ششمین جلسه از دوره دوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰، نمایندگی میلاجرد با استادی راهنمای محترم مسافر هادی، نگهبانی مسافر رضا، و دبیری مسافر علی با دستور جلسه " رابطه یادگیری و معرکه گیری " شنبه یکم آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان هادی هستم یک مسافر،
خیلی خوشحالم که امروز اینجا هستم و امیدوارم شعبهای که دارید، هر روز تازهواردهای بیشتری داشته باشد. همچنین آرزو میکنم رهاییهایی که اینجا اتفاق میافتد و اساتیدی که در این مجموعه پرورش پیدا میکنند، روزبهروز بیشتر شود. تلاشی که عزیزان اینجا انجام میدهند قطعاً ثمره خوبی خواهد داشت و همینطور هم هست.
دستور جلسه امروز درباره رابطه یادگیری و معرکهگیری است.
آقای مهندس فرمودند برای یادگیری سه موضوع لازم است:
اول اینکه بپذیریم چیزی بلد نیستیم و نیازمند آموزش هستیم؛ چون تا زمانی که انسان فکر کند همه چیز را میداند، نیازی به یادگیری احساس نمیکند.
دوم اینکه قبول کنیم فردی وجود دارد که از ما واردتر است و بیشتر میفهمد.
سوم هم اینکه تصمیم و خواست خودمان باشد؛ کسانی که به نتیجه میرسند، این سه اصل را رعایت کردهاند.
انسان از بدو تولد در مسیر یادگیری است و اساساً برای یاد گرفتن و حل کردن مسائلش پا به این هستی گذاشته. از روزی که به دنیا میآید، غذا خوردن را یاد میگیرد، بعد راه رفتن، حرف زدن و سپس وارد جوامع بزرگتر مثل مدرسه میشود؛ خواندن، نوشتن و علوم مختلف را یاد میگیرد و در نهایت وارد زندگی میشود.
اما یک سری از چیزها را ممکن است یاد نگرفته باشیم و همین باعث شده نتیجه خوبی در زندگی نگیریم؛ چون انسان بر اساس آنچه یاد گرفته عمل میکند و کیفیت انتخابهایش نیز بر پایه همان آموزشهاست.
خود من اینطور فکر میکردم که برای لذت بردن از زندگی باید مواد مصرف کنم و هرکس مصرف نمیکند، نمیتواند از زندگی لذت ببرد. بر اساس همین تفکر غلط زندگی کردم و نتیجهاش هم اصلاً مناسب نبود.
وقتی وارد کنگره شدم تازه فهمیدم چقدر اشتباه کرده بودم و چقدر چیزهایی که یاد گرفته بودم به درد نخور بودند. حتی به چیزهایی تعصب داشتم که هیچ مشکلی را از من حل نمیکردند. فکر میکنم این موضوع در بسیاری از مصرفکنندهها مشترک است و حتی در خیلی از افراد بیرون از مصرف هم دیده میشود؛ کسانی که بهظاهر سالم هستند اما آداب ساده زندگی مثل خوابیدن، بیدار شدن و خوردن را نمیدانند.
در کنگره ساعت را یاد گرفتیم؛ نظم را یاد گرفتیم.
فهمیدم چه ساعتی باید بخوابم، چه ساعتی بیدار شوم و چه زمانی غذا بخورم. حتی قبل از آن ما بلد نبودیم چه چیزی مصرف میکنیم یا چه اثری دارد. همه اینها را اینجا یاد گرفتم.
بیرون از کنگره با افرادی مواجه شدم که میگفتند خودمان را در چهارچوب قرار ندهیم:
هر وقت خواستیم بخوابیم، هر وقت خواستیم بیدار شویم، هرچه دوست داشتیم بخوریم و هرچه خواستیم بپوشیم… اما واقعیت این نیست.
در کنگره متوجه شدم هر موضوعی قانونی دارد. اگر از آن قانون دور شویم، دچار مشکل میشویم. دیر خوابیدن سیستم ایکس را بههم میزند. مقدار غذا مشخص است. هر چیزی را نمیشود با هم خورد. هر چیزی حد و حدود دارد.
بنابراین انسان همیشه نیازمند یادگیری است.
گاهی انسان دچار معرکهگیری میشود؛ چه در زندگی و چه در کنگره.
مثلاً وقتی از او میپرسند چرا سرِ وقت در لژیون حاضر نیستی، جوابهایی میدهد که اصلاً ربطی به سؤال ندارد. این موضوع در خانواده هم دیده میشود؛ بین مسافر و همسفر هم هست.
تفاوت کنگره با جاهای دیگر اینجاست که نگاه ما تغییر میکند.
اگر مشکلی برای ما پیش بیاید، تفکر میکنیم و میپرسیم:
این برای چی بوده؟ چرا موفق نشدم؟ چه پیامی برای من دارد؟
دوستان کنگرهای نگاهشان به زندگی و یادگیری بسیار تغییر کرده.
در کنگره یاد گرفتم چگونه حرف بزنم، کجا حرف نزنم، در حرف دیگران نپرم، از چه الفاظی استفاده کنم و در کار و زندگی چه مسائلی را رعایت کنم.
کنگره فقط بخش کوچکش درباره اعتیاد است؛ بخش بزرگترش زندگی است؛ آموزش علم زندگی.

نتیجه این یادگیری رسیدن به معرفتی است که به محبت ختم میشود. وقتی محبت شکل بگیرد، انسان دچار مشکلات کمتر و آرامش بیشتری میشود. حتی اگر مشکلی پیش بیاید، با تفکر و آرامش از آن عبور میکند.
امیدوارم خودم جایگاه واقعیام را پیدا کنم، کمتر معرکهگیری کنم، بیشتر تفکر کنم و بتوانم انتخابهای بهتری داشته باشم.
در سفر اول اصلاً آرامش نداشتم؛ افسرده بودم، قرص مصرف میکردم و مواد مختلف را استفاده میکردم. تا سه ماه اصلاً متوجه نبودم کجا میآیم. شاید اگر همسفرم نبود، به کنگره نمیآمدم. اما ماندم، استقامت کردم و تسلیم آموزشها شدم و نتیجه گرفتم؛ درمان شدم. چیزی که حتی علم پزشکی درمانش نکرد، کنگره درمانش کرد. سیگارم را هم درمان کردم.
اینها را گفتم که کسانی که مشکلات زیادی دارند، نگاهشان تغییر کند.
من فکر میکردم هیچکس مشکلش از من بیشتر نیست. اما وقتی صحبتهای آقای مهندس و مشکلات ایشان را شنیدم، دیدم مشکلات من خیلی کمتر است. پس میشود از راهنما، از آقای مهندس و از کسانی که به نتیجه رسیدهاند الگو گرفت.
اگر نگاهمان را درست کنیم، میفهمیم مشکلات ما خیلی کمتر از مشکلات دیگران است و همانطور که آنها به نتیجه رسیدند، ما هم میتوانیم.
در پایان دوباره به شما تبریک میگویم. امیدوارم این نمایندگی با وجود عزیزان باتجربهای که خدمت میکنند، روزبهروز پرثمرتر شود. امیدوارم شما هم به نتیجه برسید و به همسفران هم تبریک میگویم و آرزو میکنم زندگی خوبی داشته باشید.ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.
تایپ: مسافر علی
عکس: مسافرمهدی
تنظیم: مسافر علی
(مسافران وهمسفران نمایندگی میلاجرد)
- تعداد بازدید از این مطلب :
150