آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی ست. واژه یادگیری به معنای آموزش دیدن، تعلیم گرفتن و بالا بردن سطح دانایی است. خداوند هنگامی که انسان را آفرید او را بر سر دوراهی قرار داد و به او اختیار داد، تا خودش راهش را انتخاب کند، همچنین برای بهتر زندگی کردن پیامبران را با کتاب الهی که حاوی تمام قوانین و دستورات قدرت مطلق است، در اختیار او قرار داد. خداوند اساس و پایه خلقت و آفرینش را در دو چیز قرار داد؛ یکی آموزش گرفتن و دیگری خدمت کردن به خلق است. من وقتی که به عنوان یک همسفر وارد کنگره۶۰ شدم، یاد گرفتم که باید دوربین را از روی دیگران بردارم و با آموزشهای صحیح و رایگان که در کنگره گرفتم به بازسازی و ریکاوری خودم بپردازم و آرام آرام تمام ضدارزشهایی که در درونم وجود دارد مانند؛ حسادت، منیت، ترس، ناامیدی و جهالت که تمام اینها نقطه مقابل یادگیری و رسیدن به دانایی است، را در خودم از بین ببرم. اگر من در کنگره، وظیفه خودم را که آموزش گرفتن و به موقع آمدن، روی صندلی نشستن و فرمانبرداری کردن از راهنما و سیدی نوشتن است، را زیر پا بگذارم و مشغول به کارهای حاشیه مانند؛ عیب جویی از دیگران باشم، دوربین و حواسم روی دیگران، کارهای آنها باشد، با این کار من فرصت، وقت و انرژی خودم را ز دست میدهم. نه تنها انرژی لازم را کسب نمیکنم، بلکه با این کار که در پیش گرفتهام انرژی خودم را هم از دست میدهم و نمیتوانم انرژی لازم را از لژیون، هم لژیونیهایم و راهنما دریافت کنم و به آنها نیز انرژی منفی خواهم داد. ولی اگر صبور باشم و تلاش خودم را برای آموزش گرفتن و اهداف کنگره صرف کنم، حتماً موفق میشوم. من باید خیلی مواظب نیروهای منفی که کارشان تخریب، خراب کردن و آلوده کردن حسهای ما است، باشم و اجازه ندهم که با ناامید کردن، ایجاد ترس در من نیروی بازدارندگی ایجاد کنند و من را از هدفم که آموزش گرفتن است، دور کنند.
حس که اولین نیروی به کارگیری قوه عقل است، اگر آلوده شود، فرمانهایی را که به عقل میدهد همه فرمانها منفی و اشتباه است و ما را در مسیر حرکت به سوی نور و روشنایی گمراه میکند. وقتی که حس در جهت مثبت نباشد، مثل کسی که پول را از راه دزدی به دست میآورد و به فقرا کمک میکند، پیش خودش فکر میکند که کار مثبت و خوبی انجام داده است، ولی نمیداند که این انرژی که از این راه کسب کرده است، تمام انرژی منفی است. کسی که دائماً نق میزند، از همه چیز و همه کس عیب جویی و گله، شکایت میکند، مسلماً او در حاشیه قرار گرفته و مشغول معرکهگیری شده است و این نقطه مقابل آموزش یادگیری و درمان است. من باید به این نکته توجه داشته باشم که به این مسائل پیش پا افتاده توجه نکنم. همانطور که راهنما میگوید؛ ما باید خوب آموزش بگیریم و خوب فرمانبرداری کنیم تا فرمانده خوبی برای خودمان و زندگیمان و کنگره باشیم. معرکهگیری هم صور آشکار دارد و هم صور پنهان. زمانی که من در ذهن خودم مشغول بحث و نظر دادن و قضاوت کردن در مورد دیگران هستم، در صور پنهان مشغول معرکهگیری شدهام. وقتی که با صحبت کردن یک عدهای و آنها را دور خودم جمع کردم، با آنها مشغول غیبت کردن شدهام، این کار در صور آشکار است. به هر حال فرقی نمیکند هر دو صور ذهن من را به معرکهگیری مشغول کرده است، ذهنم درگیر حاشیه و معرکهگیری است. با این کار من انرژی خودم را از دست میدهم و دیگر نمیتوانم خوب آموزش بگیرم. مخصوصاً در این زمان پای نفس اماره هم به میان میآید، حال بیا و درستش کن. پس من باید یادم باشد که برای چه کاری پا به کنگره گذاشتهام و از معرکهگیری و پرداختن به عیبهای دیگران دوری کنم و با آموزش صحیح روی افکار، اندیشهها و ضدارزشهای خود کار کنم تا به تعادل و آرامش برسم.
نویسنده مطلب: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر بتول (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر بتول (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: راهنمای تازه واردین همسفر رقیه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی رازی
- تعداد بازدید از این مطلب :
79