روزی نبود که دلم لبریز از اندوه و ترس نباشد. روزهایی که معنای واقعی امید را فراموش کرده بودم و در سکوت فقط دعا میکردم. نگاهم پر از نگرانی بود و قلبم سنگین از تردید، نمیدانستم تا کجا باید صبر کنم و آیا روزی خواهد رسید که لبخند بر چهره مسافرم بنشیند؟ در آن روزهای تاریک خداوند دری از رحمت گشود و من با کنگره۶۰ آشنا شدم. خانهای که از جنس عشق و دانایی بود؛ جایی که انسان بودن را دوباره معنا کرد.
اینجا آموختم که برای نجات باید اول خود را شناخت. فهمیدم که همسفر بودن یعنی ایستادن با ایمان، نه در سایه ترس، بلکه در نورِ دانایی. یاد گرفتم که رهایی مسافر بدون رشد و آرامش همسفر ممکن نیست و هیچ دردی بدون معنا نیست. روزی رسید که چشمم به نور رهایی روشن شد. روزی که لبخند مسافرم خستگیِ سالها انتظار را شست و برد. در آن لحظه فهمیدم همه اشکها و دعاهایم شنیده شدهاند. احساس کردم خداوند دستم را گرفته و از تاریکی بیرون آورده است.
اکنون که به گذشته نگاه میکنم، به جای اندوه سپاس در دلم است؛ زیرا آن سختیها مرا ساختند؛ همسفری صبور و امیدوار. امروز در کنار مسافرم که به رهایی رسیده است با تمام وجودم باور دارم که معجزه واقعی در کنگره۶۰ هر روز اتفاق میافتد. در نگاههایی که از درد به آرامش میرسند، در دلهایی که از ترس به ایمان تغییر میکنند. از خداوند مهربان، از راهنمایان دلسوز و از بنیانگذار کنگره۶۰ سپاسگزارم که مسیر نور و دانایی را پیش پای ما گذاشتند. امیدوارم که هیچ همسفری از امید جدا نماند و هیچ مسافری در تاریکی گم نشود و این عشق و دانایی تا ابد در دل ما زنده بماند.
امروز وقتی به مسیر پشت سرم نگاه میکنم، میبینم هر سختی درسی بزرگ در دل خود داشت و در هر اشک بذر امیدی پنهان بود و در هر ناامیدی نوری از دانایی. فهمیدم که خداوند هرگز ما را رها نمیکند فقط گاهی اجازه میدهد در تاریکی بمانیم، تا قدر روشنایی را بیشتر بدانیم. کنگره۶۰ برای من فقط یک مکان نیست، خانهای است که در آن عشق معنا پیدا کرد، دانایی جان گرفت و انسان بودن دوباره متولد شد. در این خانه یاد گرفتم که قضاوت نکنم، محبت کنم بدون هیچ چشمداشت و هرگز از بخشیدن خسته نشوم.
اکنون دیگر زندگی برای من میدان جنگ نیست؛ بلکه باغی است برای رشد، برای صبر و برای شکرگزاری. میدانم هنوز مسیر دانایی ادامه دارد؛ اما دیگر از راه نمیترسم؛ زیرا میدانم خداوند، راهنمایان و کنگره با من هستند. به خودم و مسافرم افتخار میکنم که در طوفانها ایستادیم و حالا نسیم آرامش را حس میکنیم. به تمام همسفران میگویم اگر امروز خسته شدهاید، بدانید که رهایی نزدیک است. فقط کافی است ایمان را رها نکنید و محبت را فراموش نکنید. با دلی سرشار از سپاس میگویم خداوندا سپاس که اجازه دادی همسفر باشم، که در مسیر عشق، صبر و آگاهی قدم بزنم و شاهد معجزه رهایی باشم. باشد که این نور در دل همه انسانها بتابد و کنگره۶۰ تا همیشه پایدار و استوار بماند.
نویسنده: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر اعظم ( لژیون دوم)
رابطخبری: همسفر ساحره رهجوی راهنما همسفر لیلا ( لژیون اول)
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر لیلا ( لژیون اول)
همسفران نمایندگی دماوند
- تعداد بازدید از این مطلب :
98