English Version
This Site Is Available In English

سی‌دی نوشتن یعنی کسب آگاهی

سی‌دی نوشتن یعنی کسب آگاهی

 

جلسه هشتم از دوره سی‌ و نهم سری کارگاه‌های آموزشی، عمومی کنگره۶۰ نمایندگی شیخ‌بهایی اصفهان‌ با استادی راهنمای محترم مسافر مرتضی، نگهبانی مسافر مسعود و دبیری مسافر مجید با دستور جلسه «نقش سی‌دی و نوشتن آن در آموزش و سومین سال رهایی مسافر حمیدرضا» در روز پنجشنبه ۲۹ آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان، مرتضی هستم یک مسافر

خداوند را شاکرم که بار دیگر فرصت حضور در جمع شما عزیزان در کنگره ۶۰ فراهم شد. امروز دو دستور جلسه داریم: دستور جلسه اول در مورد «نقش سی‌دی و اهمیت آن در آموزش» و دستور جلسه دوم، «جشن تولد سومین سال رهایی مسافر حمیدرضا».

در خصوص دستور جلسه اول، تجربه من نشان می‌دهد که نوشتن سی‌دی نقشی تعیین‌کننده در موفقیت داشت. به یاد می‌آورم زمانی که وارد کنگره ۶۰ شدم، شرایط بسیار سختی داشتم و راهنمای عزیزم آقا جلال امینی، فردی بسیار سخت‌گیر بودند. در آن مقطع نوشتن سی‌دی اجباری نبود؛ اما آقا جلال به شدت بر این امر تأکید داشتند و اگر کسی سی‌دی نمی‌نوشت، ناراحت می‌شدند. خودم بیست و پنج سال تحصیل کردم و هرگز عادت به یادداشت‌برداری یا تمرین در منزل نداشتم. وظایفم را صرفاً در کلاس انجام می‌دادم. هدف من رهایی سریع از اعتیاد بود و مدام این سؤال در ذهنم تکرار می‌شد: نوشتن سی‌دی چه ربطی به درمان من دارد؟ 

اما به نقطه‌ای رسیدم که فهمیدم برای درمان، باید از دستورات راهنما اطاعت کنم و کاری را که از من خواسته، انجام دهم؛ در غیر این صورت، این مسیر میسر نبود. اولین سی‌دی که باید می‌نوشتم وظایف رهجو بود. آن را در یک دفتر ۲۰۰ برگی شروع کردم که از دخترم بود و چند صفحه‌اش قبلاً استفاده شده بود. صفحه اول دفتر، نیمه‌ پاره شده بود و من از همان نیمه شروع به نوشتن کردم. آقا جلال با مهربانی به من تذکر دادند که این‌ گونه ادامه ندهم و از یک صفحه سالم شروع کنم. در آن زمان واقعاً درک نمی‌کردم و سی‌دی نوشتن برایم بی‌اهمیت بود؛ اما با گذشت زمان شرایط بهتر شد.

دست‌خط من که به دلیل نسخه‌نویسی روی شیشه داروها در داروخانه بسیار ناخوانا بود ( هنوز هم کاملاً ایده‌آل نیست) در آن زمان وضع وخیم‌تری داشت. برای خوانا شدن دست‌خطم تمرین کردم. این نکته را به تازه‌واردین می‌گویم تا تصور نکنند کسانی که سی‌دی می‌نویسند از ابتدا نویسندگان خوبی بوده‌اند؛ بلکه همه از نقطه‌ای مشترک آغاز می‌کنند و شاید تاکنون قلم به دست نگرفته باشند؛ اما برای درمان باید شروع کرد.

برای تازه‌واردین این مسیر دشوار است، همان‌طور که برای همه ما بود؛ اما شروع یک کار، شبیه به روش «D.S.T» که در زندگی به کار می‌بریم، این قدرت را می‌دهد که در مدت کوتاهی بر آن مسلط شویم. فرقی ندارد افراد در کنگره۶۰ چه جایگاهی داشته باشند؛ چه راهنما باشند، چه در خدمت‌گزار و چه تازه‌وارد؛ اگر سی‌دی ننویسند برای ارائه مطلب جدید حرفی نخواهند داشت.

خود ما راهنمایان به خوبی می‌دانیم که اگر سی‌دی هفته را ننویسیم، هفته بعد در لژیون مطلبی برای گفتن نداریم. ما در لژیون‌ها، سی‌دی‌های هفتگی را بررسی می‌کنیم و اگر به دلیل مشغله، سی‌دی همان هفته را ننویسم در جلسه روز یکشنبه، اعضای لژیون متوجه می‌شوند که حرف جدیدی ندارم. در چنین مواقعی مجبور می‌شوم یا مطالب تکراری گذشته را بازگو کنم یا جلسه را به مشارکت عمومی واگذار کنم تا دیگران صحبت کنند. این موضوع را با تمام وجود درک کرده‌ایم؛ نوشتن سی‌دی، کلید داشتن حرف برای گفتن است.

بنابراین، هر نکته و هر اطلاعاتی که در اینجا مطرح می‌شود، چه در جایگاه استادی و چه در مشارکت‌های گروهی، تماماً ریشه در نگارش سی‌دی دارد. حتی صرفاً گوش دادن به سی‌دی به تنهایی کافی نیست. چرا؟ زیرا در فرآیند نوشتن چشم، گوش، ذهن، دست، و تمامی حواس (شنوایی، بینایی و لامسه) فعال می‌شوند تا مطلب به صورت مکتوب، ثبت گردد. هنگام مشارکت نیز همین نوشته‌ها مانند چراغ راه عمل می‌کنند؛ با دیدن یک جمله از یادداشت‌ها ادامه مطلب در ذهن جاری شده و می‌توان بحث را پیگیری کرد و حتی نیم ساعت یا چهل و پنج دقیقه پیرامون آن توضیح داد؛ اما اگر سی‌دی نوشته نشده باشد، عملاً چیزی برای ارائه باقی نمی‌ماند.

تنها با گوش دادن، فقط حس شنوایی ما کار می‌کند؛ اما با نوشتن همه حواس درگیر می‌شوند و این تمرکز حواس، ثبت مطلب در ذهن را تضمین می‌کند. دیدن یک جمله نوشته‌ شده به طور خودکار ادامه آن را در ذهن ما فعال کرده و امکان بهره‌برداری از آن محتوا را فراهم می‌آورد.

دیروز سه نفر از مسافرین را برای رهایی به تهران برده بودم. یکی از عزیزان، سی‌دی‌هایش کامل نبود و تأیید نشد؛ آقای مهندس دژاکام تنها فرمان قطع مصرف او را صادر کردند؛ اما مسافر دیگری که همراه من بود، علاوه بر چهل سی‌دی اصلی، سی‌دی‌های مربوط به سفر سیگار و حتی چند سی‌دی متفرقه دیگر را نیز نگارش کرده بود. در نتیجه، سفر سیگارش نیز تکمیل شد و رهایی کامل را دریافت کرد. بسیار متأسف شدیم برای آن مسافری که به دلیل ناقص بودن سی‌دی‌هایش، نتوانست رهایی بگیرد. ما از اصفهان تا تهران مشقت سفر و مشکلات مختلف را تحمل می‌کنیم تا یک نفر رها شود و هم خودش و هم راهنمایش از این رهایی شاد شوند؛ اما ننوشتن دو یا سه سی‌دی، هم حال خودش، هم حال راهنما و هم حال هم لژیونی‌هایش را خراب کرد؛ در حالی که یازده ماه فرصت برای نوشتن آن چهل سی‌دی داشته و به آن اهمیت نداده است.

اما بخش دوم جلسه؛ جشن سومین سال رهایی مسافر حمیدرضا

چهار سال پیش زمانی که حمیدرضا وارد کنگره ۶۰ شد، من نیز تازه لژیون گرفته بودم. آقا حمیدرضا مانند بسیاری از ما با حال بسیار وخیمی پا به کنگره ۶۰ گذاشت؛ آنچنان که توان نشستن روی صندلی را هم نداشت. وقتی از او پرسیدم: چه چیزی مصرف می‌کنی؟ پاسخ داد: همه چیز! به او گفتم: برای تجویز دارو باید دقیق مشخص کنی؛ همه چیز یعنی چه؟ او توضیح داد: اگر تریاک باشد، تریاک؛ اگر شیره باشد، شیره؛ اگر هروئین باشد، هروئین. اگر کم باشد، تزریق و اگر هیچ‌ چیز در دسترس نباشد، یک کاسه برمی‌دارم، بقایای سوخته‌ها را درونش می‌ریزم، آب اضافه می‌کنم، می‌جوشانم و آب سوخته‌ها را می‌نوشم.

وضعیت او واقعاً اسفناک بود و آن تصویر هنوز در ذهنم زنده است؛ اما ببینید انسان چقدر می‌تواند تغییر کند. پس از ورود به کنگره ۶۰ و گذشت دو ماه حالش به طرز چشمگیری بهبود یافت. چشمانش باز شد و به آرامش رسید. تنها مانع این بود که با پدرش در یک منزل زندگی می‌کرد و پدر ایشان به مصرف تریاک اعتیاد داشت. به او گفتم: اگر سفرت را درست انجام دهی به نقطه‌ای می‌رسی که حتی اگر هر روز جلوی چشمت مصرف کنند، برایت مشکلی ایجاد نخواهد شد. این حرف را برای دوستانی می‌گویم که بهانه‌تراشی می‌کنند؛ مثلاً اینکه چون در محل کار فلانی سیگار می‌کشد یا در خانه یکی از اعضای خانواده مصرف می‌کند، سفرشان خراب شد.

آقا حمیدرضا چهار سال است که رهایی دارد و همچنان در کنار پدری زندگی می‌کند که مصرف‌کننده تریاک است. خودش تعریف می‌کند که یک پرده در وسط خانه کشیده‌ام؛ پدرم آن طرف مصرف می‌کند و من این طرف هستم و گاهی اوقات حتی وسایل مصرف او را نیز آماده می‌کنم. این است معنای درمان؛ همان درمانی که جناب آقای مهندس دژاکام در کنگره ۶۰ مدنظر دارند؛ درمانی که می‌گوید حتی اگر فردی تریاکی در مزرعه تریاک کار کند یا فرد هروئینی در آزمایشگاه تولید هروئین مشغول باشد، نباید وسوسه مصرف به سراغش بیاید. مسافر حمیدرضا نمونه زنده‌ای از این درمان موفق در مقابل ما است.

 

ادامه دارد .....

 

 

تایپ: مسافر محمد (لژیون۸)، مسافر سینا (لژیون۵)، مسافر مهدی (لژیون۲۰)، مسافر خشایار (لژیون۲۱)، مسافر اسماعیل (لژیون۲۱)، مسافر احمدرضا ل(ژیون۱۲)

ویراستار: مسافر حسین (لژیون۲۳)

دیتا‌شو: مسافر محمدحسین (لژیون۱۹)

سیستم صوتی: مسافر دانیال (لژیون۱۴)

تنظیم مطلب: مسافر رضا (لژیون۱۶) دبیر سایت 

مرزبان خبری: مسافر محسن 

تهیه و ارسال: مسافر حمزه

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .