جلسه دوم از دور سوم سری کارگاه های آموزشی عمومی خصوصی کنگرۀ ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی کارون اهواز با استادی مسافر میثم، نگهبانی مسافر حسن و دبیری مسافر علی با دستور جلسه «وادی نهم و تأثیر آن بر روی من » در روز پنج شنبه مورخ پانزدهم آبان ماه ۱۴۰۴ در ساعت ۱۷:۰۰ آغاز بکار نمود.

سخنان استاد؛
حالا چون هفته آینده هفته گلریزان را در پیش داریم، من از حس و حال خودم و همین دستور جلسه و از حضورم در لژیون سردار صحبت میکنم. لژیون سردار واقعاً جایی بود که توانست مرا در کنگره نگه دارد. یعنی آنقدر این لژیون خیر و برکت به من داد که مرا – که هیچکس نمیتوانست متقاعد کند – متقاعد کرد تا بمانم، کنگرهای باشم و روزبهروز قویتر شوم. همیشه گفتهام که کنگره تنها جایی است که من، کسی که روزی اگر صبح تا شب با کسی راه میرفتم هزار تا ایراد ازم میگرفت، امروز هر روز قویتر میشوم. این رشد در هیچجای دیگری با این سرعت اتفاق نمیافتد مگر در کنگره.
یادم هست در گلریزان سال اول که وارد کنگره شده بودم، میخواستم عضو لژیون سردار شوم. با آقا شاهرود، راهنمایم، بودم. من در آن زمان تازه از کلینیک آمده بودم و هیچ فهمی از «سردار» و بخشش نداشتم. برایم خیلی سخت بود. یکی از مشکلاتم این بود که وقتی کسی حرفی میزد، شب تا صبح دربارهاش فکر میکردم که چرا گفته، چه منظوری داشته و پیامش چیست. آنقدر با خودم درگیر میشدم که آخرش فقط خسته میشدم. بعدها، وقتی دوباره خواستم اعلام سردار کنم، آقا شاهرود گفت: «بیشتر اعلام کن، مبلغ پارسال نباشد.» من کمی مبلغ را بالا بردم، اما همین مقدار کم، ظرف من را خیلی بزرگتر کرد. باعث شد بتوانم روی ترسهایم پا بگذارم. آن حرکت، ضعفم را به قدرت تبدیل کرد و یاد گرفتم که انسان تا هرجایی که بخواهد میتواند ظرفش را گسترش دهد؛ فقط باید اجازه بدهد، از روی ترسش بگذرد و کمی دانایی کسب کند تا بتواند عمل کند.
وقتی به خودم نگاه میکنم، میبینم کنگره واقعاً بخشنده است. من با آنهمه کار ضد ارزشی، بیست سال تخریب، باز اجازه پیدا کردم روی صندلی بنشینم. اگر خودم را به حال خودم میگذاشتم، فکر نمیکردم تا ده هزار سال دیگر هم به جایی برسم که امروز هستم. قبل از اینکه من چیزی به کنگره بدهم، کنگره به من یاد داد چطور زندگی کنم و هر روز برنده باشم. از وقتی آمدم کنگره، روزهای سختی داشتهام، اما هر بار به راهنما زنگ زدهام و گفتهام: «حالم خوب است.» چون واقعاً خوب بودهام، حتی با وجود مشکلات. یاد گرفتهام راست بگویم، دروغ نگویم، ببخشم، چون حال خودم بهتر میشود. قبلاً فکر میکردم دروغ گفتن به نفعم است، اما کنگره یادم داد چرا نباید بگویم. در همهی مکتبها و کتابها میگویند راستگو و بخشنده باش، اما فقط در کنگره به من گفتند چرا و چگونه. همین دانستنِ چرایی، مرا از زیر صفر به جایی رساند که حالا وقتی در آینه نگاه میکنم، از خودم بدم نمیآید؛ قبلاً حتی جرأت نگاه کردن به خودم را نداشتم.
همه اینها را مدیون کنگره و راهنمای خوبم هستم. لژیون سردار خیلی به من کمک کرد تا بتوانم بسیاری از گرههایم را باز کنم. جرأت پیدا کردم از بعضی عادتها و افراد فاصله بگیرم و روزبهروز قویتر شوم. وقتی لژیون سردار تشکیل شد، آقای اکبر جمله قشنگی گفت: «من هر کاری در کنگره میکنم، اول از همه برای خودم است، چون رشد میکنم.» من هم دقیقاً همین حس را دارم. ذات انسان شاید خودخواه باشد، اما در کنگره یاد گرفتم این خودخواهی را به رشد تبدیل کنم. مطمئنم هرچه دادهام، ده برابرش را گرفتهام. حالا دوباره میخواهم در کنگره باشم، در لژیون سردار شرکت کنم و خدمت کنم. امیدوارم امسال در همه شعب خوزستان و ایران گلریزانهای خوبی برگزار شود، شعبههای جدیدی تأسیس گردد، مخصوصاً در اهواز که واقعاً نیاز داریم. اطرافم افراد زیادی را میبینم که باید با کنگره آشنا شوند. امیدوارم این بستر فراهم شود تا بتوانیم کنگره را در اهواز و دیگر شهرهای خوزستان گسترش دهیم. مرسی که به صحبتهایم گوش دادید، افتخار من است که در کنار شما هستم.

گروه سایت نمایندگی کارون
- تعداد بازدید از این مطلب :
102