آمد.
پس باید به عنوان همسفر یاد بگیرم که دوربین روی خودم زوم کنم، تاریکی‌های خودم را ببینم و در خودم تغییر ایجاد کنم. وقتی تغییر را در خودم ایجاد کردم، آن‌موقع می‌توانم بگویم من در مسیر دانایی و یادگیری در حال حرکت هستم؛ ولی اگر که تغییر ایجاد نکنم من به عنوان یک همسفر همان انسان قبلی هستم، فقط یک باری از اطلاعات را دارم به دوش می‌کشم و این بار اطلاعات هیچ تأثیری روی من ندارد و من هنوز به مرحله یادگیری، آموزش و دانایی نرسیده‌ام. پس خیلی مهم است که من بتوانم حس خودم را تغییر دهم. به نظر من این تغییر حس می‌تواند باعث شود که عقل من به کار افتد و بتوانم ماهیت همه چیز را تشخیص دهم و در خودم تغییر ایجاد کنم.

حس معرکه گیری چه زمانی به سراغ یک همسفر می‌آید؟

این‌جا به ریشه‌های معرکه گیری برمی‌گردد. کمبود دانایی، جهان بینی نادرست، یعنی نوع نگاه، ادراک و برداشت اشتباه و فاصله گرفتن از مسیر خدمت، آموزش و پررنگ شدن اضلاع مثلث جهالت است.
در کنگره آموزش، تفکر و خدمت سه ضلع رشد هستند. همان‌طور که می‌دانید استاد سردار می‌گویند: همه ما برای آموزش و خدمت پا به جهان هستی می‌گذاریم. همسفر هم از این وادی مستثنی نیست. به نظر من هر چیزی که بتواند روی آموزش، تفکر و خدمت تأثیر گذار باشد می‌تواند همسفر را وارد چرخه معرکه‌گیری کند. آن‌جایی که همسفر جایگاه خودش را بالاتر از دیگران می‌داند، درگیر منیت می‌شود و اذعان می‌کند که من همه چیز را می‌دانم، در واقع به نوعی می‌خواهد از زیر بار مسئولیت اشتباهات خودش شانه خالی کند، آن‌جایی که از آینده‌اش می‌ترسد، در خدمت و جایگاه خدمتی به دنبال تأیید شدن، دیده شدن و مهم بودن است؛ این‌ها می‌تواند نقطه‌هایی باشد برای آغاز ورود یک همسفر به معرکه‌گیری و دور شدن از هدف اصلی که آموزش و عمل کردن به آموخته‌ها و کاربردی کردن آن‌ها در حیطه خدمت است. این موارد می‌توانند یک همسفر را وارد معرکه‌گیری کند و از یادگیری او را دور کند.

مصاحبه‌کننده: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون ششم)
عکاس: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون ششم)
ویرایش و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دنا شهرضا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .