English Version
This Site Is Available In English

ایمان به فراوانی در وادی نهم

ایمان به فراوانی در وادی نهم

جلسه دوم از دوره یازدهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی باغستان کرج به استادی پهلوان همسفر نگار، نگهبان موقتی همسفر زهرا و دبیر موقتی همسفر فاطمه با دستور جلسه «وادی نهم (وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا می‌شود.) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۱۲ آبان‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

ممنون هستم از همسفر سحر و نگهبان شعبه باغستان که به بنده اجازه خدمت دادند. من سال گذشته هم با همین دستور جلسه در شعبه دیگری استاد جلسه بودم و خدمت کردم و وقتی دوباره برای این خدمت دعوت شدم و در واقع فرصت آن به من داده شد متوجه شدم که وادی نهم هنوز برای من خیلی درس‌ها دارد و من هنوز با آن خیلی کار دارم. عنوان وادی کاملاً مشخص است. من اول خیلی آن را درک نمی‌کردم؛ ولی واقعاً فهمیدم اگر قرار است رشدی شکل بگیرد ذره‌ذره است یعنی یک‌دفعه این رشد پیش نمی‌آید؛ باید تجربه کنم، تلاش کنم، زمان را در نظر بگیرم تا به آن نقطه تحمل بالا برسم.

ماه آبان برای ما کنگره‌ای‌ها، برای من حداقل به این صورت است که انگار حال و هوای عید را دارد و همه تغییرات مهم زندگی من در این ۴ یا ۵ سال اخیر در آبان‌ماه اتفاق افتاده است. من ۴ سال پیش آبان‌ماه آمدم و در مسیر کنگره قدم گذاشتم و به‌عنوان همسفر سفر خود را شروع کردم. آمدم که رهایی عزیز خود را به‌دست بیاورم؛ ولی خداوند این مسیر را برای من باز کرد که خودم را بسازم، خودم را پیدا کنم. در پیام سفر اول هم می‌گوید: «همسفر تو بر مرکبی نشسته‌ای که گرچه دیر به مقصد می‌رسی، ولی سالم و کامیاب خواهی رسید.»

من این را الآن خوب درک می‌کنم. با این‌که خدا را شکر اکنون در سفر دوم هستم؛  ولی باید همیشه خود را یک سفر اولی بدانم. این‌که شاید دیر به آن نتیجه‌ای که می‌خواهیم برسیم؛ ولی در نهایت با یک حال خوش برسیم. این را همیشه در نظر داشته باشیم که من برای نجات خود آمدم؛ یعنی اگر من خود را نجات دهم، جهان اطراف خود را نجات داده‌ام، نه فقط مسافر خود را، خانواده خود را. اگر من تغییر کنم، آن جهان اطراف من نیز تغییر خواهد کرد. این را باید در نظر داشته باشم که من اگر در بخشی ضعف دارم، از آن بخش وارد چالش‌ها می‌شوم، وارد این آموزش‌ها می‌شوم و همه مسائل برای من پیش می‌آید. در واقع همه ما دنبال یک حقیقتی هستیم شکل ظاهری آن‌ها فرق می‌کند. یکی دنبال عشق است، یکی دنبال یار است، یکی مشکل خدمت دارد؛ ولی در نهایت این است که من بتوانم راه درست را پیدا کنم و آن چیزی که بودم را به یاد بیآورم. ما از یاد برده‌ایم. وارد این مسیر می‌شویم تا بتوانیم به یاد بیاوریم که چه بوده‌ایم.

ما همسفرها یک زمانی می‌گفتیم: چرا برای من این مسئله پیش آمد؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟ ولی این را از یاد نبریم که ما خیلی عزیز هستیم، خیلی برای خداوند عزیز هستیم که اینجا روی این صندلی‌ها نشسته‌ایم. خیلی‌ها بیرون از کنگره نشسته‌اند و این صندلی‌ها را ندارند. ما خیلی قوی هستیم. خیلی‌ها با نصف مشکلات، مسائل و رنج‌هایی که شاید تک‌تک همسفرها تجربه کرده‌اند پا پس کشیدند؛ ولی ما هم قدرتمند هستیم و هم خیلی برای خداوند عزیز هستیم. حداقل برای من نگار، به این صورت بوده است. اگر کنگره نبود و آموزش‌های کنگره نبود با همه مسائلی که برای من پیش آمد، به اندازه خودم شاید آن‌چیزی که برای من درد بود، برای شخص دیگر چیز سختی نباشد که این همان نقطه تحمل است که باید رشد کند. واقعاً اگر کنگره نبود آموزش‌های کنگره نبود، وادی‌ها نبود، همین وادی نهم نبود من الان نمی‌دانستم کجا هستم، معلوم نبود واقعاً به کجا می‌رسم.

قدرت کلام خود را دست‌کم نگیریم. من دیشب داشتم داخل گوشی می‌چرخیدم و دیدم چه جالب که پارسال در تاریخ ۰۸/۰۸ وادی نهم را نشستم و استاد جلسه شدم ث رفتم داخل سایت و نگاه کردم و خیلی برای من جالب بود که من پارسال گفتم که در جایگاه خدمت مالی سردار و دنوری را تجربه کردم، ان‌شاءالله هر موقع وقت آن برسد برای پهلوانی می‌روم. اصلاً آن روزی که من آن صحبت را کردم، یک قدم هم برای پهلوانی برنداشته بودم. اصلاً در فکر و خیال آن هم نبودم. دوست داشتم ولی کاری برای آن نکرده بودم؛ پس بدانیم که چه بر زبان می‌آوریم. اگر یک خواسته‌ای داشته باشیم، قطعاً سیستم برای ما جوری می‌چیند که در مسیر قرار بگیریم. خداروشکر آقای مهندس لایق دانستند و قابل دانستند تا من در این جایگاه قرار بگیرم.

آن لحظه‌ای که من قرآن را از دستان پرمهر آقای مهندس گرفتم، قرآن را که باز کردم که ان‌شاءالله قسمت همه شما شود آیه‌ای آمد. رفتم تفسیر آن را خواندم. تفسیر آن این بود که هیچ دردی بی‌دلیل نیست؛ یعنی هیچ چیز تصادفی نیست. نه آن رشد، نه آن درد، نه آن سقوط، نه آن بالا رفتن و هیچ تلاشی از تو بنده بر من پوشیده نیست. قطعاً این خود عدالت است. این‌که من و شما این‌جا نشستیم، خود عدالت است. یک زمانی می‌آییم بخشش می‌کنیم، بعد می‌گوییم نکند این پول را بدهم نداشته باشم یا نتوانم کامل پرداخت کنم.

من آن زمان شعبه وحید می‌رفتم، از تهران تا اندیشه ۲ ساعت در راه بودم. ماشین نداشتم، با تاکسی و اسنپ می‌رفتم. آن زمان ۵٠ میلیون بخشی از پول یک ماشین می‌شد؛ ولی خدا را شکر به وقت خود همه‌چیز محقق می‌شود. اولش ترس دارد، سخت است. آدم فکر می‌کند نمی‌شود یا نمی‌تواند اگر کم بیاورم اگر از دست بدهم؛ ولی یک زمانی به این باور، به این ایمان خواهی رسید که این فراوانی هست. من امانتدار هستم، من آمدم یک‌چیزهایی به‌دست آوردم که باید باز پس بدهم. به سهم خودم یک فرصت هست. جشن گل‌ریزان بزرگ‌ترین فرصت برای ما هست که یک بلیط بخریم، یک بلیطی که روی این صندلی‌ها بنشینیم، یک بلیط بخریم برای یک نفر دیگر که روی این صندلی‌ها بنشیند و اضافه شود. حال که من همسفر با همه سختی‌ها، با همه دردهایی که دارم یک رشدی پیدا کردم که اگر نبود، ادامه نمی‌دادیم و به سهم خود یک قدم بردارم. 

دردی که شاید یک سال گذشته خیلی من را اذیت می‌کرد، امسال شاید خیلی سخت‌تر و سنگین‌تر شده؛ ولی ظرف من بزرگ‌تر شده. بخشش مالی هم یک تمرین است برای همین عشق. چیزی که آقای مهندس دارند به ما یاد می‌دهند. همسفرها واقعاً پر از عشق هستند، پر از قدرت هستند که توانستند بگذرند، ببخشند، ادامه دهند و رشد کنند که یک خانواده را، یک انسان را نجات دهند و در این مسیر خود ما هم نجات پیدا کردیم. این را به یاد داشته باشیم که خداوند هیچ‌وقت از ما کم نمی‌کند، فقط این ظرف بزرگ‌تر می‌شود که ما بتوانیم دریافت بهتری داشته باشیم.

مرزبانان کشیک: همسفر لیلا و مسافر سروش
تایپیست: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمانه (لژیون هشتم)
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فریبا (لژیون پنجم)
ویرایش و ارسال: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی باغستان کرج

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .