سالها پیش، زمانی که مسافرم به خواستگاری من آمد، پدرم با این ازدواج موافقت کرد؛ چون معیار اصلی او برای ازدواج سلامت کامل شخص بود. همسرم آن وقتها جوانی سالم و ورزشکار بود و به همین دلیل خیال میکردم هرگز مصرفکننده نخواهد شد تا اینکه بعد از چند وقت متأسفانه او دچار آسیب فیزیکی (دیسک کمر و گردن) شد و دکترها برای درمان و تسکین دردش قرص ترامادول تجویز کردند. اوایل نمیدانستیم که اینها اعتیادآور هستند؛ اما بعد از مدتی متوجه این مسئله شدیم و همسرم بلافاصله مصرف آنها را قطع کرد.
چند سال گذشت و من پی بردم که متأسفانه او به صورت تفننی تریاک مصرف میکند پس سعی کردم با وی در این مورد صحبت کنم؛ ولی هر بار بهشدت انکار میکرد و بدبختانه، چند سال بعد او دیگر تبدیل به یک مصرفکننده دائم تمامعیار شده بود و کاملاً به مواد مخدر وابسته شده بود. کمکم بندهای اتصالمان به هم نازک و نازکتر میشدند و مرد زندگیام روزبهروز فرسودهتر و خمیدهتر میشد. سعی کردم خودم جای خالی او در زندگی را با تلاش بیشتر پر کنم؛ اما نسبت به زندگی ناامید و دلسرد شده بودم. دیگر از عطوفت و محبت و حس زنانگی در من اثری نبود.
هر وقت به او میگفتم فکر چاره باش به بهانههای مختلف سعی میکرد، اعتیادش را توجیه کند از جمله اینکه نمیتواند بدون مصرف مواد مخدر کار و زندگی کند. من فکر میکردم اراده ندارد یا شاید من و فرزندانش را دوست ندارد وگرنه از مصرف مواد دست میکشید. البته؛ چند باری هم به اصرار من ترکهای ناموفق داشت؛ اما بعد از چند ماه دوباره برمیگشت سر خانه اول. کمکم شیره هم به مواد مصرفی او اضافه شد. عشق و محبت آهستهآهسته جایش را به کینه و نفرت میداد.
امیدهایم به ناامیدی تبدیل شده بودند. دیگر انگیزهای برای تلاش و ادامه زندگی مشترکمان در من باقی نمانده بود تا جدایی فاصله چندانی نداشتیم. هم از نظر جسمانی، هم مالی کاملاً ورشکسته شده بودیم. نمیدانم کجا بذر نیکویی کاشته بودیم که بهای آن آشنایی با کنگره ۶۰ بود. وقتی وارد کنگره ۶۰ شدیم انگار سالهاست ما را میشناختند؛ حتی از کوچکترین دردهایم خبر داشتند. اینجا آموختم کسی که اعتیاد دارد دیگر مالک جسم و جان خودش نیست، جسم و روح او شکار اهریمن شده و شیطان او را در بند خود اسیر کرده و خودش هم نمیداند.
در حقیقت مواد مخدر جایگزین فرماندهی عقل او شده پس؛ سعی کردم در این راه همسفر خوبی باشم. بالاخره طی ۱۰ ماه و پس از گذر از مراحل سخت، تلاش و پشتکار زیاد، آموزشهای کنگره و زحمات شبانهروزی راهنمایان عزیزمان با بهرهگیری از روش DST و مصرف داروی شفابخش OT مسافرم به درمان رسید، به دنبال آن من هم از بند آسیبهایی که در تمام این سالها دیده بودم رها شدم. امروز بیش از ۵ سال هست که از دام اعتیاد آزاد هستیم.
لازم میدانم در همینجا از زحمات جناب دژاکام بابت ابداع متد DST و داروی شفابخش OT، رهنمودها و آموزشهای ارزندهشان که باعث نجات بسیاری از همسران، فرزندان و خانوادههای مصرفکنندگان سابق و آزاد مردان اکنون شده با تمام وجود سپاسگزاری کنم. بهترینها را برایشان از خداوند خواستارم. همچنین؛ از مسافرم ممنونم که از بین تمام ضد ارزشها اعتیاد را انتخاب کرد تا من الان این لیاقت را داشته باشم عضو کوچکی از کنگره ۶۰ باشم و بیشتر از قبل عشق و محبت را درک کنم. حالا دیگر لحظهبهلحظه حضور خدا را در زندگیام احساس میکنم و همه اینها را مدیون او هستم، خدایا شکرت به خاطر آرامشی که به زندگیمان عطا کردی. خدایا شکرت به خاطر وجود مهندس، داروی شفابخش OT و متد DST. خدایا متشکرم که مرا در مسیر کنگره و صراط مستقیم قرار دادی. شکر، شکر، شکر🙏🏻
نویسنده: راهنما همسفر فرزانه (لژیون شانزدهم)
رابط خبری: راهنما همسفر فرزانه
ویرایش و ارسال: همسفر و مسافر نیکوتین ساحل (دبیر سایت)
همسفران نمایندگی شمس
- تعداد بازدید از این مطلب :
18