لژیون درمان سیگار راهنمای محترم مسافر محمود در روز یکشنبه مورخه 2 آذر ماه 1404 راس ساعت 15:30 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد : سلام دوستان محمود هستم یک مسافر ،دستور جلسه امروز در مورد یادگیری و معرکه گیری هست،ما اول باید ببینیم با چه کسی هستیم، چه کاری میکنیم و اصلاً باید چه کاری انجام بدهیم. کنگره به ما میگوید: اول باید خودت را پیدا کنی.چرا دستور جلسات پشت سر هم مرتب میشود؟ برای چه کسی؟ برای من.معرکهگیری برای چه کسی است؟ باز هم برای من.
پس اول باید نگاه کنم ببینم «آیا من محمود معرکهگیر هستم یا نه؟» و کی میتوانم خودم را بشناسم؟ زمانی که بفهمم معرکهگیرم و شروع کنم به اصلاح خودم.
معرکهگیری معمولاً از ترس میآید؛ترس از آبرو، ترس از قضاوت دیگران، ترس از اینکه خود واقعیمان دیده شود.وقتی اشتباه میکنیم، شروع میکنیم به توجیه، قانع کردن دیگران، و ساختن داستانی که ما را بیتقصیر جلوه بدهد. این یعنی معرکهگیری.
یادم هست یکی از بچهها مسئول چای بود. از رفتار و نگاهش معلوم بود حس خوبی به کنگره ندارد؛ نوع حرف زدنش حالت تمسخر داشت. انگار کنگره برایش جای معمولی بود، بیحرمت.در حالی که حتی دانِ چای در کنگره حرمت دارد. خدمتی که انجام میدهی، به خاطر احترام به همان خدمت باید با حرمت باشد. وقتی تو در جایگاه خدمت حرمت نگه نداری، گردباد کنگره فوراً تو را پرت میکند بیرون. گردباد اول چیزهای سبک را کنار میزند، اما چیزهای سنگین را میکشد داخل خودش. اگر با مسیر کنگره هماهنگ نباشی، بیرونت میکند.
معرکهگیری معمولاً مال کسی است که کار اشتباه کرده و کم آورده یا شکست خورده.شروع میکند گفتن اینکه جامعه مقصر است، همسایه مقصر است، راهنما مقصر است، مرزبان مقصر است…یا مثل برخی سفر برگشتهها که گوشهگیر میشوند ولی در حرفهایشان یک چیزی توی جیبشان است؛ همان منیت.منیت چیزی نیست که داد بزند: «من اینجام!»منیت مثل لکهای است که چسبیده به وجود آدم، اما خودش دیده نمیشود.نیروهای بازدارنده دقیقاً همینطور کار میکنند.

استاد امین میگفت: بزرگترین شگردشان این است که دیده نشوند.دشمنی که دیده شود تمام است؛ دشمنی که دیده نشود، خطرناک است.شیطان قرار نیست با شاخ و دم بیاید.گاهی کتوشلوار میپوشد، ادکلن میزند، با ظاهر فریبنده میآید.گاهی در افکار میآید، گاهی در ظاهر یک دوست نزدیک.باید حواسمان باشد هر نقابی را با «نور آگاهی» تشخیص بدهیم.
خیلی وقتها فکر میکنیم مشارکتی که دربارهاش حرف میزنند مال بقیه است، نه ما.در حالی که همان حرف درباره من است و من نمیبینم.حتی کسی که ۲۰ سال رهایی دارد اگر مراقب نباشد، دچار منیت میشود.کنگره به ما یاد میدهد با چه کسانی باشیم و با چه کسانی نباشیم.ما لازم نیست خودمان را در معرض آزمایش غیرضروری قرار دهیم.لازم نیست برای اثبات قدرتمان هی خودمان را در شرایط سخت بگذاریم.مثل بدنسازی نیست که وزنه سنگین برداری تا بقیه ببینند.در درمان اعتیاد، نیازی به نمایش شنیست.بعضی آدمها سمیاند.حرفهایشان، انرژیشان، نگاهشان حال ما را خراب میکند.

باید فاصله را رعایت کنیم.باید انتخاب کنیم وقتمان را با چه کسی بگذرانیم.یکی دائم ناله میکند، غر میزند، منفیبافی میکند.یکی دیگر، با اینکه مشکلات زیادی دارد، اما یک جوک میگوید و جمع را میخنداند.آن آدم دوم قوی است، چون میتواند حال دیگران را خوب کند.
در قدیم، معرکهگیرها کسانی بودند که مردم را دور خودشان جمع میکردند؛یکی زنجیر پاره میکرد، یکی مار میآورد.اما امروز معرکهگیری یعنی توجیه کار اشتباه و جمع کردن آدمها دور خود برای تأیید گرفتن.برای خود من هم پیش آمده.گاهی در پارک، گاهی در جلسه.بعداً وقتی فکر کردم فهمیدم حرفم بوی «نفت» میداد؛ یعنی منافع داشت.مثل آن نفتفروشی که تا وقتی نفت بود همه قربانصدقهاش میرفتند، اما وقتی گاز آمد، حتی کسی سلامش هم نمیکرد.بعضی مشارکتها هم بوی نفت میدهد.
یادم هست روزی سر بحث داور جام سردار، ناخودآگاه طرف یکی از راهنماها را گرفتم.بعد که فکر کردم دیدم باید میگفتم هر دو درست میگویند، اما از زاویههای مختلف.چون حس و علاقه باعث شد ناخواسته وارد معرکه بشوم.اگر حواسمان جمع نباشد، در کنگره باند درست میشود؛باند شاگردان فلانی و شاگردان بهمانی…در حالی که ما آمدهایم آباد کنیم، نه خراب.راهنماها معمولاً حواسشان جمع است، اما ما باید یاد بگیریم قبل از واکنش، فکر کنیم.معرکهگیری سراغ همه میآید؛ سفر اولی، سفر دومی، راهنما، حتی مرزبانی.هیچکس مصون نیست.مهم این است که در لحظه خودم را پیدا کنم:من باید چه کار کنم؟نه اینکه «دیگران چه کار کردند؟».معرکهگیری مثل سایه است؛اگر نور آگاهی رویش نتابد، همراه ما میماند.اگر ببینیمش، تمام است.
ممنون از اینکه به صحبتهای بنده گوش کردید.

عکس و تایپ: مسافر حسین ( لژیون چهارم )
بارگذاری : گروه خبری و سایت شعبه خیام نیشابوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
55