بنام قدرت مطلق
جلسه دوم از دوره دوم کارگاه های آموزشی کنگره ۶۰ نمایندگی لواسان با استادی پهلوان مسافر مجید ، نگهبانی مسافر مصیب و دبیری مسافر منصور با دستور جلسه "گلریزان" مورخ دوشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز بکار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
بازی زندگی همین است؛ بعضی کارها را همین حالا انجام میدهیم و مزدشان را در همان لحظه میگیریم، اما بعضی دیگر را امروز میکاریم و پاداششان را در جایی دیگر، در زمانی دیگر، در عالمی دیگر دریافت میکنیم. در قرآن هم آمده: اعمالِ مقدم و اعمالِ مؤخر.
من باور دارم هر کاری، چه کوچک و چه بزرگ، در این عالم ثبت میشود. وقتی در مسیر خدمت قدم میگذاریم، چه با جان و چه با مال، تا زمانی که این دنیا هست، اثرش باقی میماند.
تنها چیزی که در کنگره یاد گرفتهام، این است که قد خودم باشم. عذر میخواهم، اما واقعاً آموختهام که به اندازهی ظرفیت خودم حرف بزنم و عمل کنم. اگر تعهدی میدهم، تا حد توانم انجامش میدهم. گاهی ممکن است کسی یک میلیون کمک کند و از دیگری که میلیاردها دارد، ارزش کارش بیشتر باشد.
مثلاً داستان حاتمطایی را شنیدهاید. روزی مهمان پیرزنی شد که تنها دو گوسفند داشت. یکی را قربانی کرد و برای او پخت. فردا حاتم به یارانش گفت: هزار گوسفند به آن پیرزن بدهید. گفتند: چرا؟ او فقط یکی داده بود. گفت: او نیمی از داراییاش را بخشیده است؛ پس من هم باید به اندازهی بخشش او جبران کنم..
بازیِ زندگی هم همین است. هرکسی به اندازهی خودش میبخشد و همانقدر هم بازمیگیرد.

درمان تدریجی مثلاً وقتی تنها یک پنجم مورفین را مصرف نمیکنیم، بدنمان اندورفین ترشح میکند؛ مادهای که سیصد برابر قویتر از مورفین است. این قانونِ هستی است. شرط دارد؛ از دو گوسفند، یکی را بخشیدن یعنی نصفِ دارایی را دادن. من هم حاضرم از صد گوسفند، یکی را بدهم، چون باور دارم بازتابش به من برمیگردد.
هرچه را بخشیدهام، در حقیقت مالک آن شدهام. خانه، ماشین، امکانات… همه زمانی از آنِ من شدند که توانستم از دلم بگذرانمشان. تنها آنچه را میبخشیم، واقعاً از آنِ ما میشود.

امروز اگر به آسمان نگاه کنیم، ستارهها شاید به زمین غبطه بخورند؛ چون در این دوره، هنوز انسانهایی هستند که با دل پاک بازی میکنند. کسانی که به رغم سختیها، هنوز میبخشند و میبینند.
صبح که از خانه بیرون آمدم، قلبم تند میزد. با آقای بهروز تماس گرفتم، زانوهایم دیگر توان نگه داشتنم را نداشتند. امیدوارم جشن امروز برای همه پربرکت و شاد باشد.
دوشنبهی گذشته در نمایندگی کمالالملک بودم. کسی تعریف میکرد: با نیسان تصادف کرده بود، ولی رانندهی نیسان کارگر بود و بیمه نداشت. بهجای عصبانیت، به او گفت: «اشکال ندارد، سوار شو.» راننده گریه کرد و گفت: «خدا پدرت را بیامرزد.» این یعنی بازیِ انسانیت..
در کنگره یاد گرفتهایم که از کنار بسیاری از چیزها بگذریم. اگر کسی توهین کند، بهجای درگیری، لبخند بزنیم.
این یعنی آرامش، یعنی گذشت..
من میخواهم بهترین خودم باشم، و از دیگران هم فقط میخواهم که قدِ خودشان بازی کنند. هیچ داستانی نداریم اگر هرکس در حد خودش قدم بردارد. یکی صد میلیون میدهد، دیگری صد و ده میلیون، اما ارزش در نیت است، نه در عدد..
در پایان، امیدوارم همهی عزیزان لحظات خوبی داشته باشند.
در ادامه شرح جشن گلریزان به تصویر:
ایجنت و مرزبانان نمایندگی لواسان

لژیون یکم:


لژیون دوم

لژیون سوم و راهنمای ویلیام وایت
.jpg)
پیام گلریزان

تایپ: مسافر سینا
عکس: مسافر علیرضا و مسافر مصطفی
مرزبان خبری: مسافر محسن
- تعداد بازدید از این مطلب :
211