امروز یکشنبه ١۴٠۴/٠٨/٢۵ جلسه سوم از دوره دهم سری کارگاههای خصوصی مسافران کنگره ۶٠ زاهدان با دستور جلسه «نقش سی دی و نوشتن در آموزش» به استادی مسافر فریدون ، نگهبانی مسافر محمدنصیر و دبیری مسافر محمد ساعت ١٧ آغاز بکار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان فریدون هستم، مسافر.
وقتی وارد کنگره شدم، مثل خیلی از تازهواردها فکر میکردم تنها چیزی که مرا از تاریکیها بیرون میکشد دارو است؛ تصورم این بود که درمان یعنی شربت OT و نظم در مصرف. اما خیلی زود فهمیدم که کنگره فقط محل قطع مواد نیست؛ دانشگاهی است که اگر میخواهی در آن رشد کنی، باید قوانین یادگیری را رعایت کنی.
اولین باری که وظایف رهجو را شنیدم و دست به نوشتن سیدیها زدم، تازه فهمیدم اینجا مثل هیچ جای دیگر نیست؛ اینجا قرار است من تغییر کنم، نه فقط جسمم.
وقتی به سیدی وادی اول رسیدم، انگار در رازی دیرسال باز شد. جملاتی را میخواندم که در هیچ کتابی، در هیچ کلاسی و از زبان هیچکس نشنیده بودم. آنجا برای اولینبار فهمیدم که چرا تفکر، برتر از هر حرکت دیگری است. و همانجا بود که نقش واقعی سیدیها برایم روشن شد:
سیدیها فقط مجموعهای از گفتهها نیستند؛ باشگاه روزانهی ذهن ما هستند.
ورزشکار اگر باشگاه نرود، عضله نمیسازد؛ رهجو هم اگر سیدی ننویسد، ذهنش تمرین نمیکند، افکارش ورزیده نمیشود، و داناییاش رشد نمیکند.
در سفر اول، وقتی هر سیدی را روزانه ۲۰ تا ۳۰ صفحه مینویسیم، نمیدانیم این تمرین کوچک چه بنایی در درون ما میسازد.
اما امروز که نگاه میکنم، میبینم نوشتن ۴۰ سیدی یعنی ساختن یک کتاب ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ صفحهای از افکار خودم؛ یک سفرنامهی روشنایی که خودم آن را نوشتهام، قطرهقطره، صبح به صبح، با ذهنی که از تاریکی فاصله میگرفت و نور را بهتر میدید.
نوشتن سیدیها یک دستور ساده نیست؛ یک ابزار نجاتدهنده است.
نوشتن یعنی فرو رفتن در عمق سخنان مهندس، یعنی تفکر دوباره، یعنی نظم، یعنی ساختن پیوند بین شنیدن و فهمیدن.
بارها برای خودم ثابت شده که هر چقدر مینویسم، بهتر میفهمم؛ و هر چقدر بهتر میفهمم، بهتر عمل میکنم.
تجربهام این است:
بهترین زمان نوشتن، اول صبح است؛ درست بعد از خوردن شربت، وقتی ذهن مثل خاک خیس آمادهی شکل گرفتن است. در آن لحظهها قلم روانتر میشود، فهم عمیقتر، و لذت یادگیری بیشتر.
امروز ایمان دارم که اگر شربت جسمم را درمان کرد، سیدیها ذهن و روحم را نجات دادند. و اگر قرار است در این مسیر رشد کنم، باید همچنان بنویسم، حتی وقتی درمانم کامل شود؛
چون نوشتن، نه فقط ابزار رهجو، که راه و رسم یک انسانِ درحالتغییر است.

نگارش ، عکس و ارسال: مسافر رامین (لژیون یکم راهنما آقای جواد)
- تعداد بازدید از این مطلب :
103