گاهی در مسیر زندگی، در میانهٔ تاریکیها و بنبستها، دستی از جایی که انتظارش را نداری تو را در آغوش میگیرد و آرامآرام به سوی روشنایی میبرد. برای من، آن دستِ مهربان و نجاتبخش، مجموعهٔ بزرگ و عزیز کنگره ۶۰ بود. اینجا، فقط یک مکان درمانی نیست؛ سرزمین عشق است، مدرسهٔ انسان بودن است، جایی است که امید دوباره متولد میشود و آدمها یاد میگیرند دوباره بایستند، دوباره قدم بردارند، دوباره زندگی کنند.
در کنگره ۶۰ آموختم که سقوط پایان راه نیست؛ شاید دعوتی است برای برخاستنی باشکوهتر. آموختم که رهایی تنها یک واژه نیست، مسیری است که با عشق، با آموزش، با نظم و با عشق بیدریغ راهنمایان بزرگ و مظلومش ساخته میشود. از تکتک اعضای این مجموعه، از راهنمایان عاشق، از خدمتگزاران دلسوز، از تمام کسانی که بدون چشمداشت، چراغی در دل انسانها روشن میکنند با تمام وجودم سپاسگزارم. شما نهتنها راه عبور از تاریکی را به من نشان دادید، بلکه به من آموختید چگونه دوباره خودم را پیدا کنم، چگونه به خودم و به زندگی احترام بگذارم.
کنگره۶۰ برای من یک خانه است؛ خانهای که در آن هیچکس تنها نمیماند. از خدا میخواهم که برکت و آرامش را در تکتک قدمهای شما جاری کند و این جریان پاک و نجاتبخش هر روز گستردهتر و پرنورتر شود. از صمیم قلب، متشکرم که روشنایی را به زندگی من بازگرداندید.
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فریبا(لژیون دوازدهم)
رابط خبری: همسفر مسیح رهجوی راهنما همسفر فریبا(لژیون دوازدهم)
ویرایش و ارسال: همسفر نرگس رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دکتر مسعود
- تعداد بازدید از این مطلب :
114