من بالاتر از عشق در کنگره۶۰ نمیبینم. اگر به کنگره عشق داشته باشی زندگی کردن، فرزندانت، نظم، قانون و لبخندت به دیگران با عشق است.
همسفر مرضیه و مسافرشان با آنتیایکس شیشه و الکل وارد کنگره شدند، سیزده ماه و پنج روز با روش DST و داروی OT به راهنمایی مسافر محمد و همسفر مهین سفر کردند. اکنون مدت سه سال است که با دستان پر توان آقای مهندس آزاد و رها هستند
ورزش در کنگره: والیبال
قطعاً خدمت کردن چالشهایی به همراه دارد، شما در مواجهه با این لحظات چگونه عمل مینمایید؟
قبل از ورود به کنگره، چالشهای بسیاری در زندگیام اتفاق میافتاد؛ اما هیچ کدام برایم عبرت یا آموزش نداشت و فقط سردرگمی و تکرار بود؛ اما چالشهای درون کنگره جنس دیگری داشتند. چالشهایی که نقطه تحملم را بالا بردند و باعث شدند ذرهذره رشد کنم،مثلاً همین سؤال ساده که آیا امروز به کنگره بروم یا نه؟
پیش از آموزشهای کنگره، شاید بیتفاوت میگذشتم؛ اما حالا با خودم محاسبه میکنم، اگر امروز نروم، آیا حالم خوب خواهد بود، آیا روزم نظم دارد یا فقط حضور در کنگره است که به زندگیام نظم میدهد، باعث میشود به موقع بروم و بیایم، آموزش بگیرم، کارهایم را زمانبندی کنم و در نهایت حال خوبی داشته باشم؟
گاهی چالشهایی پیش میآید که انسان را در مسیر خواستهاش متوقف میکند و به عمق تاریکی میبرد؛ اما من با ترسهایم مقابله کردم. با آموزشهایی که در کنگره گرفتم، نقطه تحملم را ذره ذره بالا بردم و در برابر چالشها ایستادگی کردم تا بتوانم به اهدافم دست پیدا کنم.
شما مسافت بسیاری را برای خدمت پیمودهاید، کمی از حس و حالتان و تجربه خود برای ما بیان کنید.
زمانی که به رهایی رسیدم، تازه طعم حال خوش را چشیدم، پیش از آن، حال خوبی نداشتم. به یاد میآورم راهنمای تازهواردین برایم صندلی گذاشت و گفت: جایی آمدهای که حالت خوب میشود؛ اما من باور نمیکردم. حتی نشستن روی صندلیها برایم سخت بود و مدام به مسافرم غر میزدم؛ اما وقتی ماندم و آموزشها را دریافت کردم، کمکم آن حس خوب را تجربه کردم. همانجا از خدا خواستم کمکم کند تا روزی بتوانم حال خوش را به دیگران نیز منتقل کنم. روزی که من صندلی بگذارم و شخص دیگری روی آن بنشیند و حالش خوب شود. اولین خدمتم را از تمیز کردن سرویس بهداشتی شروع کردم و مسیر دوری را انتخاب کردم، نه فقط برای خدمت به تازهواردین، بلکه برای اینکه صندلی بگذارم، زبالهای از زمین بردارم یا سرویس را تمیز کنم تا شاید فردی از آن فضا حال خوش بگیرد. مسیر رفتوبرگشت پنج ساعت بود؛ اما میرفتم تا خدمت کنم، حالم خوب شود و حال دیگران را نیز خوب کنم. وقتی خداوند توفیق داد تا در جایگاه خدمت تازهواردین بنشینم، هر روز با عشق راه میافتادم. ساعت دو بعدازظهر حرکت میکردم و نیمهشب به خانه برمیگشتم، فقط به امید اینکه حال یک نفر خوب شود، لبخند روی لب شخصی بنشیند. دخترانم را در خانه میگذاشتم و به آنها یاد میدادم، اگر حالتان خوب است، به خاطر وجود کنگره است، حال خوش خود را مدیون کنگره۶۰ هستیم و آن را به کسانی که هنوز حالشان خوب نیست، تقدیم کنیم. عشق به یزدان و قدرت خداوند، تنها سرمایه زندگی من است. تنها چیزی که من را به کنگره پایبند نگه داشت، همین عشق بود. وادی چهاردهم میگوید: عشق، تنها راه است؛ اما زمانی که آن را درک کنیم. وقتی عاشق کنگره باشی، دیگر زمان، مسافت یا خرجها برایت مهم نیست. از این سوی دنیا به آن سوی دنیا میروی، فقط برای اینکه یک لبخند هدیه بدهی.
شما از وادی نهم به چه صورت در لژیون تغذیه سالم برای خود و رهجوهای خود استفاده میکنید؟
ما ذره ذره به تکامل میرسیم. ساختارها شکل میگیرند، جسم ساخته میشود، ظرفیت انسان رشد میکند و نقطه تحمل بالا میرود. من به عنوان همسفر، آرام آرام به ذهن و بدن خود آگاهی دادم که مسیر سلامتی، راه صد سالهای است و نمیتوان یکشبه به مقصد رسید. همانطور که در کنگره آموختم چگونه بر خشم و ترسهای خود غلبه کنم، به بدنم نیز یاد دادم که خوردن و آشامیدن همیشه در دسترس است؛ اما زمان و مقدار آن باید مشخص باشد تا نقطه تحمل بالا برود.
تصویرسازی کردم و در صور پنهان خود اندامی زیبا را مجسم کردم؛ اما همراه با سلامتی و دل خوش. اگر زیبایی فقط در اندام خلاصه شود، به خواستهام نمیرسم. زیبایی واقعی باید با سلامت همراه باشد. دردهایی در وجودم بود که سالها با آنها دستوپنجه نرم میکردم؛ اما با حضور در لژیون تغذیه به درمان رسیدم. در لژیون تغذیه سالم، ابتدا دو ماه زمان سازگاری میدهیم. هدف این است که رهجو یاد بگیرد چه مقدار و در چه زمانی غذا بخورد. در این مرحله، لازم نیست یک قاشق کمتر یا بیشتر بخورد، فقط باید نظم غذایی را بیاموزد. صبحانه، ناهار، شام و میانوعدهها مجاز هستند؛ اما به میزانی که خودش یاد میگیرد. ترازو به او نشان میدهد که امروز چه کرده و چقدر باید نقطه تحملش را بالا ببرد. آقای امین بیان کردند: «من غذایم را با چنگال میخورم تا از خوردن خسته شوم و مغز دستور دهد که سیر شدی، بلند شو». این تمرین باعث میشود در طول سفر، نقطه تحمل بالا برود و فرد به آگاهی برسد که نفس، خواسته معقول و غیرمعقول دارد. خواسته غیرمعقول میگوید: هنوز گرسنهای، غذا میخواهی، عطش داری؛ اما خواسته معقول میگوید: غذا همیشه وجود دارد؛ اما باید به موقع مصرف شود.
.jpg)
با توجه به حضور شما در جایگاه راهنمای تغذیه سالم، بودن این جایگاه میتواند مانع از تلاش شما برای رسیدن به جایگاه راهنمایی شال نارنجی شود؟
این طور نیست که خدمت در کنگره آسان یا بیزحمت باشد. برای هر خدمت، باید لحظه به لحظه تلاش کرد؛ باید از حاشیهها دور ماند و فقط برای خود بخواهیم. اگر در صراط مستقیم باشی و بیحاشیه حرکت کنی، خدمت خودش به سراغت میآید. شال سبز، پر از برکت است و شال نارنجی، نماد عشق؛ اما همه شالهای رنگی کنگره، هرکدام در لحظه لحظه حضورشان برای تو آموزش هستند. شالها را نمیشود طلب کرد، نمیشود برایشان عجله داشت؛ باید صبر کرد، رشد کرد و در مسیر ماند. هرگاه زمانش فرا برسد، شال را دریافت خواهی کرد، نه زودتر، نه دیرتر. اگر روزی قرار باشد رهجویی را به رهایی برسانم، آن وقت است که شال نارنجی یا سبز بر گردنم مینشیند؛ اما زمان آن را فقط خداوند مشخص میکند.
چرا همسفران باید لژیون تغذیه را ارج بگذارند؟
بسیاری از همسفران تصور میکنند جسم آنها سالم است و نیازی به آموزش ندارند. فکر میکنند، خوردن فقط برای لذت، آرامش و آسایش است. درست است که خوردن لذت دارد؛ اما باید بدانیم چگونه بخوریم و بنوشیم تا این لذت، ما را از تعادل خارج نکند. حتی دوست داشتن زیاد، اگر از حد بگذرد، حال انسان را خراب میکند. هر چیزی باید در حد و مرز خودش باشد، اگر از آن عبور کند، دیگر دوست داشتن نیست؛ بلکه زیادهخواهی است. همسفرانی که با فشار خون بالا، قند یا مشکلات تیروئید مواجه هستند؛ باید بدانند که کاهش وزن میتواند بسیاری از این مشکلات را برطرف کند. لطافت زن در زیبایی او است و وقتی اندام متناسب باشد، نه تنها جوانتر به نظر میرسیم؛ بلکه توانایی بیشتری برای انجام کارها و فعالیتها خواهیم داشت. چاقی باعث میشود زیبایی چهره کمتر دیده شود، حتی اگر آن چهره بسیار زیبا باشد. اندام زیبا در کنار سلامت، بستری برای دریافت تمام لذتهای زندگی است؛ اما این زیبایی نباید فقط ظاهری باشد؛ بلکه باید به درک و جهانبینی برسیم که جسم و روان هر دو نیاز به آموزش دارند. تنها در این صورت است که به تعادل واقعی و زیبایی پایدار خواهیم رسید.
با توجه به اینکه گاهی همسفر تخریب بیشتری نسبت به مسافر دارد، مثلث درمان در لژیون تغذیه به چه صورت باعث روند معکوس و بازسازی سیستمهای همسفر میشود؟
همیشه به رهجوی تازهوارد میگویم: مسافر تنها یک درد دارد و آن هم وابستگی به مواد مخدر است؛ اما همسفر هزار دغدغه در ذهن دارد که برای درمان هرکدام، زمان و آموزش لازم است. این دغدغهها گاه آنقدر درهم تنیدهاند که تشخیص آنها آسان نیست؛ اما جهانبینی و آموزشهایی که در لژیون دریافت میکنیم، کم کم ما را به درمان میرساند، روان ما بازسازی میشود و نگاهمان به جهان تغییر میکند.
راهنما در لژیون از رهجو میپرسد: آیا قبل از کنگره توانستی بخندی یا در روز چند بار دست زدی و بعد میگوید: کنگره به تو آموخته که دست بزنی، لبخند بزنی و لبخندت را به دیگران هدیه بدهی. اینجا یاد میگیری همیشه با دید مثبت نگاه کنی. چالشها و نگرشهای منفی که تو را در عمق تاریکی فرو بردهاند، پله پله به روشنایی میرسند و تو میتوانی آن روشنایی را نظاره کنی.
پیراهن و شال سفید، نشانه خروج از ظلمت و ورود به نور است. نشانهای از درک عظمت روشنایی. وقتی ذهنت را با جهانبینی استاد امین و سیدیهای آقای مهندس آموزش بدهی، وقتی دغدغههایت آرام بگیرند، آنگاه روسری سفید بر سرت مینشیند که نشانه رسیدن به تعادل، آرامش و تکامل است.
به همین دلیل میگویند: باید سه ماه از حضور رهجو در کنگره گذشته باشد تا بتواند وارد لژیون تغذیه شود؛ چون همسفری که تازه وارد کنگره شده، آنقدر درگیر تاریکی است که هنوز به فکر سلامتی خودش نیست. ذهنش پر است از نگرانی که زندگی و مسافر چه میشوند و خودش را نمیبیند؛ اما با گذر زمان، با آموزش، تجربه و تفکر، کمکم مستقل میشود. آموزشها را در زندگی خود به کار میگیرد و به جسم خود نیز توجه میکند. آنگاه درمییابد که جسم ما نیز نیاز به تفکر، آموزش و تجربه دارد تا بتوانیم آن را بازسازی کنیم و به تعادل برسیم.
کلام آخر
عشق، عشق، عشق
بالاتر از عشق در کنگره۶۰ نمیبینم. جناب مهندس، استاد امین، خانم کماندار، راهنماها، خدمتها، حتی صندلیها، همه و همه عشق هستند. از جناب مهندس و روشهایی که ارائه میدهند، صمیمانه سپاسگزارم؛ چرا که همین روشهای لژیون تغذیه، ما را با سلامتی و تعادل آشنا کردند. از دیدهبانهای محترم نیز بابت تمام زحماتشان قدردانی میکنم. اگر به زندگی در کنگره عشق داشته باشی، آنوقت زندگیات، فرزندانت، نظم، قانون و حتی لبخندت به دیگران، همه با عشق معنا پیدا میکنند. از خداوند سپاسگزارم که چنین رقم زد تا در کنگره حضور داشته باشم و از این عشق به من بخشید تا ماندگار شوم، ببینم، بیاموزم و بتوانم مسیرهای طولانی را برای خدمت طی کنم. امیدوارم خداوند همچنان یاریام کند تا در این مسیر زیبا پایبند و استوار بمانم و هیچگاه از آن دور نشوم؛ چون اگر از کنگره بروم، انگار دنیا بر سرم خراب خواهد شد. اینجا خانه عشق است و من با تمام وجودم به آن وابسته هستم.
عکاس: همسفر فائزه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دهم)
مصاحبهکننده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون دوازدهم)
ویرایش: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم)
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
126