سالها بود که در غم و ناراحتی اعتیاد همسرم روزگار را به سختی می گذراندم و تمام خشم و عصبانیت خودم را روی فرزندانم خالی میکردم و خودم همیشه عذاب وجدان داشتم و خیلی تلاش کردم با صحبت و گریه و التماس و حتی قهر کردن که همسرم مواد را کنار بگذارد ولی فایدهای نداشت تا اینکه تصمیم گرفتم همسرم را به کمپ بفرستم. با مشورت از دو نفر که قبلاً اعتیاد داشتند فهمیدم که این کار هم فایده ندارد؛ همیشه فکر میکردم که من خیلی قوی هستم و میتوانم همسرم را از بند اعتیاد نجات بدهم ولی خیلی تلاش کردم و به جایی نرسیدم، خیلی خسته و درمانده شدم و از همه جا ناامید شده بودم تا اینکه یک روز از شدت غم به درگاه خدا سجده کردم و گفتم خدایا من عاجزم تو کمکم کن، تو همسرم را نجات بده، بعد از چند روز یک دوست کنگره را به من معرفی کرد و با اجبار همسرم را به کنگره آوردم؛ وقتی وارد کنگره شدم احساس کردم وارد بهشت شدهام، تمام آدمهای آن جا سفیدپوش و خندان بودند، مرا در آغوش گرفتند و خوشآمد گفتند، من احساس کردم در کنار فرشتهها هستم، خیلی آرامش گرفتم وجودم پر از شوق شده بود و همچنین همسرم هم حسش مثل من بود که به لطف خدا ۷ماه است که من و همسرم پایبند کنگره شدهایم و از آموزشهای عالی که از اینجا میگیریم بینش درست زندگی کردن و آرامش را بدست آوردهایم. همیشه دعا گوی آقای مهندس و خانواده محترمشان و تمام خدمتگزاران کنگره هستم، خدایا شکرت.
نویسنده: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر فریبا(لژیون دوازدهم)
رابط خبری: همسفر مسیح رهجوی راهنما همسفر فریبا(لژیون دوازدهم)
ویرایش: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون چهارم) دبیر دوم سایت
ارسال: همسفر نرگس رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دکتر مسعود
- تعداد بازدید از این مطلب :
104