سلام دوستان، هانیه هستم، یک همسفر.
مسئلهٔ یادگیری و فراگیری است. وقتی میگوییم یادگیری، فقط یاد گرفتن درس و مشق برای امتحان نیست؛ اصولاً زندگی خودش یک یادگیری مداوم است. یعنی اساساً فرضیهٔ مشکلات انسان و خلقت موجودات، همه بر پایهٔ یادگیری بنا شده است. ما هر روز در پی یادگیری هستیم و مطالب جدیدی میآموزیم.
اما معرکهگیری یعنی تغییر دادن یک موضوع به موضوعی دیگر؛ یعنی فرد به جای اینکه خطای خود را بپذیرد، آن را به گردن دیگری میاندازد. معرکهگیری یعنی پنهان کردن خطای خود و شروع کردن به بهانهگیری و ایراد گرفتن از دیگران. کسی که مدام در حال بهانه گرفتن است، یعنی در زندگی برنامه و برنامهریزی مشخصی ندارد و این نشان میدهد که هنوز به آموزشهای لازم نرسیده است.
ما با گرفتن آموزشهای ناب کنگره ۶۰ سعی میکنیم خطاها و اشتباهات خود را بپذیریم، در صراط مستقیم قرار بگیریم و آموزشهای جهانبینی را در زندگی کاربردی کنیم تا به آسایش و آرامش برسیم.
سلام دوستان، فاطمه هستم، یک همسفر.
در کنگره ۶۰ آموختهام که یادگیری زمانی اتفاق میافتد که ذهن و اندیشه در آرامش باشد و انسان بتواند نقطهنظرهای جدید را بدون پیشداوری جذب کند. اما «معرکهگیری» دقیقاً نقطهٔ مقابل یادگیری است؛ زیرا معرکهگیری یعنی فرد به جای اینکه به درون خودش نگاه کند و مشکلاتش را بپذیرد، ذهنش را به بیرون پرتاب میکند و برای فرار از حقیقت، حاشیهسازی میکند.
وقتی انسان در مسیر درمان قرار میگیرد، بارها با این حالت مواجه میشود: هر زمان که نمیخواهد یاد بگیرد، شروع به توجیه، حاشیهسازی، مقصر دانستن دیگران یا حتی سهمخواهی از شرایط میکند. این همان «فرار از یادگیری» است.
در کنگره ۶۰ یاد گرفتم که یادگیری یعنی پذیرش، مشاهدهٔ خود و حرکت در مسیر درست؛ اما معرکهگیری یعنی مقاومت، انکار و تلاش برای انحراف ذهن از حقیقت.
معرکهگیری نمیگذارد آموزش در ما نفوذ کند، چون ذهنی که درگیر جنگ و جدل است، نمیتواند پیام تازهای را دریافت کند. به همین دلیل در کنگره ۶۰ گفته میشود: «وقتی وارد معرکه میشوی، از آموزش خارج میشوی.»
من فهمیدم هر زمان که در حضور راهنما، خانواده یا حتی در تنهاییام شروع به شلوغکاری ذهنی یا حاشیهسازی میکنم، در واقع از یادگیری فرار میکنم. اما وقتی سکوت میکنم، گوش میدهم و میپذیرم که مشکل در درون من است، تازه دروازهٔ یادگیری باز میشود.
امروز برای من کاملاً روشن است که یادگیری و معرکهگیری دو مسیر کاملاً متضاد هستند: یکی به سمت ساختن میرود، دیگری به سمت خراب کردن؛ و انتخاب این مسیرها به عهده خود من است.
سلام دوستان، صفورا هستم، یک همسفر.
از اولین روزی که به کنگره آمدم، همهٔ اطرافیانم را مقصر اعتیاد همسرم میدانستم و خودم را عاری از هر مشکل و اشتباهی میدیدم. تا اینکه به این دستور جلسه رسیدم: رابطهٔ یادگیری با معرکهگیری.
متوجه شدم در این دستور جلسه، دو مقولهٔ «دانایی» و «نادانی» به چالش کشیده شده است. همین مسئله مرا واداشت با تفکر و تعمق در آموزشهای کنگره و تجربههایی که تا آن روز داشتم، مسیری روشن و معین برای خودم ترسیم کنم.
البته به حق، در این مسیر با عواملی مثل ترس از آینده (با وجود اعتیاد همسرم) و اشتباهات گذشتهام روبهرو بودم؛ ترس و نگرانی آنقدر قدرت و تواناییام را گرفته بود که نمیتوانستم در جلسات عمومی مشارکت کنم و صحبت کنم. ترس داشتم که نکند مسافرم با همنشینی با مسافران دیگر، چند نوع مواد دیگر هم به موادش اضافه کند! اما با آموزشهای مکرر کنگره به این درک رسیدم که حتی در شعبهای با ۷۰ یا ۸۰ مسافر، در طول جلسات یک نخ سیگار هم مصرف نمیشود و ارتباط آنها بیرون از کنگره طبق حرمت کنگره کاملاً ممنوع است.
تا قبل از کنگره از زمین و زمان ناامید بودم؛ ناامیدیای که زاییدهٔ تفکرات و اشتباهات خودم بود. شکر خدا با یادگیری جهانبینی کنگره و عبرت گرفتن از تجربیات تلخ گذشته، توانستم خودم را بهتر بشناسم و یاری کنم؛ راهی را بروم که عقل و منطق حکم میکند و آن کنم که فرمان است.
حالا وقتی در خودم تعمق میکنم، میبینم هرچه انسان بیشتر یاد میگیرد و علمش افزون میشود، تازه متوجه میشود که دانش و اندوختههایش چقدر ابتدایی و پایین است و زندگیاش تا پیش از این در بیخبری سپری شده است.
در واقع تعلیم و تعلم جهانبینی و علم کنگره، انسان را هوشیار و بیدار میکند تا در مسائل و شرایط زندگیاش عمل سالم و درست را بیابد و درگیر معرکه و حاشیه نشود.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
و در آخر از این آیهٔ شریفه بهره میبریم که میفرماید: قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا «بگو پروردگارا، بر علم من بیفزا.»
رابط خبری: راهنما تغذیه سالم همسفر زهرا
ویرایش و ارسال: همسفر سارا رهجوی راهنما تغذیه سالم همسفر زهرا (لژیون تغذیه سالم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی باغستان کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
58