گلریزان، جاری شدن رود عشق در دلهای شکسته و خسته است؛ باران رحمتی بر خاکی که روزی تشنهی نجات بود.
پول بهانه است، ما خود بخششیم که عشق اصل ماجراست.
هر اسکناس نه عددی بیجان، که قلبیست تپنده؛ نه برای گرفتن، بلکه برای دادن و ساختن آتشی که خاموشی ندارد و زنده است.
گلریزان، جشن رهایی و شکر زندگی است.
دستهایی باز میشوند بدون ترس از کم شدن، چرا که زیاد میشود در حساب نور؛
انگار که دست خداست در آستین انسان.
و دلهای لبریز رهایی، لبخند میکارند؛ همانهایی که تا دیروز در تاریکی گم بودند و حال که در روشنیاند، میخواهند سهمی از این نور ببخشند.
گلریزان، پیمانیست بین انسان با عشق و وجدان و هستی؛
بارانیست از سپاس، امیدیست برای تازهواردین مردد.
هیچکس اینجا تماشاگر نیست؛
همه بازیگر عشقاند، حتی دیوارها لبریز از عطر محبتاند.
ایجنت و مرزبان، رهجو و راهنما و... همه در یک صف ایستادهاند تا عشق را امضا کنند؛ بینام، بیادعا، بیپایان.
و آنگاه جهان لحظهای آرام میگیرد تا این صحنه را تماشا کند؛ نه اینکه نمایش باشد، بلکه تپش یک قلب جمعی است.
قلبی که میگوید: «بخشیدم تا بمانم».
انسان از خودش فراتر میرود تا معنای واقعی کنگره ۶۰ را لمس کند؛
جایی که تولد دوبارهی انسان در آغوش خدا جا میگیرد و عشق، بیهیچ نقابی، خود خداست.
ما آمدهایم تا ببخشیم، تا بماند این چراغ، تا بماند این خانه،
و همصدا میگوییم: «شکر که آزاد و رهایم امروز!»
امشب دلم دریا صفت، لبریز مهر است و مدد
چون بوی یاری میرسد از عمق عشق بیحسد
اینجا بهجای نان و زر، عشق است در شایان تن
هرکس که آمد با صفا، بخشنده در این انجمن
من دیدهام آن دستها روزی اسیر درد بود
اما به لطف کنگره، در هم تنیده تار و پود
گل میدهم نه از طلا، از باور و بذل خدا
تا ریشه گیرد در زمین، این نیکی و حب و رضا
جاری شوم چون رود نور، از دانشی بس نوظهور
ایمان به قلبم روزنه، شفاف و روشن چون بلور
هر قطرهی اشکی ز شوق، چون گوهر ناب است و در
درهای رحمت وا شده، ایران بود گلریز و پر
از من گذشتم با خرد، از خویشتن جانم رود
از سختی دنیا گذر، تا یک جهان آسان شود
نویسنده: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر آتنا(لژیون یازدهم)
ویرایش و ارسال: همسفر هنگامه رهجوی راهنما همسفر عطیه(لژیون سوم)نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارتش
- تعداد بازدید از این مطلب :
59