English Version
This Site Is Available In English

حال خوب در نتیجه‌ بخشش است

حال خوب در نتیجه‌ بخشش است

جلسه ششم از دور هفتم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی البرز کرج، با استادی مرزبان محترم همسفر شبنم، نگهبانی پهلوان محترم مسافر علی و دبیری پهلوان محترم مسافر حسن، با دستور جلسه "گلریزان" در روز پنج‌شنبه بیست و دوم آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان شبنم هستم یک همسفر. خداوند را بسیار سپاسگزارم که امروز این فرصت را به من داد تا در این جایگاه حضور داشته باشم و حال خوشی را تجربه کنم. از آقای مهندس و خانواده بزرگوارشان، از ایجنت محترم شعبه صمیمانه سپاسگزارم.
دستور جلسه امروز گلریزان است. موضوعی که من آن را کمتر از جشن مبعث نمی‌دانم. زیرا انسان در این جایگاه دوباره متولد می‌شود و انسان بودن خود را به هستی و به خداوند اعلام می‌کند. ما فقط پنجاه‌درصد این بازی هستیم و پنجاه‌درصد دیگر در دستان نیروهای الهی است. بارها در زندگی پیش‌آمده که تا مرز ناامیدی رفته‌ام؛ اما گره‌ها گشوده شده‌اند، دردها قبل از رسیدن درمان یافته‌اند و این را جز هدایت خداوند نمی‌دانم.
بنابراین ترس از آینده بی‌فایده است. ما فقط باید شجاعانه حرکت کنیم. وقتی در پذیرش قرار می‌گیریم و رسالت خود را می‌شناسیم درمی‌یابیم که به منبعی عظیم متصل هستیم. همه‌چیز در این جهان به وفور وجود دارد و سهم هر کس در اتصال به آن منبع است. ابزار این اتصال تزکیه و پالایش است؛ اما اصل ماجرا در باور به این پیوند الهی نهفته است.
ما باید مانند اقیانوس رفتار کنیم نه مرداب. در حرکت است که رشد و برکت شکل می‌گیرد. همان‌طور که در آغاز ورود به کنگره ۶۰ به رهجو می‌گویند: لباس فرم سفید بپوش. این یعنی آغاز اتصال. شاید هنوز حالش خوب نشده؛ اما باید نقش خود را بپذیرد و در قالب انضباط و نظم مسیر را آغاز کند تا حال خوش برایش رقم بخورد.
در مسیر زندگی نیز همین‌گونه است. باید فرم ثروتمندی را به تن کنیم؛ یعنی در ذهن و قلبمان بپذیریم که بخشنده و شریک هستی هستیم. انسان‌های بخشنده در واقع به جریان بی‌پایان نعمت و انرژی متصل‌اند. در کنگره بارها دیده‌ایم کسانی که در لژیون سردار قدم گذاشته‌اند زندگی‌شان به شکلی معجزه‌آسا تغییر کرده است زیرا یاد گرفته‌اند از ترس به شجاعت حرکت کنند.
گاهی ذهن به ما می‌گوید اول خانه‌ات را بخر بعد ببخش و اول شرایطت خوب شود بعد حرکت کن. اما این بازی نفس است. هیچ‌گاه تمام نمی‌شود. من هم زمانی فکر می‌کردم اگر خانه‌ای کوچک داشته باشم دیگر کافی است. اما کافی نبود. چون حال خوب من در گرو داشتن نبود؛ بلکه در گرو بخشش بود. حال خوب در نتیجه‌بخشش است و پس از آن ثروت و آرامش خودبه‌خود می‌آیند.
زندگی پر از آموزش است و آموزش از دل رنج‌ها حاصل می‌شود. ما قرار نیست منتظر بمانیم تا همه چیز بی‌درد شود بعد حرکت کنیم. همان رنج‌ها ابزار رشد ما هستند. مهندس می‌فرمایند ما باید کلیدساز ماهری شویم. یعنی از دل درهای بسته راه‌های گشایش را بیابیم.
مبلغ و میزان پول در این مسیر اهمیتی ندارد آنچه اهمیت دارد ایمان و حرکت است. آگاهی در جهان به‌وفور وجود دارد؛ اما هر کس به‌اندازه ظرف وجودی‌اش دریافت می‌کند. یکی فنجان دارد دیگری حوض و دیگری دریا. این ظرف با تمرین، تزکیه و عمل بزرگ‌تر می‌شود.
قرار نیست کارهای عجیب انجام دهیم کافی است از ترسمان عبور کنیم و به سمت شجاعت سفر کنیم. گاهی فکر می‌کنم از میان میلیاردها انسان در این کره خاکی چه شد که فقط ما اعضای کنگره ۶۰ روی این صندلی‌ها نشسته‌ایم و از این آموزش ناب بهره می‌بریم؟ جز این است که عزیزکرده خدا هستیم؟ جز این است که خواست الهی ما را به این مسیر کشانده است؟
من هرگز این صندلی‌ها و این مسیر را رها نمی‌کنم چون می‌دانم خداوند به ایمان من نگاه کرد نه به مال من. اگر در این جایگاه هستم به‌خاطر ایمانم است و اگر از این مسیر غافل شوم دوباره به همان دردهای گذشته بازمی‌گردم. پس مراقبت از ایمان مراقبت از حال خوش ماست. سد عظیم را یک ترک کوچک از بین می‌برد و انسان نیز با غفلت از مسیر منحرف می‌شود.
مهندس به ما آموختند که کیمیاگر باشیم؛ یعنی از دل تاریکی‌ها، نور و درمان را کشف کنیم. همان‌گونه که از اعتیاد رهایی متولد شد. در دل‌سیاهی نور امید را یافتیم و این یعنی ما هم مخلوقیم و هم خالق.
امروز در جهان دکتر و مهندس فراوان است؛ اما عاشق و خردمند کم. همه می‌توانند تحصیل‌کرده شوند اما همه نمی‌توانند عاشق باشند. عاشق بودن، بخشیدن و زیبا زیستن هنر است.
در پایان، می‌خواهم سخنم را با نوشته‌ای از خانم عرفان نظر آهاری به پایان برسانم: قالی بزرگی است زندگی. تو می‌بافی، من می‌بافم، او می‌بافد و در نهایت همه ما بافنده‌ایم. دار این جهان را خداوند به پا کرد و آدم اولین گره را بر پود این قالی زد. گره تو هم بر این قالی خواهد ماند، طرح و نقشت نیز. سال‌ها بعد آدمیان به روی فرشی پا می‌گذارند که گوشه‌ای از آن را تو بافته‌ای. ای‌کاش گوشه‌ای را که سهم توست کمی زیباتر ببافی.
از اینکه به صحبت‌های من توجه نموده‌اید ممنون و سپاسگزارم.

تایپ متن: مسافروحید و مسافراحمد
عکس: مسافروحید
بارگزاری: مسافر وحید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .