English Version
This Site Is Available In English

خزانه غیب خداوند با بخشش گشوده می‌شود

خزانه غیب خداوند با بخشش گشوده می‌شود

جلسه پنجم از دوره پنجم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی حافظ به استادی پهلوان همسفر فاطمه، نگهبانی راهنما همسفر معصومه و دبیری راهنمای همسفر فخری با دستور جلسه «وادی نهم (وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجۀ بالا و بالاتری برسد، نقطۀ تحمل پیدا می­‌شود.) و تاثیر آن روی من» روز سه‌شنبه ۱۳ آبان‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خداوند را شاکرم بابت وجود کنگره۶۰ و وجود آقای مهندس که این بستر را بنا کردند تا ما در این مکان دور هم جمع شویم و از یکدیگر آموزش بگیریم؛ همچنین تشکر می‌کنم از راهنمای محترم شیما؛ که به من فرصت و جرأت دادند تا بتوانم این شال زیبا را بر گردن خود بیندازم، الهی نور مسیر زندگی‌شان همواره پایدار باشد.

موضوع دستور جلسه، وادی نهم؛ یعنی نقطه تحمل است. وقتی از کم شروع کنیم و آرام آرام و تدریجی بالا برویم، نقطه تحمل ما افزایش میابد. این دستور جلسه بین خواستن و رها کردن ما را قرار می‌دهد. اگر می‌خواهم، باید تلاش کنم، باید نقطه تحمل خود را آرام آرام بالا ببرم و اگر نخواهم، رهایش می‌کنم و به سمت ضدارزشی‌ها می‌روم. مسیری که رفتن به آن بسیار ساده است؛ غیبت کردن، قضاوت کردن، تجسس کردن و هزاران ضدارزش دیگر، برای ما آسان و حتی لذت‌بخش و بدون نیاز به آموزش است؛ اما ناگهان به خودت می‌آیی و می‌بینی که در تاریکی غرق شدی.

بنده سالیانی قبل از ورود به کنگره۶۰ دقیقاً همین شرایط را داشتم؛ در تاریکی‌های افسردگی، قضاوت، جهالت، حسادت و هزاران تاریکی دیگر غرق شده بودم؛ اما حرکت کردن به سمت خواسته‌ها دشوار است؛ زیرا باید آموزش ببینم، تفکر داشته باشم، آگاهی به دست بیاورم. در کنگره۶۰ آموزش گرفتیم هر چیزی بهایی دارد. باید بها را پرداخت کنم، باید آموزش ببینم و سختی بکشم تا پله پله خود را به مقام واقعی انسانیت برسانم. همان مقامی که خداوند فرمود: «من از روح خودم در انسان دمیدم» یعنی انسان باید به میزانی پاک و زلال شود تا به آن مقام والای انسانی برسد.

نقطه تحمل دقیقاً در همین زمان‌ها رشد می‌کند؛ در سختی‌ها، مشکلات، بی‌پولی‌ها و گرفتاری‌ها، زمانی که همسرم مصرف‌کننده بود سپس پسرم نیز مصرف‌کننده شد، با خود گفتم خدایا، تو گفتی من یک نفر را دو مرتبه امتحان نمی‌کنم، چرا دو نفر از عزیزانم مصرف‌کننده شد؟ با دریافت آموزش‌ها فهمیدم این مسیر، برای من بود. با مصرف همسرم آموزش‌های کنگره۶۰ را دریافت نکردم و باید به واسطه مصرف پسرم وارد این مرحله می‌شدم. خواسته من در این مسیر فقط درمان مسافرم بود؛ اما کنگره۶۰ برای من گلریزان کرد، راهنما به من داد، دی‌سپ به من داد، لژیون لاغری، درمان سیگار، دوستان خوب، مرزبانی و هزاران  اتفاقات خوب دیگر… من با همین بخشش‌ها ماندگار شدم.

اکنون گلریزان نزدیک است، گلریزان از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است؛ بنابراین من در مقابل این همه موهبت چه باید کنم؟ برای این دریافت‌هایی که از کنگره داشتم و حال خوش مسافرم، باید ببخشم. خدمت مالی واقعاً سخت است، مخصوصاً در این شرایط و تصور نکنید کسی که دنور می‌شود، سرمایه‌ای بزرگ کنار گذاشته است و بخشی از آن را می‌دهد نه، کمک باید در حد توان و حتی همراه با درد پرداخت باشد که رشد بدهد.

زمانی که برای دریافت اجازه نشان پهلوانی نزد آقای مهندس رفتم، با خود گفتم اگر رضایت ندهند ناراحت نمی‌شوم؛ زیرا من خواسته‌ پهلوانی را داشتم و نیاز روحی به این خدمت داشتم. کنگره۶۰ نیازی به پول ما ندارد؛ آن‌هایی که باید کمک کنند، خودشان می‌آیند؛ اما این من هستم که به این خدمت نیاز دارم.

زمانی که آقای مهندس اجازه دادند و گفتند اگر سختت نیست و لنگ نمی‌مانی، پهلوانی مبارک. من آمدم. آسان نبود؛ اما خداوند شاهد است چه برکتی وارد زندگی‌ من شد. این‌ها را از سر شعار نمی‌گویم؛ واقعاً برکت به زندگی من بازگشت. مسافر بنده تصمیم به پهلوانی داشتند که آقای مهندس گفتند: «یک سال به خودتان استراحت بدهید، سال آینده ان‌شاءالله ».

بنده اکنون به شما عزیزان می‌گویم: نترسید. همان روزهایی که می‌خواستم این خدمت را انجام دهم، راهنما همسفر شیما مشوق من بود و مدام می‌گفت: نترس. این مبالغ، فقط بازی دنیای ما انسان‌ها است تا بفهمیم ظرفیت واقعی ما چقدر است. زندگی من زمانی با پنج میلیون مقایسه می‌شد، روزی با پنجاه میلیون و بعدها با پانصد میلیون. پانصد میلیون پولی نیست و زمانی که خداوند بخواهد از خزانه غیبش ببخشد، می‌بخشد که نه ذهن من می‌تواند حدس بزند از کجا می‌رسد و نه فکر من قادر به پیش‌بینی آن است؛ اما می‌رسد.

همواره می‌گوییم: خدایا از جایی که فکرش را هم نمی‌کنم، روزی من را برسان، این حقیقت است. امیدوارم که امسال گلریزان نمایندگی حافظ، سرشار از برکت و انرژی و شادی باشد، جشن بسیار خوبی داشته باشید در کنار یکدیگر و نمایندگی‌ شما سرشار از سردارها، پهلوان‌ها و دنورهایی که هر کدام به‌ میزان ظرفیت خودشان می‌درخشند.

مرزبان کشیک: همسفر ربابه و مسافر شاهرخ
تایپیست: همسفر مهین رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون ششم)
عکس و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر خدیجه (لژیون چهارم)
همسفران نمایندگی حافظ

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .