English Version
This Site Is Available In English

منیت آتش پنهان معرکه‌گیری

منیت آتش پنهان معرکه‌گیری

مشارکت همسفران لژیون ششم در مورد دستور جلسه‌ هفتگی «رابطه یادگیری و معرکه‌گیری»

راهنما همسفر زهرا
معرکه‌گیری نوعی ایستادگی و پافشاری منفی روی یک تفکر یا باور اشتباه است که در نهایت باعث اجرا کردن خواسته‌های نامعقول می‌شود؛ ولی یادگیری باعث شناخت، تشخیص و توانایی اجرای خواسته‌های معقول می‌شود. معمولاً انسان‌هایی که معرکه‌گیری می‌کنند، جایگاه اصلی خود را فراموش می‌کنند و می‌خواهند خودشان را برتر از آنچه هستند نشان بدهند. مثلاً اگر من فکر کنم همسفر دانایی هستم یا فراموش کنم که یک همسفر در حال آموزش و درمان هستم، گرفتار حس خود برتر بینی می‌شوم. از آنجایی که حس، اولین شروع به‌ کارگیری قوه‌ عقل است، این حس روی عقلم پرده می‌کشد و اجازه نمی‌دهد حد و مرز جایگاه و مسئولیت‌های واقعی خودم را بشناسم و نسبت به کارهای خودم بازنگری صحیح داشته باشم.

بنابراین روحیه اعتراض و انتقادگری پیدا می‌کنم، مرتب دنبال مقصر می‌گردم و همه‌ این‌ها نتیجه همان تفکر منفی اولیه و منیت است. همان‌طور که مواد مخدر روی افکار و اندیشه یک شخص مصرف‌کننده پرده می‌کشد و قدرت تشخیص را از او می‌گیرد، تفکرات و اندیشه‌های گمراه‌کننده نیز برای منِ همسفر مثل همان مواد مخدر عمل می‌کند؛ به همین‌خاطر هر دوی آن‌ها (مواد مخدر و افکار منفی) آنتی‌ایکس محسوب می‌شوند و باعث تخریب‌های زیادی در جسم، روان و جهان‌بینی می‌شوند تا جایی‌ که شخص احساس قربانی بودن می‌کند و گاهی تمام هستی را مسئول ناکامی‌های خود می‌داند.

بنابراین آرام‌آرام از جایگاه واقعی خود دور می‌شود و وقتی خود را در حال غرق شدن و نابود شدن می‌بیند، به نیروهای منفی پناه می‌برد و شروع به درد و دل کردن، گله و شکایت می‌کند تا جایی که به‌ طور کامل طعمه نیروهای منفی می‌شود و اختیارش را به آن‌ها واگذار می‌کند. فرمان‌های نیروهای منفی را اجرا می‌کند و تک‌تک دوستان و یارانی که شاید می‌توانستند باعث نجاتش شوند را قربانی می‌کند؛ اما در نهایت خودش قربانی اصلی این معرکه یا آتش ویرانگری می‌شود که با یک اندیشه منفی برای خودش مهیا کرده است.

همسفر نیره
با نوشتن دو سی‌ دی منیت و عناصر معرکه‌گیری، متوجه شدم که «منیت» تصویرِ بیش از حد بزرگ شدهٔ من از خودِ من است که همراه با نیاز شدید به تائید دیگران است. معرکه‌گیری دفاع افراطی از این‌ که من درست می‌گویم و همراه با نیاز به تماشاگر در درگیری‌ها است.

رابطه این دو رفتار به این شکل است که منیت علت پشت پرده معرکه‌گیری است؛ یعنی زمانی که منیت بالا می‌رود، انگار یک نفر در ذهن من می‌گوید: تو بهترین هستی، تو بیشتر می‌فهمی، حق با تو است.

زمانی که شخص خود را حق به جانب بداند؛ مستقیم معرکه‌گیری می‌سازد. منیت، هیزم تنور معرکه‌گیری می‌شود و هر دو از یک درد و رنج می‌آید و آن ترس، از دیده نشدن و حس کمبود ارزش واقعی است.

همسفر سودابه 
معرکه گیری چیست و چگونه به وجود می‌آید؟ معرکه‌گیری در اثر کمبود دانش، حسادت، خودخواهی و منیت به وجود می‌آید. زمانی که فردی در انجام کاری شکست می‌خورد و به اهدافش نمی‌رسد، در یک دو راهی قرار می‌گیرد و از دیگران عقب می‌ماند و معرکه‌گیری می‌کند. یادگیری و‌ معرکه‌گیری دو‌ کلمه متضاد هستند و در مقابل یکدیگر قرار می‌گیرند. انسان یا از شکست درس می‌گیرد و مسیر خودش را اصلاح می‌کند و یا در جهل خویش فرو می‌رود.

شیطان به زیباترین شکل ممکن وارد افکار و اندیشه‌ انسان می‌شود، به ظاهر خوب به‌ نظر می‌رسد؛ ولی کم کم یادگیری در انسان از بین می‌رود. جهل، باعث می‌شود انسان از یادگیری عقب بماند و وارد معرکه‌گیری شود. هر زمانی که از آموزش و خدمت فاصله بگیریم، به معرکه‌گیری می‌پردازیم. یادگیری و آموزش به دانایی انسان باز می‌گردد و هر چه دانایی انسان بالاتر باشد، کمتر معرکه‌گیری می‌کند.

همسفر اعظم
آقای مهندس می‌فرمایند: که اگر حواستان نباشد و در لژیون، یکی دو رهجو بد داشته باشید، کم کم لژیون رو به نابودی می‌رود. ما برای همه چیز زحمت می‌کشیم تا آن را به دست بیاوریم؛ پس باید مراقب باشیم وقتی آن را به‌ دست آوردیم، در حفظ و نگهداری‌اش  کوشا باشیم. ما یک «معرکه‌ گیری» داریم و یک «یاد گیری» که هر دو مخالف یکدیگر هستند. هر گاه وارد معرکه‌ گیری شویم، به همان اندازه از مسیر یاد گیری فاصله می‌گیریم.

عناصر معرکه گیری چیست؟
دراثر کمبود دانش
حسادت

خودخواهی
منیت

یا اینکه انسان در کار و اهدافش شکست می‌خورد و بر سر دوراهی قرار می‌گیرد.‌ وقتی شخصی در کارش ناموفق بود و شکست خورد می‌تواند دو راه می‌تواند انتخاب کند. گاهی نیز، معرکه‌گیری نتیجهٔ شکست انسان در کار یا اهدافش است. زمانی که فرد در اقدامی ناموفق می‌شود و در رسیدن به هدف شکست می‌خورد، در برابر دو راه قرار می‌گیرد. اگر راهِ یادگیری را انتخاب کنم، با خود می‌گویم: من قوانین و حرمت‌ها را رعایت نکردم و همین بی‌توجهی، علتِ شکست من بود.

اکنون تلاش می‌کنم این ضعف‌ها را بر طرف سازم تا به پیروزی دست یابم. در این مسیر، تاریکی‌ها را تجربه می‌کنم تا به روشنایی برسم و از هر شکست، درسی می‌گیرم تا راهِ خود را درست و استوار ادامه دهم. اما اگر راهِ معرکه‌گیری را انتخاب کنم، بر جهل خود پا فشاری می‌کنم و با اصرار می‌گویم: کار من درست بوده.

از جا کنده می‌شوم
روابط عمومی برقرار می‌کنم
پچ پچ شروع می‌کنم
تلفن می‌زنم و شروع به یارگیری می‌کنم
خودم را مظلوم نشان می‌دهم
با قوانین قلمداد شده از جا کنده می‌شوم

در نهایت همه را به مسلخ برده؛ ولی خودم قربانی می‌شوم؛ بنابراین باید هوشیار باشم و بدانم که عمل‌های سالم در لباس ناسالم خودشان را نشان می‌دهد، عمل‌های ناسالم هم در لباس سالم قرار می‌گیرند و هر دو عمل استتار می‌شوند. من باید قدرت تشخیص عمل سالم و عمل ناسالم داشته باشم.

همسفر بتول
افرادی که به کنگره می‌آیند در زمینه‌هایی که دچار بی‌تعادلی شده‌اند مورد آموزش قرار می‌گیرند.  یکی از دستور جلسات هفتگی کنگره۶۰ «رابطه یادگیری با معرکه‌گیری» است. معرکه‌گیری زمانی آغاز می‌شود که فرد شکستی خورده باشد و به جای پذیرفتن آن شکست و رفع اشتباهات خود به دنبال مقصر می‌گردد تا از جهنمی که درونش قرار گرفته، بتواند خارج شود.

معرکه‌گیری با یادگیری رابطه‌ای معکوس دارد؛ یعنی هرگاه فردی شروع به معرکه‌گیری می‌کند، هم‌ زمان با آن از آموزش و یادگیری دور می‌شود. در کنگره اگر فردی دچار معرکه‌گیری شود؛ نه‌ تنها از آموزش‌های کنگره فاصله می‌گیرد؛ بلکه با زیر پا گذاشتن قوانین و حرمت‌ها از سیستم کنگره و درمان خارج می‌شود.

آقای مهندس در سی‌ دی عناصر معرکه‌گیری می‌فرمایند: اگر بنایی آباد باشد؛ اما ساکنین آن خراب باشند بنا هم کم کم رو به ویرانی و نابودی می‌رود؛ اما ساکنین آباد بناهای خراب یا ویرانه‌ها را هم می‌توانند احیا نمایند.‌ یکی از عواملی که باعث نابودی بنا می‌شود؛ معرکه‌گیری است و نکته‌ای که باید همیشه به آن توجه کنیم این است که شیطان به زیباترین شکل ممکن درون انسان نفوذ می‌کند تا گوهر وجودیش را برباید.

قبل از کنگره هیچ‌گاه خود را در اتفاقات زندگی مقصر نمی‌دانستم و همه شکست‌ها و ناکامی‌هایم را نصیب و قسمت می‌پنداشتم که از طرف خداوند روزی من شده بود و درون خودم شخصی بودم که از طرف خداوند مورد ظلم قرار گرفته بودم؛ اما اکنون که در کنگره آموزش می‌گیرم متوجه بسیاری از اشتباهات خود شده‌ام و سعی می‌کنم با درس گرفتن از اشتباهاتم آن‌ها را به تجربه‌ای گران‌بها تبدیل کنم.

فاطمه.خ
من از این دستور جلسه متوجه شدم که رابطه‌ یادگیری و معرکه‌گیری چیزی شبیه دو مسیر کاملاً جداست؛ مسیری که به آرامش و دانایی می‌رسد و دیگری صرفاً انرژی مرا هدر می‌دهد. قبل از کنگره همیشه فکر می‌کردم اگر زیاد حرف بزنم یا درباره‌ مشکلاتم احساسات شدید نشان بدهم؛ یعنی در حال انجام دادن کاری هستم؛ اما امروز به وضوح می‌دانم که آن رفتار اسمش کار نبود؛ بلکه معرکه‌گیری بود که مرا از مسیر اصلی‌ام دور می‌کرد.

معرکه‌گیری باعث می‌شد که به‌ جای تمرکز بر تغییرات درونی، ذهنم دائماً درگیر دیگران شود: چرا او این‌طور گفت؟ چرا او آن‌طور رفتار کرد؟ چرا شرایط سخت است؟. این توجه مداوم به بیرون، من را از یادگیری باز می‌داشت.‌ در سی دی «یادگیری و معرکه‌گیری» آقای مهندس می‌فرمایند: یادگیری فقط مال مشق و امتحان نیست؛ اصولاً زندگی خودش یادگیری است یادگیری در تمام زمینه‌ها است...عوض کردن موضوع و موضوع را تبدیل کردن به چیز دیگری معرکه‌گیری می‌شود. همچنین مراتبی که می‌تواند انسان را از تاریکی به روشنایی و بالعکس هدایت کند را از این دستور جلسه یادگرفتم.

فاطمه.م
برداشت من از سی‌  دی «عناصر معرکه‌گیری» این بود که ما همیشه منتظر یک آدمِ معرکه‌گیر هستیم؛ اما واقعیت این است که خیلی از معرکه‌ها را خودمان در ذهنمان بر پا می‌کنیم؛ معرکه‌هایی که شاید کسی جز خودمان حتی از آن خبر هم ندارد. برای من این سی‌ دی مثل یک آینه بود. فهمیدم خیلی از معرکه‌های زندگی‌ام از همین سه مورد شروع می‌شود.

معرکه‌گیری ذهنی:
وقتی یک نفر جواب پیامم را دیر می‌دهد و من در ذهنم ده سناریوی بی‌ اساس می‌سازم؛ دلخوری، بی‌احترامی… در حالی‌ که شاید فقط گوشی‌ شخص شارژ نداشته. این معرکه فقط یک تماشاچی دارد، خودم؛ ولی نتیجه‌اش ساعت‌ها آشفتگی و قضاوت غلط است.

معرکه‌گیری احساسی:
وقتی از یک حرف کوچک دیگران؛ برای خودم فیلم سه‌ ساعته می‌سازم؛ یعنی من را دوست ندارند…؛ یعنی به من توجه نمی‌کنند… و بعد با همان برداشت اشتباه، حالم بد می‌شود و ناخودآگاه حال اطرافیانم هم خراب می‌کنم.

معرکه‌گیری واقعی و بیرونی:
وقتی مشکلات کوچک را با بزرگ‌نمایی تبدیل به بحران می‌کنیم. مثلاً دیر رسیدن یک مسافر، یا حرف نسنجیده‌ یک فرد… به‌ جای اینکه حلش کنیم، بین چند نفر می‌چرخانیم و همان اشتباه کوچک تبدیل به یک اختلاف بزرگ می‌شود.

این سی‌ دی برای من یک پیام مهم داشت؛‌ ما فقط قربانی معرکه‌ها نیستیم؛ خیلی وقت‌ها خودمان سازنده و ادامه‌ دهنده‌ آن هستیم. برای همین تصمیم گرفتم از این به بعد، قبل از اینکه وارد هر حرف و فکری شوم،‌ از خودم بپرسم، این یک واقعیت است یا ساخته‌ ذهنِ نا آرام من؟‌ این حل می‌شود یا فقط بزرگ‌تر می‌شود؟ آیا دارم چیزی را توضیح می‌دهم یا دارم معرکه درست می‌کنم؟ گاهی یک قدم عقب رفتن، بهترین راهِ خاموش کردن یک آتش است.

همسفر طاهره
اگر بنایی آباد باشد؛ اما ساکنین آن خراب باشند، بنا هم کم کم رو به نابودی می‌رود. این نابودی ممکن است در همه جا اتفاق بیفتد، در یک کشور، روستا، دانشگاه و حتی کنگره. رهجویی که فرمانبردار خوبی نباشد و از قوانین و حرمت‌های کنگره سر پیچی کند، وارد معرکه‌گیری می‌شود. معرکه‌گیری؛ یعنی پنهان کردن خطای خود. این وضعیت زمانی رخ می‌دهد که رهجو در برنامه یا آموزش خود شکست خورده باشد و نتواند خود را با جمع همراه کند.

معرکه‌گیری به‌ صورت پله‌ پله اتفاق می‌افتد؛ وقتی فرد شکست می‌خورد و وارد تاریکی می‌شود، کم‌کم پچ‌پچ‌ها آغاز می‌شود و فرد به خود اجازه می‌دهد که هر حرفی را بیان کند و جو آرام آن محیط یا کنگره را بر هم بزند. همه این‌ها بر اثر کمبود دانش، منیت، خودخواهی و حسادت به وجود می‌آید. یقیناً کسانی که در کنگره ۶۰ خدمت می‌کنند، خیلی کمتر وارد معرکه‌گیری می‌شوند و دلیل آن این است که به اندازه کافی آموزش و تجربه کسب کرده‌اند. نقطه مقابل معرکه‌گیری، یادگیری است و هر رهجویی باید آموزش کافی ببیند تا وارد معرکه‌گیری نشود.

همسفرالهام.ن
معرکه‌گیری در هر جمعی؛ حتی در خانواده ممکن است رخ دهد. کسی که کار اشتباهی انجام داده و نزدیک است اشتباهش برملا شود، ناگهان شروع به شلوغ‌کاری و معرکه‌گیری می‌کند تا نگاه‌ها را از اصل موضوع دور کند. وقتی به گذشته‌ام نگاه می‌کنم، می‌بینم که سال‌ها در اثر ترس، منیت و کمبود اعتماد به‌ نفس، در حال معرکه‌گیری بوده‌ام. مثلاً وقتی با مادرم بحث می‌کردم، سریع به خاله‌هایم زنگ می‌زدم و ماجرا را در قالب درد و دل تعریف می‌کردم. چند دقیقه‌ای حس خوبی داشتم؛ چون مورد حمایت قرار می‌گرفتم؛ اما واقعیت این بود که داشتم خودم را گول می‌زدم.

آن حس خوشِ کوتاه‌ مدت باعث می‌شد اشتباهاتم را نبینم و همین موضوع اجازه نمی‌داد به اعتماد به‌ نفس واقعی برسم. بعدها تنها به این درک می‌رسیدم که حالم خوب نیست؛ ولی علتش را نمی‌دانستم؛ پیش مشاورهای مختلف می‌رفتم، کتاب‌های مختلف می‌خواندم؛ اما در نهایت فقط دور خودم می‌چرخیدم.‌ تا اینکه به لطف خدا اجازه حضورم در کنگره صادر شد و مسیر درست را پیدا کردم. اکنون می‌دانم اگر مشکلی بین من و کسی به‌ وجود آید؛ قطعاً خودم هم سهمی در آن دارم. به‌ جای معرکه‌گیری، به اشتباهم فکر می‌کنم تا آن را اصلاح کنم؛ چون یاد گرفته‌ام که آرامش، از روبه‌رو شدن با حقیقت می‌آید، نه از فرار کردن آن.

همسفر افسانه
در گذشته، معرکه‌گیری من بیشتر در درونم بود؛ جنگی خاموش که فقط خودم صدای آن را می‌شنیدم. ذهنم آشفته بود و هر اتفاقی که پیش می‌آمد را به گردن دیگران می‌انداختم. همه‌ ساکنان زمین و آسمان را در سرنوشت خود دخیل می‌دانستم و خود را مظلوم‌ترین خلق جهان می‌پنداشتم. گاهی آن‌قدر پیش می‌رفتم که حتی خالق را زیر سؤال می‌بردم و سال‌ها با انبوهی از چراها زندگی می‌کردم؛ چراهایی که هیچ‌گاه پاسخی برایشان پیدا نمی‌کردم و تنها روحم را افسرده‌تر می‌کرد.

من در تاریکی جهل و ناآگاهی گرفتار بودم؛ در مثلثی از عصیان، فراموشی و وسوسه که همچون سایه‌ای سیاه دور من حلقه زده بود. در ضلع عصیان، من نسبت به خالق خود سر پیچی می‌کردم، نه با زبان؛ بلکه با دلی ناآگاه؛ و فراموش کرده بودم که در دایره‌ قسمت، ما نقطه‌ تسلیم هستیم. فراموش کرده بودم که هدف از آفرینش، رسیدن به کمال است نه غرق شدن در اعتراض و معرکه‌گیری و دنیایی از وسوسه، مدام افکار منفی، توجیه‌های غلط و برداشت‌های اشتباه را برایم به ارمغان می‌آورد.

در چنین وضعیت تاریکی، طبیعی بود که معرکه‌گیری درونی من هر روز بیشتر شود؛ چون کسی که راه را نمی‌بیند، چاره‌ای جز این ندارد؛ اما نقطه‌ روشن از جایی آغاز شد که فهمیدم یادگیری تنها راه خروج از تاریکی است. یادگیری؛ یعنی خاموش کردن صدای معرکه‌گیری و روشن کردن چراغ درونی. هر قدمی که به سمت دانستن برداشتم، یک چرا از ذهنم افتاد و جایش را به چگونه داد، چگونه بهتر فکر کنم؟ چگونه درست ببینم؟ چگونه مسئول زندگی خودم باشم؟

یادگیری به من یاد داد، کسی که نمی‌داند، معرکه می‌گیرد. کسی که می‌آموزد، آرام می‌گیرد. وقتی دانایی وارد شد، تاریکی، عصیان، فراموشی و وسوسه فرو ریخت. امروز می‌دانم که معرکه‌گیری فرزند نادانی است و یادگیری مادر آرامش. هر جا دانایی باشد، معرکه‌گیری خاموش می‌شود و انسان به جای اعتراض، حرکت می‌کند و تنها در حرکت است که راه نمایان می‌شود و انسان به مقصد می‌رسد.

نویسنده: همسفران لژیون ششم رهجویان راهنما همسفر زهرا
عکاس: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر حمیده (لژیون هفتم)
رابط ‌خبری: همسفر فاطمه.م رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
ارسال: همسفر فائزه رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی یحیی زارع میبد یزد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .