English Version
This Site Is Available In English

برای عبور از تاریکی و رسیدن به نور، راه هم سخت است و هم سهل

برای عبور از تاریکی و رسیدن به نور، راه هم سخت است و هم سهل

سال‌ها ضد ارزش‌ها، افکار منفی و از طرفی اعتیاد مسافرم، مرا به انسانی بی‌حوصله با نقطه تحمل بسیار پایین تبدیل کرده بود. ماه‌ها و سال‌ها، روزهای خسته‌کننده‌ای از زندگی را سپری می‌کردم، فشار سنگین سختی‌ها قلبم را به‌شدت شکسته بود.
راه‌های بی‌ثمر زیادی را برای درمان اعتیاد مسافرم امتحان کرده بودیم: ترک‌های مداوم در خانه، کمپ‌های ترک اعتیاد، سم‌زدایی، مصرف متادون و قرص B2، بستری شدن در بیمارستان اعصاب و روان و … اما هر بار، وضعیت بدتر از قبل می‌شد، گویا نقطه تحمل او نسبت به مواد بیشتر و بیشتر می‌شد.
همه اطرافیان به من می‌گفتند که او را رها کن و دیگر برایت مهم نباشد چه بر سرش می‌آید، اما مگر می‌شود؟! آیا می‌توان مهر یک مادر را از او گرفت؟! اصلاً مادر؛ یعنی همین: این‌که با همه نقص‌های فرزندت، پشتش بمانی.
هرگز باور نداشتم که با شلاق و تازیانه بتوان انسانی را از اشتباهش بازداشت. شاید پاسخ آن حس درونی‌ام بود که مرا به کنگره رساند. خداوند بزرگ را شکر می‌کنم که راه سبز کنگره برای من و مسافرم باز شد.
با دلی پرآشوب، اما امیدوار سه جلسه‌ اول تازه‌واردین را گذراندم و وارد لژیون راهنما همسفر معصومه شدم، از او آموختم که مسافرم را رها کنم؛ اما با مهر و محبت هوایش را داشته باشم، او را ابتدا به خداوند و سپس به راهنمایش بسپارم.
حال توجه‌ام بیشتر به خودم شده بود و از علم کنگره بهره‌مند می‌شدم. این مسیر، زمان می‌خواست. با شوق، اختیاری که به من و مسافرم داده شده بود را پذیرفتم. تنها یک چیز مد نظرم بود: رهایی از چنگال تیز تاریکی.
در راستای خواسته‌ام حرکت کردم، هر روز با اشتیاق سی‌دی‌ها را می‌نوشتم و از رهنمودهای راهنمایم بهره می‌بردم؛ آموزش می‌گرفتم و خدمت می‌کردم تا تجربه کنم، تفکر می‌کردم که چه چیزی مرا به هدف نهایی انسانیت می‌رساند، اگر در مسیر مشکلی برایم پیش می‌آمد، صبر پیشه می‌کردم و راه درست را انتخاب می‌کردم.
کم‌کم و به‌آرامی، با گذشت زمان و پذیرفتن مشیت الهی، نقطه تحمل خود را بالا بردم. آموختم که خالق هستی، مرا در جایگاه اصلی خودم قرار داده و در مورد من عدالت رعایت شده است.
برای عبور از تاریکی و رسیدن به نور، راه هم سخت است و هم سهل. سختی دارد؛ اما به‌معنای لعنت خداوند نیست، بلکه آمده‌اند تا مرا بسازند.
برای داشتن زندگی سالم، نیاز به استقامت، تمرین و تفکر دارم؛ باید مراقب نیروهای تخریبی باشم که آرام و بی‌صدا می‌آیند، اما سخت می‌روند مگر با آگاهی و دانش با آن‌ها روبه‌رو شوم و از شرشان رها گردم.
من انسانی درمانده بودم که انسان‌های فداکار دیگری دستم را گرفتند، پس من نیز باید به دیگرانی که در راه مانده‌اند، کمک کنم.
گذشت مالی در لژیون سردار، بی‌شک نشانه‌ شرافت، انسانیت و محبت است، حتماً انسان را به معرفت می‌رساند. از همه مهم‌تر، اگر جوانمردی را در خود تقویت کنم، در برابر زشتی و پلیدی از من محافظت خواهد کرد و حس خیرخواهی برای دیگران را در وجودم به اوج خواهد رساند.
مقام، منصب، محبوبیت در بین مردم، پول و مادیات، همه در جای خود خوب هستند؛ اما به شرط آن‌که ظرفیت آن‌ها در انسان به‌وجود آمده باشد و باعث تخریب و مشکل برای دیگران نشود.
ان‌شاءالله خداوند توان و ظرفیت کمک به همنوعان را نصیب همه‌ ما گرداند. آمین.

نویسنده: همسفر صرفگل رهجو راهنما همسفر معصومه(لژیون سوم)
رابط خبری: همسفر سمیرا(لژیون سردار)
ویرایش: همسفر زینب رهجو راهنما همسفر مریم(لژیون دوم)
ارسال: همسفر زهرا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی اسبیکو خرم‌آباد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .