English Version
This Site Is Available In English

دیگر به اعتیاد با دید تنفر نگاه نمی‌کردم

دیگر به اعتیاد با دید تنفر نگاه نمی‌کردم

آری، من یک همسفر هستم و از این‌که در کنار مسافرم سفر می‌کنم، احساس غرور دارم. اوایل، زمانی که بر روی آن صندلی می‌نشستم، این طرز معرفی‌کردن خود که «من یک همسفر هستم»، برایم خیلی جالب بود. چقدر این نوع سلام‌کردن را دوست داشتم و حس خیلی خوبی به من می‌داد. روزها گذشت و من با گوش‌دادن به سی‌دی‌ها و گرفتن آموزش‌ها دریافتم که خودم پر از اضطراب، تاریکی‌ها و تشویش‌ها هستم و متوجه شدم که ابتدا باید خودم درمان شوم و به آرامش درونی برسم. از آن روز به بعد، خودم هم مسافر و هم همسفر شدم و از راهی که همواره ترس، خودخواهی و حقارت بود خارج شدم و در خط امید، عشق و محبت قرار گرفتم.

کنگره به تمام سؤال‌های من جواب داد. به یاد دارم روزی از استاد جلسه شنیدم که می‌گفتند: «شما باید از اعتیادِ مسافرتان تشکر کنید.» تعجب کردم که این جمله یعنی چه؟ ولی با مرور زمان، همین حس را پیدا کردم و دیگر به اعتیاد، با دیدِ تنفر نگاه نمی‌کردم؛ زیرا فهمیدم اعتیاد مسافرم تنها راه ورود من به این مکان و به این دانشگاهِ زندگی بود؛ دانشگاهی که هر آموزشی را رایگان در اختیار من و امثال من قرار می‌داد. در این مکان بود که دریافتم من از مسافرم خیلی بیشتر به کنگره نیاز داشتم؛ زیرا او همیشه سرگرم مواد و پاتوق‌های دوستان خودش بود و این من بودم که تحت‌فشارهای روانی و سختی‌ها قرار داشتم.

من زندگی می‌کردم، اما یک زندگی سیاه‌وسفید؛ فقط زنده بودم. حال از زندگی لذت می‌برم، چون فهمیدم که همهٔ ما در زندگی مشکلاتی داریم. آنچه مهم است، این است که باید دید خود را نسبت به دنیا و اطرافمان عوض کنیم. باید جهان‌بینی خود را تغییر دهیم و مانند یک همسفرِ صبور و آرام و مانند یک بالِ پرواز، مسیر تاریکی‌ها را به‌سوی روشنایی، نور و امید طی کنیم.

نویسنده: راهنما همسفر زهرا (لژیون چهاردهم)
ویرایش: همسفر پریسا رهجوی راهنما همسفر ستاره (لژیون چهارم)
رابط خبری: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر کبری (لژیون سوم)
ارسال: همسفر مونا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی البرز کرج

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .