پنجمین جلسه از دوره اول کارگاههای آموزشی_ خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی ارکیده کرمان، با استادی راهنما مسافر فاطمه، نگهبانی راهنما مسافر آسیه و دبیری مسافر فاطمه، با دستور جلسه «گلریزان» روز چهارشنبه ۲۱ آبانماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان، فاطمه هستم یک مسافر.
از اینکه جشن گلریزان دیگری را در کنار هم برگزار میکنیم بسیار خوشحال هستم و این هفته مبارک را به آقای مهندس، خانواده محترم ایشان، دیدهبان خانمهای مسافر سرکار خانم مونا و همه شما عزیزان تبریک عرض میکنم.
صحبتهای امروز خود را با چند سؤال آغاز میکنم و دوست دارم تکتک ما بنشینیم و در ذهن و وجدان خود پاسخ این سؤالات را بدهیم؛ لازم نیست جواب سوالات را به کسی بگوییم. اگر کنگره کرمان نبود، من اکنون کجا بودم و چه حالی داشتم؟ اگر چهار سال پیش عزیزانی از تهران و اصفهان برای کمک و دستگیری از ما نمیآمدند و نمایندگی ارکیده کرمان راهاندازی نمیشد، چند نفر از ما حاضر بودیم و توانایی این را داشتیم که هر هفته به نزدیکترین نمایندگی، یعنی اصفهان، تهران یا مشهد برویم تا درمان شویم؟ اگر این ساختمانی که در حال حاضر در آن نشستهایم وجود نداشت، باید در پارک یا فضای باز، در هوای سرد و گرم مینشستیم. همین امروز که هوا سرد است، چند نفر آمدند و درخواست کردند درجه بخاری بیشتر شود؛ حال چند نفر از ما توان تحمل سرما و گرمای بیرون را داشتیم؟
آقای مهندس نسبت به خانمهای مسافر لطف ویژهای دارند؛ چراکه از همان ابتدا ساختمانی در اختیارمان قرار دادند، در حالی که شعبی که برای آقایان راهاندازی میشود ابتدا از حضور در پارک و فضای باز و در شرایط سخت آغاز میگردد. واقعاً چند نفر از ما تاب تحمل آن شرایط را داشتیم؟ از طرفی، اگر جلسه ما خانمهای مسافر بیرون برگزار میشد، آیا امنیت کافی داشتیم که بهراحتی کنار هم بنشینیم، آموزش بگیریم، درمان شده و رها شویم و به حال خوش برسیم؟ آیا در فضای بیرون، برای ما بهعنوان یک خانم و یک مصرفکننده امنیتی وجود دارد؟
حال که این ساختمان در اختیار ما قرار داده شده است، آیا تاکنون فکر کردهایم پول پیش این ساختمانی که در آن درمان میشویم و به حال خوش میرسیم را چه کسی پرداخت کرده است؟ کرایه هر ماه آن با این تورم و تغییر قیمتها چقدر است؟ این هزینه از کجا تأمین میشود؟ اینها را بنشینیم و با خودمان حساب کنیم.
سؤال دیگر اینکه اگر روزی که وارد کنگره شدیم، مانند بسیاری از سازمانها و نهادها، از ما میخواستند هزینه درمان را از همان ابتدا پرداخت کنیم، چه باید میکردیم؟ آقای مهندس میفرمایند هزینه درمان هر فرد در کنگره و در نمایندگیهایی که سفیر ندارند، پنجاه تا شصت میلیون است. سفیرانی که هر هفته از تهران و اصفهان به شعبه ما میآیند، غیر از زمانی که از خانواده، همسر و فرزندان خود میگذرند، هزینه رفتوآمدشان چقدر است؟ بلیط رفت و برگشت تهران_کرمان فقط ده میلیون تومان است. این عزیزان تا به حال هر هفته میآمدند و هنوز هم میآیند، همچنین خانمهایی که از اصفهان تشریف میآورند.
بنابراین هزینه درمان هر خانم مسافر کرمانی هفتاد تا هشتاد میلیون میشود. حال اگر با یک حساب سرانگشتی دو دو تا چهار تا کنیم و هزینه مصرف خود را هم در نظر بگیریم، هزینه مواد حداقل در ماه کمتر از هفت تا هشت میلیون نیست؛ یعنی کسی که در حال سفر است در این ده ماه، هفتاد تا هشتاد میلیون پول خود را نباید صرف تهیه مواد کند، البته غیر از خواری و خفتی که باید تحمل میکردیم. در واقع، ما به خودمان لطف میکنیم که پول خود را صرف آسیبزدن به خود نمیکنیم.
حال حساب کنید هفتاد تا هشتاد میلیون تومان در این سفر برای شما هزینه میشود، هفتاد تا هشتاد میلیون هم هزینه مواد نمیدهید؛ خودش مبلغی حدود صد و پنجاه تا صد و شصت میلیون میشود. پس حداقل سعی کنیم نصف این مبلغ را به کنگره برگردانیم تا همانطور که برای ما راه باز شد و درمان شدیم، یک نفر دیگر هم بیاید و درمان شود. باید بازپرداخت این سلامتی، آرامش، آبرو، حیثیت و خانوادهای را که ما بهواسطه کنگره به دست آوردهایم، ادا کنیم.
کنگره آرزوی محال تکتک ما را که همان درمان اعتیاد بوده، برآورده کرده است. فکر میکنید تعداد کمی هستند در این شهر، کشور یا حتی جهان که مصرفکننده خانم هستند و دنبال درماناند و آرزوی سلامتی دارند، اما راه آن را پیدا نمیکنند؟ حال که آرزوی محال من برآورده شده است، آیا این به آن معنا نیست که کنگره صد خود را برای من گذاشته است؟ آیا من هم حاضر هستم صد خود را برای کنگره بگذارم، یا اینکه وقتی درمان میشوم، مسائل مهمتر از کنگره دارم؟
بنشینیم و تفکر کنیم. یک روزی من حاضر بودم تمام زندگی خود را بدهم؛ چقدر دعا میکردم و از خدا میخواستم راهی پیدا شود تا من یک روز مواد مصرف نکنم. و خداوند چه زیبا به عهدش وفا کرد و راه کنگره، همان بهشت روی زمین، را برای من باز کرد. حال که قدرت مطلق به عهدش وفا کرده، آیا من هم به عهد خود وفا میکنم؟ یا اینکه رهاییام را برمیدارم و میروم و حسابگرانه عمل میکنم و یادم میرود روز اولی که وارد کنگره شدم، کنگره با من حسابگرانه عمل نکرد؟
چندی پیش یک پیام بسیار زیبا از یکی از اساتید به دستم رسید که بسیار به دلم نشست. میگوید: «میان این همه انسان، چرا گاهی اوقات انتخاب باریتعالی شما را به تعجب وا نمیدارد که چرا و چگونه به بعضی مرتبهای داده میشود و بارگاهی مییابند؟ آیا برایتان تعجبآور نیست؟» مفهوم این پیام برای من این است که فکر کن و ببین چرا میان این همه انسان مصرفکننده، حداقل در شهر خودمان و در همین محلهای که اکنون هستیم، ما انتخاب شدیم؟ چرا اذن ورود به کنگره به ما داده شده است؟ آیا فقط به این دلیل است که به این مکان بیاییم، از امکانات آن استفاده کنیم، رهایی خود را برداریم و برویم؟ آیا لطف خداوند فقط به این دلیل شامل حال ما شده است؟
بدترین آفت هر انسانی ناسپاسی است. اگر ناسپاس باشیم، حتی اگر به کنگره بیاییم و درمان هم شویم، در نهایت به حال خوش نمیرسیم. دکتر امین در سیدی «مثلث تاریکی» میفرمایند: «تا نبخشی به حال خوش نمیرسی.» آقای مهندس نیز میفرمایند: «انسان با بخشیدن از ترسها و وابستگیهایش عبور میکند و به آرامش درون میرسد.» مهمتر از همه خداوند نیز در کتاب شریف میفرماید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبّونَ»؛ هرگز به نیکی و حال خوش نمیرسید مگر از آنچه دوست دارید انفاق کنید.
همهجا میگوید ببخش؛ و اینکه در برابر چیزی که به دست آوردهای ناسپاس نباش؛ شکرگزار و قدردان باش تا به تو بخشیده شود. در مُشتی که بسته باشد چیزی داده نمیشود.
مسئله دیگری که در کنگره برای من بسیار جالب است این است که کنگره تمام معادلات ذهنی ما انسانها را تغییر داده است. کنگره، مواد را با خود شربت تریاک که همان OT است درمان میکند؛ مصرف نیکوتین، سیگار و قلیان را با آدامس نیکوتین درمان میکند؛ در لژیون تغذیه سالم، اضافه وزن را با همان غذا، در میزان و زمان مناسب درمان میکند؛ و جالبتر اینکه فقر و بیپولی را نیز با شرکت در لژیون سردار اصلاح میکند. میگوید «نداری؟ بیا عضو لژیون سردار شو تا مشکلت حل شود.»
اکنون در شعبه ما کسانی هستند که میتوانند پهلوان شوند و افراد بیشتری هستند که میتوانند دنور شوند، اما چرا نمیشوند؟ چون میترسند؛ چون حساب دو دو تا چهار تا اینجا به میان میآید. حواسمان باشد اگر در جایی که به ما کمک شده، به ما عشق دادهاند و ما را به حال خوب رساندهاند هزینه نکنیم، مجبور میشویم جایی خرج کنیم که دوست نداریم. در نظر بگیریم بیرون از کنگره برای یک مصرفکننده چه شرایطی وجود دارد. برای مثال، اگر به بعضی مراکز مراجعه کنید و بگویید مصرفکننده هستید، با علم به اینکه متادون کبد را از کار میاندازد، به شما متادون میدهند. یا اگر به کمپ بروید ابتدا پولتان را میگیرند، سپس تعهدی از خودت و خانوادهات میگیرند که اگر اتفاقی افتاد، مسئولیتی نداشته باشند. چرا؟ چون جان یک مصرفکننده بیرون از کنگره هیچ ارزشی ندارد.
اما در کنگرهای که به ما شخصیت داده شده و برای جان ما ارزش قائل شدهاند، آیا نباید قدردان و سپاسگزار باشیم؟ سپاسگزاری تنها به زبان کافی نیست؛ باید در عمل این قدردانی را نشان دهیم و برای پیشرفت این سیستم کمک کنیم. همین برگه OT که به ما داده میشود، همین برگه تازهواردین، همین چای، قند، صندلی، هزینه آب و برق و… اینها قبلاً کسی برای درمان من پرداخت کرده است و من امروز از آن استفاده میکنم؛ پس امروز نوبت من است که بازپرداخت داشته باشم.
به بعضی افراد که میگوییم چرا در لژیون سردار شرکت نمیکنید، میگویند «پول ندارم». اتفاقاً شرکت در لژیون سردار پول نمیخواهد؛ شهامت، شجاعت و قدرت گذشتن از پول را میخواهد. کسانی که پهلوان یا دنور شدهاند و امروز در جمع خودمان هم حضور دارند، اگر از آنان بپرسید، خواهند گفت نه پول بادآورده داشتند و نه ثروت هنگفت؛ بلکه دلهای بزرگ، قدرت بخشش و توان عبور از ترسهایشان را داشتهاند. آنها متوجه شدهاند برایشان چه کارهایی انجام شده و مسیر خود را پیدا کردهاند.
ما تا زمانی که نبخشیم مالک پول خود نیستیم؛ فقط نگهبان آن هستیم. زمانی که میتوانیم آن را ببخشیم مالک واقعیاش میشویم. پول متعلق به کسی است که بتواند از آن استفاده کند و ببخشد. شرکت در لژیون سردار و جشن گلریزان، انسان را صاحب مال خود میکند. گلریزان، تجلی واقعی شکرگزاری و زیباترین نوع سرمایهگذاری است که هر فردی میتواند داشته باشد. برای ما نمایندگی ارکیده کرمان این مسئله اهمیت ویژهای دارد؛ زیرا شعبهای برای خانمهای مسافر در حال ساختوساز است. نباید دست روی دست بگذاریم که شعب دیگر کمک کنند و پهلوان یا دنور شوند تا شعبه برای ما ساخته شود؛ باید خودمان تلاش کنیم تا بتوانیم شعبهای خوب برای خود بسازیم.
امیدوارم امروز جشن گلریزان پرباری پیش رو داشته باشیم.
تایپ: مسافر اعظم، لژیون اول نمایندگی ارکیده کرمان
ویرایش: مسافر فرزانه، لژیون چهارم نمایندگی ارکیده کرمان
بازبینی و ارسال: همسفر سولماز
.jpg)



- تعداد بازدید از این مطلب :
177