English Version
This Site Is Available In English

ساختار‌ها از ذره‌ها تشکیل می‌شوند

ساختار‌ها از ذره‌ها تشکیل می‌شوند

جلسه هشتم از دور اول سری کارگاه‌های آموزشی، خصوصی مسافران کنگره۶۰ نمایندگی شیخ‌‌بهایی اصفهان با استادی پهلوان مسافر علی و نگهبانی پهلوان مسافر سعید و دبیری پهلوان مسافر مجید با دستور جلسه «جشن گلریزان» در روز یکشنبه ۱۸ آبان ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.

 

خلاصه سخنان استاد: 

سلام دوستان، علی هستم یک مسافر. 

خداوند را شکر می‌کنم که امروز نیز در کنار شما در کنگره۶۰ حضور دارم. وقتی به اطراف نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که انسان‌هایی از دنیا رفته‌اند و افرادی نیز به دنیا آمده‌اند. خوش‌ به‌ حال آنان که این دنیا را با کوله‌باری از معنویت و انرژی خوب ترک کرده‌اند. امروز با خود فکر می‌کردم که آیا سال آینده در حیات هستم و آیا می‌توانم در کنگره۶۰ حضور داشته باشم؟ به باور من، وقتی وارد کنگره۶۰ می‌شویم، آموزش می‌گیریم که چگونه فکر کنیم و چگونه زندگی کنیم. هر جلسه‌ای که حضور پیدا می‌کنیم، بیشتر به کنگره۶۰ بدهکار می‌شویم. تازه‌واردی که برای اولین‌بار وارد کنگره۶۰ می‌شود، راهنمای تازه‌واردین به او می‌آموزد چگونه مصرف خود را تنظیم کند و جلسه بعد حال شخص بهتر می‌شود.

ما باید قدر کنگره۶۰ را بدانیم. هر جایگاهی که در آن خدمت می‌کنیم، لطف خداوند است که اجازه خدمت را به ما می‌دهد. اگر در جایگاه پهلوانی، دنوری یا هر جایگاه خدمتی هستیم، این از رحمت خداوند است و ما باید قدردان باشیم. ساختارها از ذره‌ها تشکیل می‌شوند؛ یعنی ذره‌ها کنار هم قرار می‌گیرند و ساختار شکل می‌گیرد. ذره‌ها باید هم‌ حس باشند؛ وقتی هم‌ حس شدند، می‌توانند اقدامات لازم را انجام دهند. جناب مهندس به تنهایی قادر به ایجاد این ساختار نبودند. ایشان استارت اولیه را زدند و هم‌ حس‌های خود را گرد آوردند.

امروز اگر فردی وارد کنگره۶۰ می‌شود و به رهایی از اعتیاد و سیگار می‌رسد، یک خانواده و یک جامعه نجات پیدا می‌کنند. دست‌های پشت پرده در این مسیر نقش دارند. کسانی که سال‌ها در کنگره۶۰ حضور داشته و کمک مالی کرده‌اند در گسترش این ساختار شریک‌اند و در رهایی دیگران سهیم شده‌اند. حتی تازه‌واردی که یک مشارکت انجام داده و سبب تغییر خود یا فرد کنار دستش شده است و این رویداد کوچک نیست.

سال‌ها به این‌ سو و آن‌ سو رفتیم و تلاش کردیم؛ اما مسیر درست نبود. می‌خواستیم نجات پیدا کنیم؛ اما راهنما و یاری وجود نداشت. گاهی تنها جیب‌مان را خالی می‌کردند. وقتی به ظاهرمان نگاه می‌کردند، می‌سنجیدند که آیا این شخص پول پرداخت می‌کند یا خیر. من شش سال به یک کلینیک می‌رفتم. وقتی اولین‌ بار وارد آنجا شدم، مسئول کلینیک به منشی گفت: این را نگه دارید به درد می‌خورد. هر بار که برای دارو می‌رفتم، مقدار داروی من افزایش می‌یافت. مصرف‌کننده معمولاً می‌خواهد مقدار دارویش بالا برود؛ من هم می‌گفتم حالم خوب نیست و به‌ راحتی مقدار دارویم را بالا می‌بردند، زیرا سر وقت پول می‌دادم و می‌رفتم.

تا اینکه روزی وارد کنگره۶۰ شدم و پرسیدم: چقدر باید پول بدهم تا درمان شوم؟ گفتند: هیچ مبلغی لازم نیست. باورم نمی‌شد. مرا در آغوش گرفتند و مشاوره دادند. روزی که به پارک رفتم، تعدادی از اعضاء دور من جمع شدند و دیدم که چقدر مراقب من هستند. اینجا قضاوتی وجود ندارد. ابتدا قسمتی از مصرفم را می‌گفتم، بعدها کم‌کم همه را بیان می‌کردم؛ ولی بازهم با محبت و مهر با من برخورد می‌کردنند. هر زمانی که می‌خواستم پولی پرداخت کنم، می‌پرسیدند: چند ماه سفر هستی و اوایل سفری لازم نیست پول پرداخت کنید. آنجا متوجه شدم واقعاً به جای امنی آمده‌ام.

اما این ساختار چگونه ادامه پیدا می‌کند؟ من با خودم فکر کردم که شاید بگویم کنگره۶۰ دیگر به پول من احتیاجی ندارد. واقعیت این است که برای رشد و پیشرفت به سرمایه نیاز است. دستگاه‌هایی که مهندس دژاکام برای تحقیقات مربوط به سرطان تهیه می‌کنند، بسیار گران هستند. قیمت تجهیزات و هزینه‌های پژوهشی نیز بالاست. در سایت کنگره۶۰ دیده‌اید که دانشگاه خوارزمی در قشم چگونه پیشرفت کرده است. از روزی که کلنگ‌زنی آن انجام شد تا امروز، همه‌ چیز ساخته شده است و این افتخار بزرگی برای خانواده کنگره۶۰ است.

من خود مشاهده می‌کنم که مهندس دژاکام هر دو هفته یک چک میلیاردی برای دانشگاه پرداخت می‌کنند. این هزینه‌ها از کجا تأمین می‌شود؟ از کمک‌های من و شما. هدف چیست؟ اینکه آینده، انسان‌هایی مانند من که راهشان را گم کرده بودند و خانواده‌هایی که در شرایط نابسامان قرار داشتند، به مسیر صحیح بازگردند. مهندس دژاکام به کلام خدا توجه می‌کنند و عمل می‌کنند. ایشان می‌گویند: نژاد، رنگ پوست یا ملیت نباید تفاوتی ایجاد کند؛ انسان، انسان است. فارغ از هر ملیت، رنگ پوست و دین، هرکس وارد این سرا شد، نانش دهید از نامش نپرسید. دست‌ پر بیرون رفتن فقط پول دادن نیست؛ یعنی وجود واقعی خودت را شکوفا کنی، اختیارات از دست‌ رفته را بازیابی کنی و به جایگاه صحیح خود در خانواده و جامعه بازگردی.

در کلام‌الله می‌فرماید: «اَلْاِنْسَانُ لِفِي خُسْرٍ»؛ انسان همیشه در زیان است. «اِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا»؛ مگر کسانی که ایمان آوردند. ایمان یعنی باور داشتن، پذیرفتن و اعتقاد داشتن. سپس می‌فرماید: «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَوَاصَوْا بِالرَّحْمَةِ»؛ یعنی کسانی که ایمان آورده، عمل صالح انجام داده‌اند و به حق، صبر و رحمت دعوت می‌کنند. سفر اولی می‌آید و می‌گوید: من به کنگره۶۰ ایمان آورده‌ام. راهنما به او خوش‌آمد می‌گوید؛ اما ایمان بدون عمل نتیجه ندارد. راهنما می‌گوید: مواد مصرفی را کنار بگذار و طبق دفترچه، داروی "OT" را مصرف کن. عمل سالم اینجاست. عملی که ختم به آرامش، صلح و خیر شود. رهجویی که به روز رهایی می‌رسد، حالش خوب است، خمار نیست و وسوسه ندارد؛ او عمل سالم را انجام داده است؛ اما پایان کار نیست.

باید محبت و عشق اولیه را فراموش نکنیم. نباید چشم بر زحمات دیگران ببندیم و بگوییم وظیفه‌شان بود یا نبود. آن‌ها با عشق این مسیر را پیموده‌اند. مهندس دژاکام در سی‌دی «نامه به ادیتور» می‌فرمایند: «فرض کنیم به صحرای سیبری برویم، جایی که هوا سرد است و ممکن است جان بدهیم. من پنج نفر پیش قدم می‌خواستم؛ اما بیست نفر پیش‌قدم می‌شوند». شاید بگویید این‌ها شست‌وشوی مغزی شده‌اند، اما ایشان می‌فرمایند: «نه، آن‌ها از اعماق تاریکی برگشته‌اند». من نیز از اعماق تاریکی برگشته‌ام و هر کاری که انجام بدهم، بدهکارم؛ هنوز حتی به صفر نرسیده‌ام و هنوز نمی‌توانم بگویم وارد کنگره۶۰ شده‌ام یا سهم خود را ادا کرده‌ام. اگر امروز شالی را مهندس دژاکام به من می‌دهند، بابت خودنمایی من نیست؛ این شال برایم بسیار سنگین است، چون خودم می‌دانم چه اتفاقی افتاده است.

پس وقتی فردی عمل سالم را انجام می‌دهد، شالی می‌گیرد، چون حالش خوب شده است؛ چون در ادامه خِیر را تجربه کرده است. حال اگر بخواهم آن خِیر بیشتر به من برگردد، چه راهی دارم جز ادامه دادن؟ اگر سفر اولی که در اواخر سفرش است و یا کسی که رها شده است، این خوبی‌ها و رحمت خداوند را نبیند، چه اتفاقی می‌افتد؟ این چشمه‌ای که می‌جوشد را می‌بندم و می‌گویم دیگر برای من نجوشد. به یاد داشته باشم که اگر امروز می‌نشینم روی این صندلی، صد میلیون‌ به بالا هزینه برای آن صرف می‌شود که اگر روز رهایی معادل آن را پرداخت کنم، می‌توانم بگویم که یک جایی رفتم، درمان شدم و هزینه‌اش را پرداخت کردم. چند نفر از ما چنین هزینه‌ای می‌دهند؟ چند نفرمان این موضوع را می‌پذیرند؟ چند نفرمان بی‌منت و بی‌مزد کار می‌کنند؟

سی‌دی «عجوزه» از جناب مهندس را گوش می‌کردم؛ استاد امین به مهندس دژاکام می‌گویند: «می‌دانی چرا کسانی که ارث می‌برند دچار مشکل و دعوا می‌شوند؟ زیرا آن مال، مال آن‌ها نیست و باید بخشی از آن را بدهند تا مال، مال خودشان شود؛ در این صورت با مشکل روبه‌رو نمی‌شوند». با خودم فکر کردم و به دوستم پاسخ دادم: درست است که آمده‌ام و خوب شده‌ام؛ بله، وظیفه‌ام است که ذکاتش را پرداخت کنم؛ اما باید بدانم که وقت من فقط برای خودم نیست؛ از ساعت سه تا پنج بعدازظهر برای من است و از پنج تا هشت باید کار دیگری انجام دهم. از وقتم نیز باید ببخشم.

هر کسی که در بخش "OT"، مرزبانی، ایجنت، نشریات، آبدارخانه، پارک، سایت و بخش ورزشی خدمت می‌کند، بخشی از وقت بیست‌ و چهار ساعته‌اش را صرف دیگران می‌کند. همان‌طور که در خانه نمی‌توان گفت همه وقت مال من است، اینجا هم چنین نیست. وقتی سفر اولی با نظم در کلاس حاضر می‌شود، حاضر نیست کلک بزند یا جلسه را نادیده بگیرد؛ او برای خانواده و سلامت خود وقت می‌گذارد. حال اگر از مال خود هم بگذرد، چه اتفاقی می‌افتد؟ همه مال من نیست و من به تنهایی نمی‌توانم همه چیز را مدیریت کنم؛ نیروی دیگری نیز است که کمک می‌کند. پس باید بدانم همه مال من نیست و هر سال باید قدردان باشم.

مهندس دژاکام نام زیبایی برای این مراسم انتخاب کرده‌اند: «جشن گلریزان». این جشن، امروز برای ماست؛ مبلغ مهم نیست، بلکه گذشت و ایثار ما است. من خودم می‌دانم چه مقدار می‌توانم پرداخت کنم؛ حتی کسی که هزار تومان در جیب دارد، می‌تواند دویست تومان از آن را جدا کند و ببخشد. قدیم در شب اعلام عید فطر، بزرگ‌ترها همان لحظه پول را جدا می‌کردند و فطریه را می‌دادند. وقتی که شش میلیون سرداری را پرداخت می‌کنید، خیال نکنید پول کمی است، زیرا سال قبل مبلغ سرداری از پهلوانی بیشتر بود یا حتی مبلغ دنوری؛ اگر قادر به پرداخت نشانی در ‌بی‌نشانی هستید فکر نکنید که سخت است به راحتی پرداخت می‌کنید و این عمل، خیر و برکت به همراه دارد.

در نهایت، برای پاسخ به دوستم، سخنم را با شعری از حافظ به پایان می‌برم:

ساقی به نورِ باده برافروز جامِ ما

مطرب بگو که کارِ جهان شُد به کامِ ما

ما در پیاله عکس رخِ یار دیده‌ایم

ای بی‌خبر ز لَذَّتِ شُربِ مُدامِ ما

 

 

تایپ: مسافر رسول (لژیون۱)، مسافر سعید (لژیون۱۴)، مسافر علیرضا (لژیون۹)، مسافر مهدی (لژیون۴)، مسافر مهدی (لژیون ۱۶)

ویراستار: مسافر حسین (لژیون۲۳)

سیستم صوتی: مسافر دانیال (لژیون۱۴)

دیتاشو: مسافر حسن (لژیون۱۹)

تنظیم: مسافر رضا (لژیون۱۶) دبیر سایت 

مرزبان خبری: مسافر محسن

تهیه و ارسال: مسافر حمزه

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .