با خود باوری و تغییر درون به همه چیز می‌رسیم.

هفتمین جلسه از دوره پنجم جلسات آموزشی لژیون سردار کنگره ۶۰ نمایندگی تخت‌جمشید با استادی پهلوان محترم مسافر مسعود و نگهبانی مسافر محمد جواد و دبیری مسافر وحید با دستور جلسه « وادی نهم:وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتر برسد.نقطه تحمل پیدا می شود » سه شنبه ۱۳ آبان  ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۴۵ آغاز به کار کرد.

سلام دوستان مسعود هستم یک مسافر:
شاکر و سپاسگزار خداوند بزرگ هستم که امروز اینجا قرار دارم.من همیشه این تکه کلام را دارم که این اجازه خدمت را به من می‌دهد اجازه حرف زدن را می‌دهد در سی دی پیام آور استاد فرمودند هیچ چیز اتفاقی نیست من سالیان سال با خودم کلنجار می‌رفتم که چرا باید بعضی‌ها نباشند و اجازه دعوت فقط به یک سری از آدم‌ها داده می‌شود یک آدم می‌خواهد به یک جایگاهی برسد ولی نمی‌رسد .

اما دستور جلسه در مورد وادی نهم است که وادی نهم که ما قبل از اینکه بخواهیم بهش برسیم باید هشت وادی قبل را طی کرده باشیم که چرا امروز من باید نقطه تحمل خودم را بالا ببرم چرا امروز من باید صبوری کنم و چرا اصلاً من باید تلاش کنم برای صبوری و نقطه تحمل.

در وادی اول به من فکر کردن را یاد داد، در وادی دوم به من ارزشمند بودن و امیدواری را یاد داد ،در وادی سوم به من اختیار داده شد، در وادی چهارم به من مسئولیت پذیری را یاد داد، وادی پنجم به من یاد داد که تا به حال هر چقدر فکر کردی باید به حرکت در بیاوری و انجام دهی،  در وادی ششم به من عقل را نشان داد که تو از طریق عقل می‌توانی کارهایی را انجام دهی و در وادی هفتم اگر حکم عقل را پیدا کردی دیگر دنیا الکی نیست که هر کاری بخواهی انجام بدهی . رمز و راز دنیا را باید پیدا کنی وقتی رمز و راز دنیا را پیدا کردی و اگر خواستی کاری را انجام دهی اون موقع هست که میای در وادی هشتم قرار می‌گیری و باید حرکت را شروع کنی . آن حرکت خیلی مهم است امروزه می‌شنویم که  می‌گویند فلانی حرکتی سر دیگری انجام داده این حرکت خیلی مهم است و ما در کنگره می‌خواهیم این حرکت را درست کنیم و هیچ چیزی نمی‌تواند این حرکت را برای ما آغاز کند.

بیایم در وادی نهم پاراگراف اول در نظر بگیریم و معنی آن را بدانیم که می‌گوید پیام برای آنانی که پا به دنیای جدیدی گذاشتند . منی که هشت وادی را طی کردم پا به کدام دنیا می‌خواهم بگذارم در وادی نهم پیام برای چه کسی است؟ برای چه کسی کارت دعوت دادند؟ چرا من و شما رو دعوت کردند؟ چرا من و شما برگزیده شده‌ایم ؟ که بیاییم طبق وادی نهم کارهایی را انجام دهیم اما اگر پیامی برای ما آمد و دنیای تازه‌ای را بخواهیم شروع کنیم بسم الله .بذر نیکو بکار. بذری که بتوانی از آن استفاده کنیم. قامت‌ها برافراشته شود دلیل ماندگاری بشود برای من و شما و کسان دیگر  که بتوانند از این سایه‌های قامت های افراشته فیض ببرند.

اما وادی نهم همان نقطه تحملی که در آن ازش صحبت می‌شود کجاها باید از آن استفاده کنیم در وادی نهم که می‌گوید من از کم باید شروع کنم تا به درجه بالا و بالاتر برسم ما یک جهان بینی داریم کاربردی . یعنی باید آن را اجرایی کنیم و هر کاری را که می‌خواهیم انجام دهیم باید از اول از کم شروع کنم . در متد DST از کم شروع می‌شود و میایم بالا و برمی‌گردیم

حالا اگر که بخواهیم وادی نهم را به بحث گلریزان ربط بدهیم همین لژیون سرداری که همه ما در آن جمع می‌شویم و من خودم به شخصاً افتخار می‌کنم که در جمع شما هستم و زمانی که خدمت آقای مهندس رفتم برای دریافت شال پهلوانی یک بار دیگر عکس دریافت شال را به اشتراک گذاشتم و نوشتم که سپاس برای دریافت طوق بندگی. من توفیق این را داشتم که سه بار از دستان آقای مهندس شال را دریافت کنم یکی شال تازه واردین و دیگری شال راهنمایی و بعدی شال پهلوانی بود من شال پهلوانی را انداختم به گردن که یک بار دیگر بندگی کنم من شال راهنمایی را به گردن انداختم که یک بار دیگر بتوانم بندگی کنم اما چه بندگی؟ بندگی که گذشته خود را از یاد ببرم بندگی که فراموش کنم که کجا بودم ؟و کجا آمدم؟ اما در کنگره ۶۰ لژیون سردار و لژیونی به من معرفی شد و جلوی من قرار گرفت که من راهم را پیدا کنم و بتوانم این مسیر خودم ادامه دهم .

من یادم هست در شعبه فکوری یک میلیون دادم یادم هست آمدم که یک زمین بدهم که سندش به مشکل برخورد و این همیشه در ذهن من ماند که چرا من باید این کار را انجام دهم ؟ و چرا خداوند به من این اجازه را داد که در این مسیر باشم؟ در سی دی عشق آقای مهندس استادشان می گوید از عشق نمی‌توانم بگویم ولی از نشانه‌هایش چرا. حلقه‌ها به دور از هم هستند ولی در هم پیچیده هستند ما در یک جایی به همدیگر می‌رسیم ‌. ما باید در یک جایی یاری رسان یکدیگر باشیم . اما نکته‌ای که همیشه مسعود را محکم در هر شرایطی نگه داشته این است که من اولین چیزی را که از خودم دور کردم مسئله ترس بود .اگر من از چیزی بترسم امکان ندارد که به سمت او بروم و من از هیچ به همه چیز رسیدم و ما از دربدری و آوارگی الان اینجا به دور هم هستیم .پس این را همیشه به یاد داشته باشید در همین جمع خیلی از افراد هستند که دوست دارند دنور و پهلوان بشوند ولی می‌ترسند و از این می‌ترسند که اگر فردا من نداشتم چه اتفاقی می‌افتد.

اغلب ما راهنماها گرفتار هستیم خود من اجاره نشین هستم پس درآمد از کجا می‌آید؟ پس چرا کم نمی‌آوریم؟ به این دلیل است که ما به دنبالش نمی‌رویم. آن کسی که قرار است یاری رسان باشد یاری رسان است. در پیام سفر دوم هم گفته می‌شود. آن کسی که بخواهد در ماورا کمک کند کمک می‌کند.

همیشه خداوند به قلب ما آدم‌ها نمره می‌دهد و می‌سنجد که ما چه کاری را انجام می‌دهیم چرا بعضی اوقات ما دعا می‌کنیم ولی مستجاب نمی‌شود چون پیشینه و تقدیر و سرنوشت ما طبق خواست و فرمان الهی که از روز الست طراحی شده است در بعدهای که می‌آییم و به اینجا می‌رسیم وقتی که دعایی در حق دیگری می‌کنیم خدا چک میکند که تو در عقبه ی خود چه کاری انجام دادی؟ این‌ها همه طراحی شده است و باید بدانم که مثلا موعد مرگ من یک روز مشخصی است .

ولی یک سری از کارهای من می‌تواند جلوی آن را بگیرد .به اذن خداوند کنگره ۶۰ برای ما بستری فراهم کرده است که ما در وادی نهم نقطه تحملمان را بالا ببریم و گلریزان را گذاشت جلوی راه ما.

به قول فرمایشات آقای مهندس ما باید از یک سری چیزها بگذریم اگر نگذریم به هیچی نمی‌رسیم آنقدر ذهن ما لایه لایه هست که ترس‌ها را نمی‌بینیم ما برای آینده‌ای که هنوز نیامده تلاش می‌کنیم ما در گذشته چگونه طاقت می‌آوردیم که یک ساعت بخواهیم روی یک صندلی بنشینیم ولی از زمانی که وارد کنگره شده‌ایم روی نقطه تحمل ما کار شده که امروزه به اینجا برسیم

و گلریزانی هم که در پیش داریم باید از کم شروع کنیم ما باید تمام برنامه‌ریزی‌های خودمان را انجام دهیم تا در جشن گلریزان دین خود را ادا کنیم .

آقای مهندس چنین بستری را برای ما فراهم کرده است که ما اول به خودمان برسیم و آمده که یک سری اطلاعات را به ما بدهد.

ما باید وادی نهم را به خوبی انجام دهیم نقطه تحمل خودمان را بالا ببریم و از هیچ چیز نترسیم و نباید به بازی ذهن توجهی بکنیم و زمانی که اعتماد به نفس پیدا کردی و عزت نفس در شما پدیدار شد و متوجه شدی که درونت تغییر کرده و باوری هست ما به همه چیز می‌رسیم .
تو نیکی میکن و در دجله انداز و بقیه‌اش دیگه دست ما نیست اینجا آماده شده که ما بیایم خودمان را پیدا کنیم.

تایپ و ویراستاری: مسافر حمید رضا
عکس:مسافر ابوالفضل
تنظیم و ارسال:مسافر محمد جواد