جلسه هشتم از دوره چهل و هشتم از سری کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره 60 نمایندگی شهرری با استادی مسافر اکبر، نگهبانی مسافر جواد و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه: "وادی نهم ، وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا می شود" دوشنبه 1404/08/12 ساعت 17 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان اکبر هستم یک مسافر،امروز خیلی خوشحال هستم که بالاخره گوهر جانم را پس گرفتم، از آقای حسین برجسته، راهنمای عزیزم، تشکر میکنم که این فرصت را به من دادند تا بتوانم این جایگاه را تجربه کنم،میخواهم آنچه در زندگیام اتفاق افتاده را صادقانه برایتان بگویم.
خیلیها فکر میکنند نقطه تحمل فقط یعنی کنترل عصبانیت یا دعوا نکردن، اما نه، در تمام جنبههای زندگی باید نقطه تحمل داشت، من قبلاً در مسابقات پرورش اندام شرکت میکردم و اصلاً نمیدانستم مواد چیست، من اخلاق بدی داشتم؛ هرچیز را که خوشم میآمد، آنقدر انجامش میدادم تا از آن زده میشدم، مثلاً اگر غذایی دوست داشتم، آنقدر میخوردم تا بدم بیاید، یا اگر آهنگی گوش میدادم، آنقدر تکرارش میکردم تا خسته شوم.
من پول داشتم، مواد هم داشتم، ولی کم کم از قیافه داشتم میافتادم، خودم را در آینه نمیشناختم، با خودم میگفتم خدایا منی که روزی ورزشکار بودم حالا به چه روزی افتادم؟ باور نمیکردم که یک روز معتاد شوم، حتی به پدرم میگفتم هیچکس نمیتواند من را به این مسیر بکشاند.

اما دیدم چطور از همان "فقط یه بار کشیدن" به روزی سی گرم شیره مصرف کردن رسیدم، من اهل خلاف نبودم، بدبختی پول را هم نکشیدم، اما بدبختی نگاه مردم را کشیدم، آن نگاههایی که توی چشم آدم نگاه میکنند، مثل نگاهی که مادر به بچه معتادش میاندازد… آن دردناکترین حس دنیاست.
از نگاه مردم ، از قضاوت، از بیاعتباری… خسته بودم چون آدم اول در خانواده خودش بیآبرو میشود و عزت و احترام هم از همانجا میرود، میخواهم بگویم نداشتن نقطه تحمل فقط در دعوا نیست، نداشتن نقطه تحمل، میتواند به قیمت جان، اعتبار، خانواده و زندگیتان تمام شود.
امیدوارم تکتک شما که هنوز این جایگاه را تجربه نکردهاید، روزی با حال خوش بیایید و این لحظه را تجربه کنید.
مرزبان کشیک: مسافر هاشم
تنظیم و ویراستار: مسافر رضا از لژیون چهاردهم
تایپ: مسافر هاشم از لژیون ششم
مسافران نمایندگی شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
911