مشارکت همسفران نمایندگی یحیی زارع میبد در رابطه با دستور جلسه: «رابطه یادگیری و معرکهگیری»
همسفر شایسته (لژیون پنجم)
در مورد یادگیری و معرکه گیری؛ باید بگویم این دو مسئله مانند دو کفه ترازو می مانند که در هر انسانی وجود دارد که هر چه انسان تحت امر نیروی نفس اماره باشد آموزش و یاد گرفتن در او هیچ اثری ندارد و کفهای که معرکهگیری قرار دارد سنگین خواهد بود. من این کفه را به قبل از ورود به کنگره نسبت می دهم؛ ولی کفه دیگر ترازوی ما که خیلی مهم وسازنده است؛ در کنگره شکل گرفته چون ما از آموزش و تجربه دیگران استفاده میکنیم و یاد میگیریم که چگونه خود را با محیط اطراف و آدمهای اطراف خود عادت داده تا نقطه تحمل را بالا ببریم و این باعث شده که کفه ترازوی یادگیری ما بالا رود و به آسایش و آرامش نسبی دست پیدا کنیم.
هر چه سطح یادگیری، دانش و معرفت ما بالا تر باشد؛ میزان معرکهگیری در ما کمتر است. معرکهگیری حواس و تمرکز ما را از آموزش دور میکند، استحکام و بنای سیستم کنگره منوط به آموزش پذیری خدمتگزاران این بنا است که البته ایشان مراحل زیادی طی کرده تا به این دانایی رسیدهاند.
همسفر حدیثه (لژیون چهارم)
وقتی سی دی عناصر معرکهگیری را گوش دادم، تازه فهمیدم خیلی از رفتارهایی که همیشه در اطرافم دیده بودم، چه در خانواده، چه در محل کار و حتی درون خودم، چقدر میتواند انسان را از مسیر اصلیاش دور کند. برای من این سیدی مثل یک چراغ بود که روشن کرد ریشهی بسیاری از درگیریها و ناراحتیها، در همین عناصر پنهان شده است؛ چیزهایی که شاید ساده و بیاهمیت به نظر برسند؛ اما قدرت تخریب بالایی دارند.
من همیشه فکر میکردم بحث کردن یا توضیح دادن برای اثبات حقانیت خودم نوعی دفاع از شخصیت و احترام به خودم است؛ اما این سیدی باعث شد بفهمم گاهی همین تلاش افراطی برای قانع کردن دیگران، خودش یک نوع معرکهگیری است. فهمیدم وقتی وارد بازی دیگری میشوم، عملاً اختیارم را به او میدهم و از مسیر آرامش و تفکر سازنده خارج میشوم.
یکی از بخشهایی که بیشترین تاثیر را روی من گذاشت این بود که انسان باید در هر موقعیتی جایگاه خود را بشناسد. اگر قرار باشد برای هر حرفی، هر قضاوتی یا هر تحریکی واکنش نشان بدهم؛ یعنی هنوز درگیرم و هنوز اصل موضوع را فراموش کردهام، این موضوع را وقتی بیشتر لمس کردم که دیدم چقدر از انرژی روزانهام صرف توضیح دادن برای کسانی میشد که حتی قصد شنیدن نداشتند.
برای من نتیجه این سیدی این بود که سکوت، دانایی و حرکت درست، همیشه از معرکهگیری قویتر است. مطرح کردن خودم، نقد دیگران یا تلاش برای اینکه ثابت کنم «حق با من است»، هیچ کمکی به رشد من نمیکرد، برعکس هرچه کمتر واکنش نشان دادم و بیشتر روی خودم متمرکز شدم، آرامش بیشتری پیدا کردم. این سیدی به من یاد داد که هر کس باید استاد نفس خودش باشد، وقتی یاد بگیری از معرکه فاصله بگیری و به جای آن روی عمل سالم تمرکز کنی، دیگران هم در برخورد با تو تغییر میکنند و این همان نقطهای است که حس میکنی در مسیر درست حرکت میکنی.
در نهایت، مهمترین نتیجهای که از این آموزش گرفتم این بود، معرکهگیر، ابزار من نیست دانایی و عمل سالم ابزار من است و هر بار که در موقعیتی قرار میگیرم که هیجان و واکنش میخواهد مرا وارد میدان کند، یادم میافتد جایگاه من جای دیگری است در آرامش، در تفکر و در حرکت.
همسفر طاهره (لژیون هفتم)
دستورجلسه یادگیری و معرکهگیری یکی از دستورجلسات بسیار مهم در کنگره ۶۰ میباشد و این دو موضوع با هم متضاد هستند.واژه یادگیری از آموزش میآید و انسان از زمانیکه پا به هستی گذاشت در حال آموزش بود و این آموزش تا پایان خلقت نیز ادامه دارد. هر فردی که به دنبال آموزش برود، قطعاً دانایی اونیز بالا خواهد رفت. مسئله دیگر معرکهگیری است که در مقابل نقطه یادگیری قرار میگیرد و ریشه آن جهل و ناآگاهی میباشد.
زمانی که انسان اشتباه خود را درنظر نمیگیرد و دیگران را مقصر میداند، وارد مرحله معرکهگیری میشود. سه صفت بارز معرکهگیری؛ ترس، منیت و ناامیدی است. فردی که معرکهگیر است به دلیل وجود منیت نمیتواند اشتباهات خود را قبول کند، زیرا ترس دارد که ديگران او را مقصر بدانند، بنابراین ازخواستههایش دور میشود و همیشه ناامید است. او با ایراد گرفتن، سرزنش کردن و معرکهگیری درحال تلاش است که خطای خود را پنهان کند.
جناب مهندس این دو مقوله را کنار هم قرار دادند، این دو مسئله مانند دو کفه ترازو است و هرچه سطح یادگیری، دانش و معرفت بالاتر باشد، کفه دیگر ترازو که همان معرکهگیری است، پایینتر میرود. به امید روزی که با آموزشهای کنگره به دانایی مؤثر برسیم و از معرکهگیری در کارها خودداری کنیم.
همسفر صدیقه (لژیون اول)
اگر امروز علم یا دانشی داشتم باید به دیگران منتقل کنم؛ چون با این کار هم آموزش دادم و هم آموزش گرفتم؛ ولی اگر بیام همین آموزش را به صورت معرکهگیری بیان کنم؛ یعنی اگر در کنگره آموزش گرفتم به جایی که انتقال بدم با رفتارم کاری کنم که هر کس ببیند بگوید: اینها را از کنگره یاد گرفته این میشود معرکه گیری؛ زیرا با یک سری خیالات پوچ که در ذهنم پروردهام میخواهم به جای اینکه آموزشهای کنگره را درست اجرا کنم آن را بر عکس انجام بدهم.
قدیم رادیو و تلویزیون و وسایل ارتباط جمعی نبود، یک نفر با دست زنجیر پاره میکرد و یا خیلی کارهای دیگر انجام میداد و مردم را دور خودش جمع میکرد و در آخر سر هم کاسه یا کلاهی بر میداشت و آن را دور میگرداند و ناظرین که در آنجا بودند هر چقدر پول داشتند در کاسه میانداختند و این میشد معرکهگیری؛ الان که همه چیز هست احتیاج به معرکهگیری نیست، قبل از آمدنم به کنگره هر اتفاقی که در خانه میافتاد بدون اینکه فکر کنم معرکهگیری میکردم و قبول هم نداشتم که حرف من درست نیست.
خدا را شکر راه کنگره برای من باز شد و در راه آموزش صحیح قرار گرفتم و دید من کاملاً عوض شد، حالا فهمیدم به جای معرکهگیری با آموزشهایی که دیدم میتوانم علم کنگره را طوری منتقل کنم که هر کس ببیند جذب کنگره شود و این عمل انجام نمیشود مگر با تزکیه خودم.
همسفر راضیه (لژیون اول)
به نظر من یادگیری فقط این نیست که ما یک چیز را که یاد گرفتیم سریع از آن بگذریم اینجور یادگرفتن یعنی دفتر سیاه کردن، یادگیری باید عمق داشته باشد واز درون یاد گرفته باشیم که کامل و ریشه ای باشد. از هر لحاظ یادگیری یعنی زمانی که یک کار جدیدی را یاد گرفتیم و به دیگران هم یاد دادیم نخواسته باشیم که غر بزنیم و به رخ طرف مقابل بکشیم که من این آشپزی جدید یا بافتنی یا گلسازی را به شما آموزش دادم و دچار منیت شویم و بگوییم که شما بلد نبودید.
این کم کم میشود یک معرکه گیری و یک کدورت بین دوتا دوست؛ اگر به زندگی درست نگاه کنیم خواهیم دید که زندگی خیلی زیبا است و هر روز آن یک درس جدید خواهد بود. زندگی مانند یک فیلم است؛ اگر ما بازیگرهای خوبی باشیم و نقش خود را در زندگی خوب بازی کنیم. باید یاد بگیریم که باکلام یا حرف بی منطق معرکه درست نکنیم و باید با زبانی خوش به طرف مقابل بگوییم.
باید یاد بگیریم که برای حل مشکلات به درون خود مراجعه کنیم وبه دنبال ریشه مشکلات باشیم. ما باید در امر یادگیری، زمان کافی را در نظر بگیریم و چون دانش کافی به دست آوردیم در زندگی قطعا موفق خواهیم بود و دچار هیچ معرکهای نخواهیم شد.
همسفر ثریا (لژیون اول)
معرکه گیری ویادگیری دو نقطه مقابل هم هستند. یادگیری نشان از آگاهی انسان است و معرکهگیری ناشی از جهل ونادانی است. هرچقدر سطح یادگیری، دانش و آگاهی بالاتر باشد از معرکه گیری فاصله میگیریم. انسان باید همیشه درحال یادگیری باشد تا به سمت تاریکیها و جهالت کشیده نشود.
وقتی برای آموزش و یادگیری برنامه ریزی نداشته باشیم، وقت زیادی برای حاشیه رفتن و معرکه گیری صرف می شود که این باعث می شود عیب ونقص خودمان را نبینیم و به دلیل وجود منیت اشتباهات خود را نادیده میگیریم. درکنگره آموزش گرفتن و خدمت کردن باعث میشود ازحاشیه ومعرکه به دور باشیم. وقتی که موضوعی را رها میکنیم و دیگر پیرامونش صحبت نمیکنیم باعث میشود که ذهن ما آرام شود، با ذهن آرام انسان بهتر میتواند تصمیم بگیرد وقتی ذهن آرام باشد، مثلت دانایی بهتر کار خواهد کرد.
همسفر جمیله (لژیون سوم)
انسان تجلی نور خداوند است به واسطه تکهای از روح خداوند که در انسان دمیده شده است. آیا من در جهت خیر و نیکی حرکت میکنم؟ یا؛به واسطه درون یه خود به سمت پلیدی و زشتی میروم؟ انسان جاری است به واسطهِ نفس خویش. همه اینها مقدمهای است برای ورود به بازی یادگیری یا معرکه گیری.
ما باید هر لحظه به دنبال دانایی و آموزش باشیم و وجود؛ خود را با آموزش و آگاهی به طرف دانایی موثر هدایت کنیم. برای درک بیشترِ واژه یادگیری باید تفکر کرد، از مسائل آموزش گرفت و مشکلات را حل کرد. آن وقت با عبور از مرحله نفساماره و منیت به مرحله دانایی موثر، میرسیم. اما اگر در جاده زندگی به پستی روبرو بشویم و تسلیم نفس و خواستههای نامعقول نفس بشویم ناخودآگاه وارد صحنه معرکهگیری شدهایم و تسلیم جهالت و نادانی خود.
افرادی که وارد بازی معرکهگیری میشوند از منیت خود استفاده میکنند و اشتباهات خود را به گردن، دیگران میاندازند همیشه در حاشیه و ناامید از همه جا به راه خود ادامه میدهند. در اصل معرکهگیری، نقطه مقابل آموزش ویادگیری است که ما باید با قوی کردن حسخود و بالا بردن دانایی به مرحله مثلت دانایی قدم بگذاریم.
نویسندگان: جمعی از همسفران نمایندگی یحیی زارع میبد
رابط خبری: تمام لژیونها
ارسال: همسفر فاطمه.خ رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی یحیی زارع میبد
- تعداد بازدید از این مطلب :
105