ابتدا سلام عرض میکنم خدمت آقای مهندس دژاکام بزرگوار و خانواده محترم ایشان و تشکر میکنم بابت فرصتی که به بنده برای مشارکت مکتوب داده شد.
در خصوص دستور جلسه اگر معرکهگیری را نمادی از غرور، خودخواهی و به طور کلی جهل درونی یا منیت درنظر بگیریم، یادگیری دقیقاً در نقطه مقابل آن قرار دارد؛ یعنی من وقتی میخواهم نسبت به موضوعی اقدام به یادگیری کنم قاعدتاً باید با احترام به استاد و بیانات ایشان و به دور از هرگونه غرور و منیت، ابتدا سخنان استاد را بشنوم و سپس به جان بسپارم تا نهایتاً یادگیری محقق شود. این موضوع میسر نخواهد شد مگر با کنار گذاشتن منیتها و تبعیت از استاد.
اگر من واقف به جهل خودم باشم، نیمی از مسیر یادگیری را که همین آگاهی از جهل تشکیل میدهد رفتهام؛ آنگاه بدون تعصب و خودفریبی یا خودخواهی، گوش جان به سخنان و آموزههای استاد یا راهنمای محترم خواهم سپرد؛ اما اگر من اساساً خودم را عالم به همه چیز تصور کنم و با گرههای درونی حصار محکم دور خودم بکشم، باعث جهل زیاد من خواهد شد. جهل یعنی نمیدانم که نمیدانم. دیگر هیچ راهی برای یادگیری در درونم باقی نخواهد ماند؛ آنگاه است که در برابر آموزههای استاد و راهنما شروع به معرکهگیری، نقزدن، بهانهجویی، عملنکردن به آموزهها، فرامین و اوامر استاد میکنم.
پس در یک معنا میتوان گفت یادگیری زمانی محقق میشود که اول من بدانم که در جهل هستم و نیاز به یادگیری دارم. دوم در برابر آموزههای استاد و راهنما سر تعظیم فرود آورم و به دور از منیت، خودپرستی و خودخواهی گوش به فرمان آموزشهای ایشان باشم.
رابطه یادگیری و معرکهگیری به نظر من دقیقاً ۲ طرف یک خط هستند که یک طرف خط به خاطر جهل، منیت و عدم آگاهی به این موضوع یا پافشاری بر جهالت، معرکهگیری شکل میگیرد و جان انسان در این حالت هیچ آموزهای را فرا نخواهد گرفت، یک طرف دیگر خط یادگیری واقع شده است. زمانی که دشمن اصلی خودم را بشناسم یا آگاه به جهالت درونی باشم، در برابر آموزهها سر تعظیم فرود آورم، به تکالیف و اوامر استاد همانطور که میفرماید عمل کنم، درنهایت یادگیری محقق خواهد شد. با تشکر از فرصت مشارکت.
نویسنده: همسفر فائزه رهجوی راهنما همسفر نازنین (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر نازنین (لژیون اول)
ارسال: همسفر پرنیا رهجوی راهنما همسفر راحله (لژیون سوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی لویی پاستور
- تعداد بازدید از این مطلب :
67