هشتمین جلسه از سی و هفتمین دوره کارگاههای آموزش عمومی کنگره ۶۰ شعبه نیما یوشیج بهشهر به استادی راهنمای محترم آقای الله قلی، نگهبانی مسافر اکبر و دبیری مسافر منوچهر با دستور جلسه وادی نهم و تاثیر آن روی من در روز پنجشنبه مورخ 1404/08/15رأس ساعت 15:30 آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان الله قلی هستم یک مسافر، شاکر خداوند هستم و سپاسگزار مهندس دژاکام که این بستر را فراهم کردند در مسیر هر چهبهتر زیستن در بین اعضای کنگره 60 باشیم. خدا قوت عرض مینمایم خدمت خدمتگزاران نمایندگی نیما یوشیج. و تشکر میکنم از نگهبان و دبیر ایشان.
دستور جلسه هفتگی وادی نهم است. به بهانه تولد یک سال رهایی آقا رضا اینجا حضور داریم. به همین دلیل دستور جلسه ما دو بخش دارد. وادی نهم و تولد یک سال رهایی آقای رضا. خواهش میکنم از آقا رضا بلند بشوند تا عزیزان بیشتر آشنا شوند شوند.
اما دستور جلسه، در رابطه با نقطه ی تحمل صحبتها دارد. و نوع شکلگیری آن. هر چیزی در کرهی خاکی بهاندازه خودش نقطهی تحمل دارد. اگر ما آب را نگاه کنیم درجهای که به جوش میآید صد درجه است و یکی از خوبیهای کنگره 60 این هست که در تمامی حسهای یک فرد مصرفکننده توجه دارد. فرد مصرفکننده مثل مردهای متحرک است آنهم قبل از ورود به کنگره. با آموزشهای کنگره 60 خصوصاً در سفر اول حسهای شخص ذرهذره بیدار میشود ، مثلا شخصی یک روزی قرار بود مصرفکننده مواد مخدر شود. یک نقطهی تحملی در مصرف او وجود داشت که ذرهذره مصرف شخص بالا رفت و اعتیادش بالا رفت. شخصی که مصرفکننده نباشد در بزرگسال با مصرف یکباره یک و نیم گرم تریاک اوردوز میکند و در خردسال یک و دو دهم میلیگرم است.
اگر روزی بود که من توانستم چهار گرم شیره را یکجا مصرف کنم ذره ذره این وضعیت برای من به وجود آمد. در کنگره 60 حداقل نقطهی تحمل ذرهذره با همین روش درمانی ایجاد می شود و ده ماه سفر لازم است.
ما باید نقطهی تحمل خود را نسبت به تمام مسائل زندگی بالا ببریم. به قول آقای اشکزری اگر در هر خانوادهای یک کودک بتواند مرا از تعادل خارج کند آنهم با رفتار بچگانه خود، من از آن کودک بچهتر هستم و این به خاطر نداشتن نقطه تحمل من است. ما باید سعی کنیم به این توجه داشته باشیم که آیا در طول روز کسی میتواند نقطه ی تحمل ما را به هم بریزد، اگر این اتفاق نیفتاد به جهت داشتن آگاهی و بالا بودن سطح نقطه تحمل ماست. کنگره 60 همین است.
ما باید نقطه تحمل را در تمامی جوانب زندگی خود بالا ببریم. اگر آموزش کنگره باشد یقیناً نقطه تحمل ما بالا میبرد.در ابتدای وادی هم گفته شد کسانی که به دنیای تازه قدم نهادند به خویشتن خویش توجه میکنند. که میگوید بر شما ضروری است از نقطهی سخن به نقطهی عمل بشتابید. کنگره 60 همین است. من هم یکزمانی ظرفیت نشستن روی صندلی در کارگاه آموزشی را نداشتم و یا شهامت ورود به نمایندگی را نداشتم. یا تصور میکردم اینجا کمپ است و برای من پرتنش بود. تمام حال خرابی که یک مصرفکننده دارد با آموزشهای کنگره بهسادگی به نتیجه میرسد بهشرط صبوری و گوشبهفرمان بودم رهنما، این میشود که ذرهذره اتفاقهای خوب را لمس میکنیم.
اما در رابطه با بخش دوم دستور جلسه و تولد یک سال رهایی آقا رضا، تولدها یک بهانه است در کنگره 60. من باید به گذشته خود توجه کنم. شخصی که رهایی میگیردقبلا مصرفکننده مواد مخدر بود. باسعی و تلاش خود و با استفاده از روش درمانی کنگره به درمان رسید است.آقا رضا هم همینطور بود. شاید تا قبل از آشنایی با کنگره و طی سالیان درازی توانست منیت خودش را پشت در بگذارد تا بتواند در مسیر درمان قرار بگیرد. اما زمانی که به سرعت مطلب را گرفت آن وقت بود که در مسیر کنگره 60 قرار گرفت مشاوره شد.
افرادی که به کنگره میآیند اگر زودتر به سمت ایمان سوق پیدا کنند، رنج سفرشان کمتر میشود. رضا از آن دسته افرادی بود که مطلب درمانی کنگره 60 را از اوایل سفر دریافت کرد و سفر برای او بسیار سهل شد. در سفر اول بیش از هفتاد سی دی را واو به واو نوشت. توانست جایگاه دنوری را در کنگره کسب کند و در ادامه بهعنوان مسئول صدور کارت و در حال حاضر بهعنوان مرزبان نمایندگی در حال خدمت است. اگر خدمتها در کنگره حال مرا خوب نکند من از خدمت زده میشوم. خدمت توأم با آموزش حال انسان را خوب میکند.

در آستانه هفتهی گلریزان هستم و جناب مهندس و آقای زرکش صحبتهای زیادی دیروز صورت دادند. آقای زرکش فرمودند اگر بخواهیم در شرافت جناب مهندس نگاه کنیم تبدیل به انسانی باشرف خواهیم شد. کافی است در هنر مهندس ورود پیدا کنیم تا یک هنرمند شویم. بنابراین اگر در ثروت کنگره 60 بخواهیم دخیل شویم مبدل به انسانی ثروتمند میشویم. و خیلی هم راحت است. همین مرکزی که اینجا داریم بهعنوان یک گنجینه است که هر شخصی بهاندازه قدرالسهم خودش و به میزان خواستهاش میتواند از این ثروت بهره ببرد و در صور پنهان و آشکارش جای دهد
گلریزان در کنگره 60 چندین سال است که باب شد. شاید چند سال متوالی آقای مهندس هفتهای یکمیلیون تومان بهحساب کنگره واریز میکرد. مهندس استاد راهنمای کنگره 60 است و وقتی یک راهنما حرفی میزند باید عمل کند. مهندس تا این زمان که ما در کنگره هستیم نشد که حرفی را بزند و عمل نکند، چراکه هم قانونگذار و هم مجری قانون هستند.
ما در گلریزان نباید به دیگران نگاه کنیم. اینکه فردی که در کنار من نشسته چگونه است. من باید ببینم وضعیت و توان مالیام چطور است و بهعنوان تماشاگر عمل نکنم. سعی کنم بازیگر باشم. کنگره 60 تنها جایی است که هرفردی حتی اگر جزئی به آن کمک کنم حال مرا خوب میکند و حس مطلوبی که درگذشت نسبت به کنگرهدارم در هیچ جایی ندارم. ایماندارم هر کمکی که در کنگره 60 میکنم برای من ماندگار است، برای همین بههیچوجه با کنگره معامله نمیکنم. سعی کنیم یک گلریزان خوبی داشته باشیم.
فایده گلریزان بهتر از پولهایی است که در جای دیگر هزینه میشود. برای انسانهایی هزینه میشود که درمان میشود وزندگیها را نجات میدهد. ما در اینجا باور داریم و به ایمان رسیدم که این مکان مقدس که ساخته شد برای بهترین عمل بوده و افرادی که این مکان را ساختند به بلوغ و آگاهی فکری رسیدند که اینگونه عمل کردند ان شاءالله ما هم به این رشد برسیم و بازیگر خوبی برای این امر باشیم و مشارکت مطلوبی را صورت دهیم در گلریزان. بنابراین سعی کنیم سهام دارباشیم و این نشود که از مسیر خارج شویم و نقشی ایفا نکنیم. مهمترین نتیجه این نقش این است که ما را به گارد ریل نمیزند و در مسیر درمانی کنگره 60 هدایت میکند. بسیار ممنون و سپاسگزارم که با سکوت خود به صحبتهای من گوش کردید.
در ادامه..
تولد یکسال رهایی مسافر رضا

رضا عزیز:
شما در انوار الهی تولد یافتید و از کوچکترین شهر به آفاق قدم نهادید،
امید که همواره همچون عقاب با نیروی ایمان بر فراز طوفان و ابر در پرواز باشید
این تولد پرشگون باد.


.jpg)


مشارکت مسافر رضا:
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر.سپاسگزار آقای مهندس هستم به جهت این لطف بی کرانشان .آقای مهندس به نظر من لطف بزرگی صورت دادند .کار بزرگی که انجام داد اسطوره شد و تاریخ خود را ماندگار کرد.شک نکنید برای آیندگان خواهد ماند.ممنون ایشان هستم و تقدیر و تشکر می کنم از آقا کیومرث که مشاوره ابتدای سفرم با ایشان انجام شد.خاطرم هست به آقای کیومرث گفتم اگر می خواهی به من کنگره را معرفی کنی مطالب بیشتری را بگو .باید جوری مشاوره بدهی که من با وجود این خستگی که از اعتیاد دارم و کلافه ام کرده چه کاری می توانم انجام دهم تا از این وضعیت رها شوم .گفت شما فقط یک راه داری و آن هم نوشتن سی دی .گفتم من سواد آنچنانی ندارم و برای من کمی سخت است.اوایل سخت بود و یک سی دی هفت ساعت زمان می برد تا کامل بنویسم .ولی حرفش آن روز برای من سند شد و در سفر اولم هفتاد و دو سی دی نوشتم و این نوشتن سی دی خیلی به من کمک کرد .از ایشان سپاسگزارم.تقدیر و سپاس فراوان از راهنمای عزیزم آقا الله قلی،من هر آنچه که عنوان می کنم عین واقعیت است.

زمانی که من به کنگره آمدم بعد از چند جلسه در ذهن خودم دادگاه تشکیل می دادم،و به خودم می گفتم کجا می روی شما ۵۲سالت هست شما دو تا سه تا نبرو داری،می روی که به شما نشست و برخواست یاد بدهند .زمانی که به کنگره می آمدم و صحبت های استاد را گوش می دادم نتیجه گیری میکردم و باز هم قضیه همان دادگاه پیش می آمد .خواسته ی یک راهنما همانند خواسته پدر است همانطور که من پدر دوست دارم فرزندم از من بالاتر باشد،چه در زمینه درسی و چه معنوی ،عشقی یا آموزشی .
ابتدا فکر می کردم هر راهنمایی در کنگره حقوق می گیرد .چرا باید وقت خود را در جایی بگذارند که برایشان چیزی ندارد .دید من همیشه مادی بود و نگاه سود و زبان به موضوع داشتم و درآمد برای من ملاک بود .بعدها متوجه شدم که واقعا منفعت مادی در کار نیست و رایگان خدمت می کنند.بهترین چیز زندگیشان که عمرشان باشد را می گذارند .در واقع لمس کردم که خواسته ی آنها مانند یک پدر است و از صمیم قلب دوست دارند رهجوی آنها به بهترین شکل ممکن درمان شود.به رهایی برسد و خدمتگزار کنگره شود.
به عنوان یک پدر معنوی دست راهنمای خودم را میگیرم و می بوسم .همچنین یک تشکر ویژه می کنم از همسفرم و راهنمایشان .یادم نمی رود همسفرم رهایی داشت و تا ما تا به تهران برسیم راهنمای او چندین بار با او تماس گرفت و نگران مسیر بود .تا جایی که تاکید کرد وقتی رسیدید تهران تماس بگیرید تا خیالم آسوده شود.این حس هم یک حس مادرانه است .در خارج از کنگره این ها را نمی توانیم پیدا کنیم .در خارج از کنگره این ها نیست.وقتی این همه عشق و محبت را می بینیم باید قدر این صندلی ها را بدانیم .ممنون و سپاسگزارم از ایشان .
منیت من خیلی بالا بود .در زمان مصرفم با هرکسی نمی نشستم . فکر می کردم برخی آدمها در سطح و اندازه من نیستند .وقتی به کنگره آمدم و سفر کردم تازه متوجه شدم بیست سال چه کردم و چه بلایی سر خودم آوردم.این شد که بعدها با همه در معاشرت بودم و برخورد مناسبی داشتم و مدام گرم می گرفتم،دیگر برای من مهم نبود مصرف کننده باشد .دست برادری به بچه ها دادم و با خیلی ها رفیق شدم .
از همسفرم بگویم .زمانی که به کنگره آمدم به همسفرم گفتم باید روزی سه بار شربت اوتی یا تریاک را مصرف کنم .با خودش می گفت قبلاً تریاک می کشید الان روزی سه بار دارو را بخورد!در کنارش حضور در کنگره اش ثابت است،به پارک می رود.استخر آن هم در صبح به آن زودی و شب هم چندین ساعت س دی بنویسد.به من گفت برای من جای سوال دارد شما چه میکنید،تریاکت که به راه است ،چه فایده ای دارد.دیدم هیچ راهی ندارم از او خواستم با من به کنگره بیاید.بیا و ببین چطور جایی هست هم فال و هم تماشا.یک تجربه که برای تو می شود.

زمانی که به کنگره قدم گذاشت عشق و محبت کنگره را حس کرد.می دانستم که اگر بیاید پاگیر می شود و همین شد .مرتب و منظم به کنگره می آمد و خیلی به من کمک کرد .واقعا و از ته قلبم از ایشان تشکر می کنم .بیست سال تخریب مرا تحمل کرد،اگر پسرم به من می گفت یک خودکار می خواهم برایش بیست تا می گرفتم،هرچند همسفرم برای بیرون رفتن با من یکی به دو می کردم منت می گذاشتم و می گفتم برای پسرم ده جفت کفش گرفتم کدام پدر این کار را برای فرزندش می کند .غافل بودم که این بچه نیاز عاطفی دارد.ارزوی پسرم این بود که با من استخر بیاید .من شیمیایی بودم و وی گفتم پسرم آب استخر کلر دارد و برای من خطرناک است.به کنگره که آمدم استخر رفتنم شروع شد و با پسرم همیشه در استخر بودیم .
زمان مصرف تخریب ما به قدری زیاد بود که در گاو داری که داشتیم در آن برای همه باز بود و مدام می آمدند و می نشستیم و مصرف می کردیم ،یکزندگی غوطه ور در بی نظمی محض.اگر قرار بود من امروز یک عروسی بروم کافی بود یک رفیق پیدا کنم هماهنگ می کردم که به من شرایط داخل مجلس عروسی را اطلاع دهد و آخرین لحظه شاید می رسیدم که بتوانم هدیه را بدهم .به صاحب مجلس دروغ می گفتم که مثلا از تهران مهمان مهمی داشتم،چک هستیم برگشت می خورد و اصلا برای من مهم نبود!هدف فقط تریاک بود و نشعگی .

من قادر نیستم دین خود را به کنگره بدهم چرا که بیماری شیمیایی داشتم .متادون مصرف می کردم و استرس زیادی داشتم .اواخر که به اکسیژن رسید و مدام یک پای من در بیمارستان بود،به مرور کار به جایی رسیده بود و شرایط جسمی من به قدری وخیم شده بود که یک اکسیژن را به منزل آوردم.خدا را شکر با کنگره از طریق دوستان آشنا شدم .وقتی من تغییر را در امثال پهلوان علی اصغر و آقا آیت دیدم.کسی که همیشه خشم داشت همهی صحبت هایش منطقی و آرام بود.شخصیتش کاملا تغییر کرده بود .نوع پوشش او جور دیگر شده بود .مجاب شدم که به کنگره بیایم و موفق شدم به درمان برسم .از خداوند می خواهم برای همه عزیزانی که درگیر اعتیاد هستند به رهایی برسند .
ماهی شانزده میلیون در اواخر مصرفم آن هم در سی ماه پیش مصرفم می کردم .اگر نسبت این هزینه را در نظرم بگیرم .و امروز بخواهم در لژیون سردار شرکت کنم کار بزرگی نکردم .اصلا به چشم نمی آید.اگر معادل بگیرم بدون شک همان هزینه امروز برای من در سال می تواند مبلغ پهلوانی را جور کند .کسی بتواند کمک کند تا کنگره به راه خود ادامه بدهد .انسان هایی هستند که نیامدند و آگاهی ندارند اینجا چه جایی است چقدر خوب است که راه کنگره را به آنها نشان دهیم .از خداوند همیشه می خواستم اگر قرار است چهل و هشت ساعت دیگر بمیرم این دو روز آخر عمرم ترک کنم و در رهایی بمیرم .ده ها بار ترک کردم نشد.و ممکن نبود.سقطو آزاد و روش های مختلف.وسوسه در زمان ترک های موقت گریبانم را می گرفت و دوباره گرفتارش می شدم .به هرحال خیلی خوشحالم که امروز با حال خوشی به درمان ناب رسیدم و در بین شما عزیزان با شرایط مطلوب و حال وصف ناپذیر سر می کنم .خدا ا شکر که در این جایگاه با انرژی فراوان در حال خدمت کردنم و در خاتمه برای همه ی شما آرزوی توفیق دارم .از اینکه به صحبت های من گوش دادید از همه شما سپاسگزارم

.jpg)
مشارکت راهنمای محترم همسفر اکرم:
شاکر خداوند و سپاسگزار آقای مهندس که اجازه ورود به کنگره را به من دادهاند تا آموزش بگیرم و به حال خوش برسم و در حال خوش عزیز دیگهای سهیم باشم، تبریک میگویم به جناب مهندس و خانواده محترمشان تبریک میگویم. به مسافر رضا و راهنما مسافر اللهقلی تبریک میگویم به همسفر سمانه تبریک میگویم، امیدوارم در ادامه مسیر موفق باشند. همسفر سمانه رهجو بسیار فرمانبردار و آموزشپذیر در لژیون ما هستند؛ حتی حاضر هستند سر خودشان را با سر راهنما عوض کنند.

با گوش دادن به سیدی وظایف رهجو ؛ با نقش همسفر کاملاً آشنا شدند و آموزشهایی که گرفتند روی خودشان کاربردی کردند واقعاً ازشون راضی هستم.
واقعاً فرمانبردار و آموزشپذیر در مسیر خدمت که هم جانی خدمت کردند و هم در جایگاه دنوری خدمت کردند، انشاءالله موفق و موید باشند و قدر این عافیت و سلامت را بداند.

مشارکت همسفر سمانه:
خداوند را شاکرم که در این جایگاه قرار گرفتم، از آقای مهندس و خانواده محترمشان نهایت تشکر را دارم.
یک سال رهایی مسافرم تبریک میگویم که به خواسته قلبی خودش رسید، سالها میخواست اعتیاد خودش را کنار بگذارد، خدا را شکر به خواسته خودش رسید.
از راهنما مسافر اللهقلی نهایت تشکر را دارم که در این سفر کنار مسافرم بودند، از راهنمای خودم همسفر اکرم و راهنمای تازه واردین خودم همسفر معصومه و راهنمای لژیون تغذیه خانم الهام نهایت تشکر را دارم، آرزوی سلامتی را برایشان دارم.

از همه حاضران ک در تولد ما شرکت کردند تشکر میکنم، تولد ما را روشن کردید، انشاءالله حال خوش این تولد نصیب شما هم بشود.
از خدمتگزاران شعبه که خدمت میکنند نهایت قدردانی را دارم.
کنگره بهترین هدیه که به من داد زمان بود، برای مسافر من زمان اصلاً معنا نداشت، در طی این چند سال زندگی، من آدم دقیقی بودم؛ ولی مسافرم اصلاً زمان برایش معنا نداشت و همیشه در محیط کار خودشان بودند و بزرگ شدن بچهها را ندیدند؛ تلاش زیادی برای زندگی ما داشت و پدر نمونهای بود.
ممنونم از کنگره که به من حس آرامش داد و این آرامش را برای همه شما آرزومندم.
.jpg)
.jpg)
با
سپاس فراوان از همه عزیزانی که در این جشن شرکت نمودند
گروه سایت نمایندگی نیمایوشیج بهشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
229