پنجمین جلسه از دوره دوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰، نمایندگی میلاجرد با استادی راهنمای محترم مسافر محسن، نگهبانی مسافر رضا، و دبیری مسافر علی با دستور جلسه " نقش سی دی و نوشتن آن در آموزش " شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
شاکر خداوند و آقای مهندس هستم بابت وجود کنگره۶۰، و تشکر میکنم از راهنماهای خودم آقا حبیب و آقا محسن.
خداقوت میگویم به ایجنت محترم آقا مهدی و مرزبانان محترم، همچنین راهنمایان عزیز آقا محسن و همه کسانی که در این شعبه خدمت میکنند تا یک نفر حالش خوب شود و به رهایی برسد. در راه که میآمدم، همش به این فکر میکردم که الان به پیچ بعدی میرسیم، اما واقعاً همت زیادی میخواهد. اگر یک جلسه باشد، دو جلسه باشد، سه جلسه یا یک سال؛ آخرش میگوییم چهار سال. باز هم میشود، چون یک هدفی دارم، یک نقطهای هست که میخواهم به آن برسم.
اما هدف میلاجرد هدف بزرگی است، هدفی که همه آرزویش را داشتند، ولی قسمت افرادی شد که باید میشد. قسمت نفراتی شد که قبلاً صادر شده بود، نه در سِر آشکار بلکه در سِرّ پنهان. همانطور که در کنگره یاد گرفتیم، خدمت در کنگره الکی به دست نمیآید. از قبلش همیشه حساب و کتابهایی هست.
راهنمایم همیشه میگفت دور تا دور شعبه دوربین است؛ نه دوربینهایی که ما فکر میکنیم. دوربینهایی هستند که ما نمیبینیمشان، اما وصلاند به اینجا و دارند رفتوآمد و خدمتی را که انجام میدهم میبینند و از دل من خبر دارند؛ اینکه خدمت را برای خودم انجام میدهم یا برای دیدهشدن.
در آخر، جایگاهی که میگیرم واقعاً باید گرهی از کار من باز کند. خدا قوت میگویم به همه خدمتگزاران و عزیزانی که در شعبه میلاجرد با سختی راه، طولانی بودن مسیر، وقت و هزینه میآیند تا یک نفر به رهایی برسد. و چقدر ارزش دارد این رهایی، چقدر لذتبخش است.
در رابطه با دستور جلسه، چیزی که تا حالا از سیدی نوشتن فهمیدهام این است که آموزشهای هفتگی جناب مهندس نقش اساسی دارد. من روزهای اول که وارد کنگره شدم با هیچچیز مشکل نداشتم جز نوشتن سیدی. راهنمایم اول زیاد سخت نمیگرفت، اما کمکم عاشق نوشتن شدم. اگر سیدی نمینوشتم انگار چیزی کم بود.
برداشتی که داشتم باعث شد بتوانم پلههایم را طی کنم و در سفر اول حرکت کنم. در سفر دوم، آقا مهدی که آن موقع ایجنت شعبه بودند، جلویم را گرفتند و گفتند: اگر سیدی ننویسی، فقط خودت حرکت نمیکنی، ما همه با هم به مشکل میخوریم.
سیدی نوشتن مثل دوچرخهسواری است. تا وقتی یاد نگیری، نمیتوانی حرکت کنی. اگر داناییاش را نداشته باشم، نمیتوانم پلهام را درست بالا بروم. در کنگره فقط دارو خوردن کافی نیست. اساس کار بر سیدی نوشتن است. اگر ننویسیم، آموزش نگیریم و حرکت نکنیم، به مشکل میخوریم و به رهایی نمیرسیم.
در شعبه اراک، تازهواردها از من درباره نوشتن میپرسند. چیزی که از تجربه خودم میگویم این است که اول باید سر لژیون بروید تا راهنما تصمیم بگیرد. من روز اول که رفتم، نگفتند یک سیدی کامل بنویسم.
به من گفتند کتاب را باز کن، فقط تصاویرش را ببین. همان تصاویر و همان حرفهای آقای مهندس مرا جذب کرد. فهمیدم هیچکدام از حرکتهایی که فکر میکردم درست است، درست نبوده، چون درست فکر نمیکردم.
دوستانی که در میلاجرد خدمت میکنند، وادیها را خطبهخط اجرا کردند. کار بزرگی است. کوچک نیست که کسی هر جلسه از اراک حرکت کند، یک ساعت آمد و یک ساعت برگشت.
خدا قوت میگویم به مرزبانهای شعبه میلاجرد: عباس آقا، علی آقا، آقا امید و دیگر مرزبانان.

اگر آموزش نباشد، قدم از قدم برنمیداریم. اگر آموزش نباشد، ما نمیتوانیم از اراک حرکت کنیم و بیاییم اینجا. اگر آموزش نباشد، شاید حتی پدر و مادرم را نبینم. اگر آموزش نباشد، یک مصرفکننده خیلی از کارهای کوچک را هم نمیتواند انجام دهد.
در کار خودم زمانی فقط نگاه میکردم بدون اینکه بفهمم. ولی وقتی به کنگره آمدم، فهمیدم از کجا باز میشود و از کجا بسته. تازه نقطه صفری که داشتم از همانجا نوشته شد.
سیدیهای مهندس همه درباره خود ماست. اگر آموزش نبینیم، ذرهای از اعتیاد خارج نمیشویم. اعتیاد کار سختی است و درمانش سختتر. سروکله زدن با انسانها سختتر از همه. در یکی از سیدیها آقای مهندس گفت درمان اعتیاد کار بزرگی است و بیرون آمدن از آن بزرگتر. اما تنها با آموزش میشود رها شد و درمان شد. ممنون که به صحبتهای من گوش دادید.
تایپ: مسافر علی
عکس:مسافرمهدی
تنظیم: مسافرعلی
(مسافران وهمسفران نمایندگی میلاجرد)
- تعداد بازدید از این مطلب :
169