English Version
This Site Is Available In English

نباید در صبر بی‌صبری کنیم

نباید در صبر بی‌صبری کنیم

خانم آمنه عزیزم، روزی که وارد کنگره شدم پوچ بودم و هیچ حسی در وجود خود نداشتم از همه چیز و همه کس خسته بودم از لابه لای آواره‌های خراب شده اعتیاد بر روی سرم مانند روزنه نوری وارد شده و چراغ راه من شدی، محکم دستم را گرفتی آنقدر محکم که قوت قلبم شدی و زندگی تیره و تار مرا روشن و روشن‌تر کردی.

حرف‌هایی که بازگو کردنش برایم خیلی مشکل بود را با اطمینان خاطر با خودت در میان می‌گذاشتم و مطمئن بودم بهترین راه را نشانم می‌دهی. همیشه با لبخند شیرینت نشان می‌دادی که گوش شنوای دردهایم هستی.

اعتماد به نفسی که در این سال‌ها از دست داده بودم را به من برگرداندی و خیلی خوب به من آموختی که زندگی‌ام حریمی دارد و خودم باید این حریم را تعیین کنم و اکنون می‌توانم سکوتی که همیشه آزارم می‌داد و آغشته به بغض بود را بشکنم و از حق و حقوق خودم دفاع کنم. خانم آمنه عزیزم بی‌نهایت سپاسگزارم که الفبای زندگی را به من آموختی.

گرمای آغوشت را هیچ وقت فراموش نمی‌کنم، آغوشی که همیشه به رویم باز بود، دستان پر توانت که همیشه اشک‌هایم را پاک می‌کردی و به من نوید روزهای خوش را می‌دادی و صدای دل‌نشینت که همیشه در کنار گوشم زمزمه می‌کردی گلناز فقط صبر کن. من صبر را از شما یاد گرفتم و این جمله زیبایت را که همیشه می‌گویی: نباید در صبر، بی‌صبری کنیم ملکه ذهنم شده است و هیچ وقت یادم نمی‌رود که صبر را چگونه به من آموختی.

می‌دانم آنقدر خوب و خالص هستی که هنوز در سیستم کنگره حضور داشته باشی و دلم به بودنت گرم است. تمام تلاشم را می‌کنم تا رهجوی خوبتان برای کنگره باشم و بتوانم قطره‌ای از زحمات شما و کنگره را جبران کنم.

نویسنده: همسفر گلناز رهجوی راهنما همسفر آمنه (لژیون دوم)
عکاس: همسفر آزاده رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون پنجم)
ویراستاری و ارسال: همسفر فرزانه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون پنجم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی کاشمر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .