گاهی زندگی، ما را در مسیرهایی قرار میدهد که پر از سختی و ناامیدی است؛ اما در همان لحظههایی که فکر میکنیم راهی نیست، نوری از امید پدیدار میشود.
این متن، روایت دل یک همسفر است؛ کسی که با عشق، صبر و ایمان، در کنار مسافر خود ایستاد و با کمک راهی روشن به نام کنگره۶۰، طعم آرامش و رهایی را چشید. داستانی از بازگشت به زندگی، از پیدا کردن امید و از شکرگزاری برای کسانی که چراغ راه شدند. درود بر بزرگمرد تاریخ آقای مهندس دژاکام، چون میدانم اگر مهندس دژاکام به این دانش عظیم پی نبرده بودند، سرنوشت من و امثال من چه میشد.
وقتی که برای اولین بار ظرف خالی OT را دیدم، برای من عجیب بود که این چیست؟ از شربت OT هیچ اطلاعی نداشتم. مسافر من چند روش را برای رهایی از دام اعتیاد امتحان کرده بود؛ ولی بینتیجه بود. تا اینکه خداوند مسیر کنگره را به روی ما گشود و خوشحالی تمام وجود من را فراگرفته بود که بالاخره جایی پیدا شد که مسافر من بتواند درمان بشود. درمانی قطعی و پله پله نه به صورت ناگهانی درمان شدن.
وقتی به کلینیک رفتیم و شربت OT تهیه کردیم، فهمیدم که این شربت معجزهآسا چقدر برای مسافر من مفید است و شامل آلکولوئیدهای زیادی مانند تریاک، مورفین، کدئین و ... است. شربت OT به زندگی مسافر من نظم داد و خواب او را تنظیم کرد، همچنین اعصاب و روان او را آرام کرد. این شربت به روش DST مصرف میشد و چه زیبا است که پس از روزهای سخت و پر از نگرانی، نسیم آرامش بر جان ما میوزد.
امروز، با قلبی سرشار از امید و چشمانی روشن از آینده، میدانم که رهایی ممکن است؛ اگر ایمان باشد؛ اگر عشق باشد و اگر چراغی چون کنگره در مسیر ما بدرخشد. این دلنوشته، قصه عبور از تاریکی به سوی نور است. قصهای که پایان آن، آغازی دوباره برای زندگی آرام، منظم و سرشار از عشق است.
نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر نفیسه (لژیون نوزدهم)
ویرایش: همسفر پریسا رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون یازدهم) دبیر اول سایت
ارسال: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون نهم)
همسفران نمایندگی امام قلی خان
- تعداد بازدید از این مطلب :
129