English Version
This Site Is Available In English

در وادی نهم صبر پیشه می‌کنیم

در وادی نهم صبر پیشه می‌کنیم

جلسه سیزدهم از دوره سی و نهم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ با استادی مسافر ایمان، نگهبانی مسافر بابک و دبیری مسافر علی رضا، با دستور جلسه《وادی نهم، وقتی نیروی از کم شروع بشود وبه درجه بالا و بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا می‌شود 》شنبه ۱۰ آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان ایمان هستم یک مسافر.
خوشحالم که امروز در خدمت شما هستم و آموزش می‌گیرم. امروز دستور جلسه شامل دو بخش است. یکی، اولین سال رهایی مسافر حمید و دومی وادی نهم و تاثیر آن روی من.
در وادی نهم می‌خوانیم؛ وقتی نیرویی از کم شروع شود، رفته رفته بالاتر و بالاتر می‌رود تا نقطه تحمل پیدا کند. و اما معنی این گفته چیست؟! یعنی من ایمان زمانی که مصرف کننده نبودم، آرام آرام به مصرف مواد مخدر روی آوردم و در مورد مواد، رفته رفته نقطه تحمل من بالاتر و بالاتر رفت تا تبدیل به یک مصرف کننده شدم و این جریان در مورد تمام انسان‌ها وجود دارد. هر مصرف کننده‌ای از روزی که شروع به مصرف مواد می‌کند، ذره ذره مصرفش را بالاتر می‌برد و نقطه تحمل تک تک سلول‌هایش بالا می‌رود تا  یک معتاد و مصرف کننده مواد مخدر بشود.
نقطه تحمل هم در مورد مسائل مثبت است و هم در مورد مسائل منفی.  مسائل منفی همین مورد مواد بود که خدمتتان گفتم. و اما همین نقطه تحمل در موارد مثبت همانند این است که روزی که من خودم وارد کنگره شدم  و مشاوره شدم، از زمانی که وارد لژیون شدم، یک لحظه هم  تحمل آن را نداشتم که روی صندلی بنشینم، همش درگیر این بودم که هر طور که شده بیرون بروم!  اما هرچه صبر و تلاش بیشتری به کار بردم توانستم تحملم را بالا و بالاتر ببرم و به همین خاطر اکنون می‌توانم برای چند ساعت روی همین صندلی‌ها بنشینم. 
در کنگره هرچه از سفرمان می‌گذرد و به سوی رهایی پیش می‌رویم نقطه تحملمان نیز بالاتر می‌رود. همه ما از روزی که وارد کنگره می‌شویم وادی نهم را آغاز کرده و روی نقطه تحملمان کار می‌کنیم.
مورد دیگر اینکه در مورد نقطه تحمل باید بدانیم این است که چگونه با دیگران رفتار کنیم! یعنی همیشه نقطه تحمل دیگران را در نظر داشته باشیم تا مبادا با رفتارمان آنها را به نقطه آشوب بکشانیم. برای نمونه، اگر می‌خواهم به کسی محبت کنم به اندازه‌ای باشد که از نقطه تحمل او بیرون نباشد و یا اگر می‌خواهم با کسی شوخی کنم باید مراقب باشم که به نقطه آشوب نرسد.


و اما در مورد بخش دوم دستور جلسه که یکمین سال رهایی حمید عزیز است باید بگویم؛ روز و تاریخ جشن تولد حمید چند بار به خاطر مسائل و برخی مراسم مختلف به هم خورده و کنسل شد اما امروز که جشن حمید برگزار می‌شود، چرخید و چرخید تا خیلی خوب شد که با وادی نهم همراه شد چون وادی نهم به خوبی با موضوع حمید جور می‌شود و راست کارش است. حمید از روزی که وارد لژیون شد روی نقطه تحملش کار کردم، چون در ابتدای کار تا حرفی بهش می‌زدم قهر می‌کرد و می‌رفت و چند هفته‌ای پیدایش نمی‌شد. اما با کمک آقا رضا که راهنمای تازه واردینش بود، با او صحبت کردیم تا بیشتر صبر کند و چندین و چند بار او را به مرزبانی فرستادیم. اما آقا رضا هم از سویی همیشه با او صحبت می‌کرد و می‌خواست که نقطه تحملش را بالاتر ببرد.
به یاد دارم روزی حمید را دیدم که در اتاق مرزبانی نشسته است و هنگامی که جریان را از او پرسیدم در پاسخم گفت: لژیون من اینجاست و من جایی در لژیون شما ندارم.!!
حمید انسان بسیار خوب و با معرفتی است و زمان آن را ندارد که در کنگره خدمت کند اما با این وجود هر روزی که لژیون ما لژیون خدمتگزار می‌شود، از محل کارش مرخصی گرفته و برای هرگونه خدمتی در نمایندگی آماده می‌شود تا بهای رهاییش را بپردازد.
این روز را به او تبریک می‌گویم.

 

اعلام سفر مسافر حمید؛
سلام دوستان حمید هستم یک مسافر.
آنتی ایکس مصرفی؛ شیره دودی
مدت سفر؛ ۱۰ ماه و ۱۰ روز
روش؛ دی‌اس‌تی
دارو؛ ot (اپیوم تینگچر)
نام راهنما؛ آقا ایمان
رهایی؛ یک سال و یک ماه و ۱۰ روز

آرزوی مسافر حمید؛
امیدوارم همه سفر اولی‌ها این مسیر را بروند تا به رهایی و به درمان برسند و بارندگی باشد و فراوانی نعمت.
خلاصه گفته‌های مسافر حمید؛
از یک آدم یک سال رهایی توقع زیادی نمی‌رود امیدوارم کاستی‌های بنده را ببخشید. یک خاطره هم از مرزبانی رفتن خودم برایتان بگویم که حالت طنز هم دارد. به یاد دارم روزی به دستور راهنمای عزیزم آقای ایمان، بنا شد که به عنوان استاد جلسه خدمت کنم. برای همین چند روزی تمرین می‌کردم تا بتوانم  استادی جلسه را انجام بدهم. تا اینکه روز استادی فرا رسید و من در جایگاه قرار گرفتم و کاملاً آماده برگزاری کارگاه آموزشی بودم که ناگهان ایجنت نمایندگی( آقا پیمان) آمد و با اشاره به من گفت؛ از جایگاه استادی بلند شو و جایت را به پهلوان بده که او می‌تواند تمامیت تو را یکجا بخرد!!
و این موضوع به من درس بسیاری داد. البته از آنجایی که من زیادی درگیر استادی بودم به خوبی متوجه جریان نشدم. سپس آقا پیمان و آقا سعید با من تماس گرفتند و مرا دلداری دادند که مشکلی پیش نیاید. اما من در پاسخ به آنها گفتم؛ هرگز اذیت نشدم و مشکلی ندارم. اما بازخورد این موضوع این بود که پی بردم که شاید سزاوار این جایگاه نبودم! و من مشکلم از خودم است و می‌بایستی مشکلاتم را برطرف کنم.
اما همان شب آقا ایمان با یک ترفند به من تلفن کرد و به من گفت: حال کردی و خوشت امد که چه نقطه تحملی برایت ایجاد کردم؟!
اما در مورد دستور جلسه و سفر دوم باید بگویم که؛
آیه‌ای هست که می‌گوید تو به سوی پروردگارت بازگرد که هم او از تو خوشنود است و هم تو از او خوشنود هستی و از صف بندگان بیرون آی و به بهشت وارد شو. از ابزارهایی که من در کنگره آموختم برای اینکه بتوانم از نفس اماره وارد نفس مطمئنه شوم این است که من بتوانم به جایی برسم که تمام افکار و اندیشه‌ام پاک و ناب باشد. ابزار دوم برای این کار صبر است و خداوند بزرگترین صبر کننده‌ها است و که الگوی این صبر همسفرها هستند. همسفرانی که مسافرشان آنها را بسیار مورد آزار قرار داده‌اند و همه ما می‌بایستی صبر را از ایشان بیاموزیم. من از بچگی با صبر و شکیبایی آشنا بودم اما توانایی اجرا کردن آن را نداشتم. اما توانایی بزرگ مهندس این است که واژگان بزرگ را توانسته برای ما خرد کرده تا راحت‌تر بتوانیم آنها را درک کنیم. برای نمونه اگر به من می‌گفتند سیستم ایکس، سه روز ذهنم درگیر آن بود اما در اینجا سیستم ایکس را به خوبی و راحتی برای من جا انداختند. صبر و تحمل نیز به همین گونه بود.صبر و نقطه تحمل را جناب مهندس بدین گونه به ما آموخت که ذره ذره و کم کم یک نیرویی را شروع کنیم و پیش برویم و به بالا و بالاتر برسیم. برای مبارزه با نفس اماره و رسیدن به نفس مطمئنه هم می‌توانیم ذره ذره پیش برویم. با استفاده از نقطه تحمل و وادی نهم می‌توانیم از نفس اماره به نفس لوامه و در ادامه به نفس مطمئنه برسیم.

نقطه تحمل در مسائل منفی و سقوط هم جود دارد و چون نتیجه آن هیچ و پوچ است به راحتی به دست می‌آید.  برای نمونه زمانی که انسان بخواهد درون چاهی بپرد، در دم و یک لحظه به ته چاه سقوط می‌کند، در حالی که اگر بخواهد دوباره به بالای چاه برسد می‌بایستی همین مسیر را ذره ذره و به آرامی سپری کند.
در پایان از راهنمای عزیزم آقا ایمان سپاسگزارم که روی نقطه تحمل من بسیار کار کرد، روی صبر من تلاش زیادی انجام داد و به قول معروف مرا خوب چکش کاری کرد تا من  درمان شوم و به رهایی برسم. همین ضربات سنگین چکش آقا ایمان بود که موجب بازسازی من شد.

 

نوشتن، ویرایش، بارگذاری؛ مسافر حسن
فرستادن مطلب؛ مسافر بابک
عکس؛ مسافر مجید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .