جلسه سوم از دوره اول کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره60 نمایندگی شوشتر به استادی پهلوان همسفر نازنین، نگهبانی همسفر رقیه و دبیری همسفر زینب با دستور جلسه «هفته گلریزان» روز دوشنبه 19 آبانماه 1404 آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
از ایجنت و نگهبان جلسه بسیار سپاسگزار هستم که این جایگاه را در اختیار من قرار دادند. دوست داشتم در ابتدای جلسه بابت فراهم کردن چنین سیستمی از آقای مهندس تشکر کنم. زمانی که ایجنت همسفر مرضیه برای جایگاه استادی با من تماس گرفتند تصمیم گرفتم که به هیچ چیزی فکر نکنم و در همان لحظه هر حسی را که دارم به اشتراک بگذارم. من امروز با یک ظرف خالی آمدهام و دوست دارم که این ظرف خالی با وجود شما پر شود و مطمئن هستم که همینطور هم میشود، چون وقتی که به تک تک شما نگاه میکنم شاید با حداقل توانتان، اما حداکثر انرژیتان را گذاشتهاید؛ یعنی هر کسی با بیشترین انرژی که توانسته آمده و شرکت کرده است.
من اصلاً بحث مالی را در نظر نمیگیرم، من بودنتان و حس وجود داشتنتان در این نمایندگی و سرپا نگه داشتن نمایندگی را میگویم، داشتم فکر میکردم که حتماً یک روزی ندای کنگره به کسانی که نیاز دارند خواهد رسید، بعد از اینکه یکی از عزیزانم وارد کنگره شد، عزیزی که به خاطر نظر و دیدگاهش هیچ وقت فکر نمیکردم که وارد کنگره شود، ولی وقتی وارد شد متوجه شدم که بقیه آدمها هم این تغییر را میپذیرند. من همیشه میگویم که ما اگر در خانه خودمان یک کمد قدیمی داشته باشیم سریع به فکر این هستیم که این کمد را عوض کنیم؛ اما اگر یک فکر قدیمی داشته باشیم خیلی دیر به این فکر میافتیم که باید این فکر را کنار بگذاریم؛ یعنی این خصلت من است که به فکر مادیات هستم؛ ولی آن تفکر و نگرشم را سفت میچسبم و سعی میکنم که آن را داشته باشم و آن را تغییر ندهم. اگر کسی هم بخواهد آن را تغییر بدهد موضع میگیرم که نه این چیزی که من میگویم درست است، کنگره به من کمک کرد تا این نگاه و نگرش را تغییر بدهم.
زمانی که خواهرم در اتاق عمل بود و من پشت در اتاق عمل بودم یک تیم پزشکی 7 نفره در اتاق عمل داشتند کار میکردند، همه میگفتند که این تیم باید در کنار هم کار کنند تا نتیجه بدهد، آن زمان یک دفعه از مسافرم سوال کردم که آیا این تیم پزشکی کار مهمتری انجام میدهد یا تیم کنگره۶۰؟ مسافرم گفت این تیمی که اینجا است کار مهمی را انجام میدهد و یک انسان را دوباره به زندگی بر میگرداند، اما بدون اینکه بخواهم بزرگنمایی کنم باید بگویم که کنگره۶۰ کار بزرگتری انجام میدهد، برای اینکه میبینم که وقتی یک انسانی را درمان میکند، حالش خوب میشود و فکرش را عوض میکند. هر کدام از ما که در کنار یک مسافر زندگی میکنیم میبینیم که سلامت جسمیاش برگشته و علاوه بر آن جهانبینیاش هم تغییر کرده است و این ما را به کنگره جذب میکند امکان ندارد که مسافری تغییر نکرده باشد.
حالا از شما میخواهم ببینیم که خودمان چه تغییری کردهایم؟ من ۴ سال پیش صبح که از خواب بیدار شدم نمیدانم که چه اتفاقی افتاد و آن پیام از کجا آمد، به مسافرم گفتم به نظر من نیاز است که دیگر این مسئله را تمام کنیم، چون اگر اینطوری پیش بروی معلوم نیست آینده فرزندانمان چه میشود و همان شب مسافرم با کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر به خانه برگشت، من آن لحظه و آن حس را هیچ وقت فراموش نمیکنم. من همیشه خودم را مدیون آقای مهندس و تک تک خدمتگزاران کنگره و همچنین مدیون راهنمایم میدانم، اگر امروز من این شال پهلوانی را بر گردن دارم مدیون این عزیزان هستم، امروز وقتی که شال پهلوانی را بر گردنم گذاشتم یک دفعه از داخل خالی شدم و گفتم که خداوند چه مسیری را سر راه من قرار داده است، من در خواب هم نمیدیدم که راه و مسیرم این گونه عوض شود، همیشه آدم ناامیدی بودم، همیشه حسم این بود که کی این زندگی تمام شود، ولی الان به این فکر میکنم که چهقدر همه چیز خوب است و به بدترین چیزها هم با دید خوب نگاه میکنم.
در یکی از سیدیها گوش دادم که یک خانمی گردنبند خیلی گران قیمتی داشت، یک نفر به او گفت که این گردنبندت را به من بده، او هم گردنبند را به شخص داد، شخص میرود و بعد از طی یک مسیر دوباره برمیگردد و گردنبند را پس میدهد، شخص به او میگوید شما که به این گردنبند نیاز داشتید چرا آن را پس آوردید؟ گفت من این را نمیخواهم من آن قدرتی که شما این را به من بخشیدید میخواهم، واقعاٌ در کنگره۶۰ قدرت بخشندگی را به ما یاد میدهند، اصلاً صحبت بخشندگی نیست، هر سال این کار تکرار میشود و این کار این قدرت و وجودش را به ما میدهد، به قول آقای مهندس که میگویند: یک مصرف کننده باید وجودش را داشته باشد تا مصرف کننده شود.
فکر کنید کسی که تریاک میکشد مثل این است که اسکناس ۱۰۰ هزار تومانی را لول کرده آن را آتش میزند. بخشیدن و شرکت کردن در لژیون سردار هم الکی نیست، وجود میخواهد، من نازنین روز اولی که آمدم وجودش را نداشتم و برایم سخت بود؛ اما سال بعد که دنوری شرکت کردم آن موقع بود که داشتم یک سری چیزها را درک میکردم. شاید باورتان نشود، اما من زمانی که برای پهلوانی شرکت کردم نگرش امروز را نداشتم؛ چون من بعد از اینکه پهلوانی شرکت کردم معجزات حضور در کنگره را بیشتر دریافت کردم، به همین خاطر است کسی که وارد کنگره میشود از جایگاههای پایین شروع میکند و کمکم خودش را بالاتر میکشد، من به شخصه در زندگیام برکات کنگره را دیدهام هر چیزی که نداشتم برایم به وجود آمد، آقای مهندس به من یاد داد که بدون منت و بدون توقع ببخشم.
در لژیون سردار هیچ قاعده و قانونی نیست؛ چون یک دفعه کمک میکنید ۱۰ برابر به تو برگشت داده میشود. امیدوارم که تکتک شما این را تجربه کنید، من زمانی که برای اجازه پهلوانی نزد آقای مهندس رفتم ایشان به من گفتند: میتوانی بدون منت ببخشی؟ گفتم بله، واقعاٌ هم نظرم این است که من مسافرم را گرفتهام و همیشه یک حس امنیت با من است، من از لحظهای که اسم بچههایم را برای لژیون سردار نوشتم احساس میکنم که یک امنیتی دارم، یک حس ایمان قوی که احساس میکنم یک نفر همیشه مراقب من است و این حس امنیت را زیر سایه لژیون سردار دارم، خدا را بابت این شکر میکنم. میدانم که همه شما با تمام انرژیتان شروع کردهاید و مطمئن هستم که برکات این حرکت را خواهید دید.
تصاویری از برگزاری جشن گلریزان همسفران نمایندگی شوشتر
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
مرزبانان کشیک: همسفر فاطمه و مسافر سجاد
تایپیست: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
عکاس: مرزبان خبری همسفر مهشید
ویرایش و ارسال: همسفر زینب نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شوشتر
- تعداد بازدید از این مطلب :
281