سلام؛ قسم به قلم و به هر آنچه که مینویسم. نوشتههایی از دل کلام خداوند بر صفحات ساده کتاب، با کلامی روان در کتابچه کنگره۶۰.
جایی که میآموزد و مینوازد. نوازشش از سر دلسوزی نیست، از سر درک و آگاهی است. دستم را میگیرد و مرا در کلاس مکتب عشق مینشاند و من مات و مبهوت مینگرم. مینگرم و با بهت نظاره میکنم. آری! اینجا چقدر آشناست؛ جایی که من سالها به دنبالش میگشتم و حالا نشستهام و نگاه میکنم.
من آمدم و رسیدم به جایی که سالها دل طلب میکرد و من دیوانهوار و بدون فکر آن را از بیگانه طلب میکردم. اینجا کسی بیگانه نیست؛ همه، من هستند؛ همه همدرد هستند. چگونه دیدن، چگونه شنیدن، چگونه بودن و چگونه رفتن را اینجا آموختم. اینجا مسافرم را فهمیدم، اینجا فرزندانم را درک کردم. اینجا رها شدن را آموختم و اینجا خودم را پیدا کردم.
خداوندا امروز به پاس این شکرانه و نعمت بزرگ سپاسگزارم و خواستهام این است که پایم نلغزد، سست نشوم، بمانم و خدمت کنم. امروز به قول آقای مهندس «هر کس با هر چه دارد پا به میدان بگذارد؛ یکی با قلم، یکی با کرم و یکی با درم».
هر آنچه هست و نیست فقط لطف خداوند بوده است و در پایان از قلمم تشکر میکنم که با حسم نوشت، هر آنچه که در دل بود و تشکر از راهنمایان کنگره۶۰ که بیمنت دست مرا گرفتند و به من آموختند الفبای زندگی را.
«زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد»
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سلیمه (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سلیمه(لژیون اول)نگهبان سایت
همسفران نمایندگی رفسنجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
46