English Version
This Site Is Available In English

فقط حرکت کردم

فقط حرکت کردم

چهاردهمین جلسه از دوره‌ی سیزدهم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی دلیجان، با استادی پهلوان مسافر رسول، نگهبانی مسافر رضا، و دبیری همسفر پیمان، با دستور جلسه:" وادی نهم و تاثیر آن بر روی من "، شنبه 10 آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

با درود و سپاس از ایجنت محترم و مرزبانان عزیز که این فرصت خدمت را در اختیارم گذاشتند. همچنین از آقا وحید عزیز که در طول این سفر پشتیبانم بودند، صمیمانه تشکر می‌کنم.برداشت من از این وادی، روایتی است از مسیری که از تاریکی‌های پیش از کنگره تا روشنایی‌های امروز پیموده‌ام. پیش از آشنایی با کنگره ۶۰، نه تنها قدرت تشخیصم را از دست داده بودم، بلکه حتی از مسیر انحرافی که در آن گام برمی‌داشتم، کاملاً ناآگاه بودم.

از نخستین روز حضورم در کنگره، با عمق وادی اول آشنا شدم. برایم ترسیم کردند که در گذشته با جسم و جانم چه کرده‌ام و اکنون باید چه مسیری از "مبدأ" به "مقصد" را طی کنم. در آن روزها، پذیرش این مفاهیم برای ذهن آشفته‌ام غیرقابل درک بود. وقتی استاد جلسه از شادمانی و سرمستی سخن می‌گفت، در حالی که من در ورطه ناامیدی غوطه‌ور بودم، با خود می‌اندیشیدم: "این حالت چگونه برای کسی مانند من ممکن خواهد بود؟"

اما من تنها به حرکت ادامه دادم. کار پیچیده‌ای انجام ندادم؛ تنها در جلسات حاضر شدم و با توکل بر فرمان‌ها، پروتکل‌ها و راهنمایی‌های راهنما، گام به گام پیش رفتم. رفته‌رفته و ذره‌ذره، توانستم مفاهیم کنگره ۶۰ را درک کنم. توانستم حال نیک استاد و مسافران را لمس کنم. این تحول شگفت‌انگیز، حاصل صبر و حضور مستمر در کنگره بود. من گوش سپردم، تداوم بخشیدم و سرانجام به نقطه‌ای رسیدم که توانایی "تحمل" مشکلات را پیدا کردم. این "تحمل" همان است که در وادی به آن اشاره می‌شود؛ اینکه با کسب آگاهی می‌آموزی چگونه سختی‌ها را تاب آوری و مسیرت را ادامه دهی تا به آرامش برسی. این همان کاری است که ما در کنگره انجام می‌دهیم.

با درمانم، فصل جدیدی آغاز شد. در ابتدا تصور می‌کردم همه چیز باید به‌صورت معجزه‌آسایی تغییر کند و همه رویاهایم محقق شوند؛ چرا که موفق به قطع مصرف شده بودم! اما به زودی فهمیدم که این، پایان راه نیست. باید تداوم می‌یافتم، باید همچنان در کنگره حاضر می‌شدم و به سخنان عمیق آن گوش می‌سپردم. وقتی مهندس تأکید کردند که "باید خدمت کنید"، من نیز پس از رهایی، به عرصه خدمت قدم گذاشته و مسیردهی را آغاز کردم.

کم‌کم و در سایه صبر و شکیبایی، آن "قدرت تشخیص" را که سال‌ها پیش از دست داده بودم، بازیافتم. آموختم کجا باید باشم، از کجا باید دوری کنم و چه مسیری را باید بپیمایم. هنگامی که در مسیر درست قرار گرفتم، گویی جهان نیز با من همسو شد و اتفاقات خوب یکی پس از دیگری رخ نمود. پیش از کنگره، همواره از خود می‌پرسیدم: "چرا همه وقایع زندگی‌ام تلخ هستند؟" پاسخ را یافتم: چون مسیرم اشتباه بود. اگر مقصدم تهران باشد و به سمت زاهدان حرکت کنم، طبیعی است که هرگز به مقصد نرسم.

اگر بخواهم این وادی را به دیگر سفرهای کنگره مانند سفر سیگار  یا سفر جونز  ارتباط دهم، باید بگویم در سفر جونز، یک‌بار حدود ۳۰ کیلوگرم کاهش وزن داشتم، اما به دلیل عدم تداوم در اصول، همه چیز بازگشت. اکنون با انگیزه‌ای دوباره در تلاشم تا به آن موفقیت پایدار دست یابم.

در مورد لژیون سردار نیز همین تجربه تکرار شد. زمانی که برای نخستین‌بار قصد شرکت داشتم، باور نداشتم بتوانم حتی ۶ میلیون تومان پرداخت کنم. اما زیبایی کنگره در این است که به ما اجازه "حرکت" می‌دهد. این ویژگی، جذاب‌ترین بخش مکتب کنگره ۶۰ است که اجازه حرکت به ما داده می شود. در سفر DST نیز همین فرصت را به ما می‌دهند، حتی اگر خطا کنیم. به ما نمی‌گویند "برو"، می‌گویند "بیا" و "در کنار ما باش".

در آغاز سفر، هیچ حامی‌ای نداشتم؛ تنها خودم و کنگره بودیم. کنگره با آغوشی باز پذیرایم شد و اجازه داد در حریم امنش رشد کنم. در لژیون سردار نیز همین فرصت را یافتم. به من گفتند: "مشکلی نیست، ۶ میلیون تومان را در طول یک سال پرداخت کن و در این زمین حاصل خیز مشارکت کن. اگر همانند سفر اصلی در آن جدی باشی، به ثمرات شگفت‌انگیزی خواهی رسید." من نیز با اعتماد، این فرصت را پذیرفتم و ۶ میلیون تومان را پرداخت کردم.

سال بعد، با خود عهد بستم باید پیش بروم و بیشتر تلاش کنم. با توجه به دریافت ام از کنگره، به سمت دنوری رفتم. پرداخت هزینه دنوری برایم بسیار دشوار بود؛ شرایطی که هرگز تصور نمی‌کردم از عهده آن برآیم. شاید در ابتدا باور نمی‌کردم و گمان می‌کردم این وعده‌ها افسانه است، اما در کنگره ما موظفیم تنها "صداقت" را بازگو کنیم. پرداخت این مبلغ، پنج‌شش ماه به طول انجامید، اما سرانجام محقق شد.

اگر کنگره نبود، اکنون در کجا بودم؟ آیا اصلاً زنده می‌ماندم؟ هر آنچه دارم و هر که هستم، از برکت کنگره است. حتی نفس‌کشیدنم را مدیون کنگره هستم. امسال به خانه جدیدی نقل مکان کردم. همه چیز همچون رؤیایی زیبا است. گاهی با خود می‌اندیشم: "من کجا بودم و اکنون به کجا رسیده‌ام؟" تمامی هستی‌ام را مدیون کنگره ۶۰ هستم و هنوز خود را بدهکار این نهاد مقدس می‌دانم.
همان‌گونه که آقای زرکش می‌فرمایند: "ما در کنگره خدمت مالی می‌کنیم و توقع نداریم این خدمت به خودمان بازگردد." ما می‌آییم تا خدمت کنیم و "قدرت تشخیص"‌مان را افزایش دهیم؛ بدانیم کجا باید حضور یابیم و از کجا باید دوری کنیم. هر بخش از کنگره، آگاهی ویژه خود را منتقل می‌کند. در سفر جونز، آگاهی نسبت به تغذیه کسب می‌کنم و قدرت تشخیصم در این حوزه فزونی می‌یابد. در لژیون سردار نیز، هر جایگاه خدمتی، به اندازه خود بر بینش و تشخیص ما می‌افزاید.

در پایان، امیدوارم این بیانات مثمر ثمر واقع گردد. هفته آینده "گل‌ریزان" داریم و امیدوارم از این نمایندگی، پهلوانان متعددی سر برآورند و شاهد رویدادهای مبارکی برای همه اعضای خانواده بزرگ کنگره ۶۰ باشیم.

تایپ:مسافر محمد- لژیون یکم/مسافر رضا-لژیون دوم

تایپ و ارسال خبر:همسفر مسعود-نگهبان سایت

نمایندگی دلیجان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .