یکی از اضلاع مثلث دانایی، آموزش است. برای اینکه به دانایی برسیم باید آموزش لازم را ببینیم. جناب مهندس بهخوبی شروط لازم برای یادگیری را بیان میکنند:اول: باید قبول کنیم که نمیدانیم.مثلاً در ترک سیگار یا درمان آن خارج از کنگره، واقعاً راهش را نمیدانستیم. ممکن است بارها تصمیم گرفته باشیم سیگار را کنار بگذاریم، اما واقعیت این است که راهش را بلد نبودیم. مهم نبود چقدر تلاش میکردیم یا چقدر سختی میکشیدیم در هر صورت نتیجهای حاصل نمیشد.دوم: باید بپذیریم کسی که از او یاد میگیریم بیشتر از ما میداند.راهنمای درمان سیگار قطعاً اطلاعات و آگاهی بیشتری نسبت به ما دارد و در این کار استاد است. شاید من در کار خودم مهارت داشته باشم،یا سن من از او بیشتر باشد یا جایگاه اجتماعی داشته باشم، اما اگر قرار است به قول جناب مهندس «حمام کنم و شستوشو شوم»، باید لباس مقام را از تن بیرون کنم.مقاومت کردن که ریشهاش در منیت است، بزرگترین مانع یادگیری میشود.سوم: تسلیم شدن است؛ و این نیز فقط زمانی محقق میشود که دو شرط اول رعایت شده باشد. بهنظر من، تسلیم شدن خود نشانی از دانایی ما دارد و اگر در جای درست و به اندازه باشد، ما بازی را بردهایم.معرکهگیری نقطه مقابل یادگیری است.نقطه مقابل آموزش و در نهایت نقطه مقابل دانایی. اگر معرکهگیری درونی باشد، در برابر دانایی عام میایستد و اگر بیرونی باشد، مانع دانایی عملی و مؤثر میشود.چون ما ابتدا در درون خود معرکه میگیریم و جنگی در درون ما اتفاق میافتد. اگر بر آن غالب شویم و موضوع را در خود حل کنیم، قطعاً برندهایم؛ اما اگر منیت ما پیروز میدان باشد، در جهان بیرون خود را نشان میدهد و نتیجه، شکست خواهد بود.در خلوت خود بنگریم که چقدر بهخاطر این موضوع ضرر و زیان دیدهایم؛ اگر لااقل در خلوت با خود روراست باشیم.واقعیت این است: من تا امروز نتوانستهام سیگارم را کنار بگذارم، اما امروز دستهایی به یاری من آمدهاند؛بیمنت و بیچشم داشت.پس شرط انصاف نیست فرمان نبرم.
نگارنده : همسفر جعفر
راهنمای ویلیام :محمد بهرامی
- تعداد بازدید از این مطلب :
64