جلسه اول از دوره پنجم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی اردستان به استادی پهلوان راهنما همسفر لیلی، نگهبانی دنور همسفر آسیه و دبیری راهنما همسفر مهتاج با دستور جلسه «DST،OT» روز دوشنبه ۵ آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
در آغاز سخنانم از ایجنت محترم، همسفر زهره، نهایت سپاس و قدردانی را دارم. در سالهای اخیر افتخار آموختن در کنار ایشان را داشتهام و بسیار از دانش و تجربهشان بهره بردهام و همچنین از دبیر، خزانهدار و نگهبان لژیون سردار، صمیمانه تشکر میکنم؛ زیرا میدانم خدمت در کنگره، گرههای درونی ما را میگشاید و نوری تازه بر مسیرمان میتاباند. همیشه بر این باورم که وقتی خدمت به سراغمان میآید؛ باید با تمام وجود آن را در آغوش بگیریم؛ چراکه در پسِ هر خدمتی، رشد و رهایی نهفته است. از صمیم قلب از خانواده محترم آقای مهندس و شخص ایشان سپاسگزارم؛ اگر مهندس دژاکام، آموزشها و بخشش بیدریغشان نبود؛ نمیدانم امروز من لیلی، در چه حالوروزی بودم. خداوند را شاکرم که چنین مسیر روشنی را در زندگیام گشود.
درباره دستور جلسه "DST،OT" خب تمام دستور جلسات در کنگره با یکدیگر پیوستگی دارند؛ هرکدام ادامه و مکمل دیگری است و پیامی یگانه را به ما منتقل میکند. دستور جلسه DST در حقیقت مثلثی است متشکل از جسم، روان و جهانبینی است؛ سه ضلع مهمی که باید به تعادل برسند که رسیدن به این تعادل، سفری است که جسم در طی حدود ده ماه به تعادل میرسد؛ اما روان و جهانبینی که همان خلقوخو و طرز تفکر ما است، ممکن است سالها زمان ببرد و تنها در کنگره است که این تعادل واقعی ممکن میشود؛ چراکه کنگره درمان را تنها به سطح جسم محدود نمیکند؛ بلکه آن را فوق درمان میداند. روش DST، درواقع D مخفف نام «دژاکام» است؛ حرف S اشاره به پلههای درمان دارد و T بیانگر زمان ده تا یازده ماه طول درمان است. آقای مهندس دژاکام، کاشف و بنیانگذار این متد هستند؛ روشی که مسیر نجات بسیاری از انسانها را هموار کرده است.
هدف ما در کنگره، رسیدن به خواستههای معقول است؛ خواستههایی که بر پایهی رشد و آگاهی شکل میگیرند. خداوند راهی را پیش پای ما نهاده و در حقیقت، کنگره همان میدان بازی زندگی است؛ اگر این میدان وجود نداشت؛ من لیلی هرگز نمیتوانستم در مسیر درست گام بردارم و بازی حقیقی زندگی را بیاموزم. الگوی من، آقای مهندس و خانواده محترم ایشان هستند؛ زیرا ایشان باصداقت و ایمان، بازی حقیقی زندگی را به ما آموختند. در کنگره، همهچیز به دو بخش صور آشکار و صور پنهان تقسیم میشود؛ حق و حقیقت نیز چنین است. آقای مهندس، انسانی حقیقیاند که در مسیر حقانیت گام نهادهاند، آموزشهای الهی را دریافت کردهاند و آنها را در عمل بهکار بستهاند. ایشان از دانایی به داناییِ مؤثر رسیدهاند و الگویی زنده برای ما هستند.
متد DST و داروی OT، زوجی نیرومند و موفق را تشکیل میدهند؛ DST روشی است که مسیر را برای ما روشن میکند و سبب میشود من و مسافرم نیز در این راه گام برداریم. در حقیقت کنگره۶۰، چراغ راه ما است و تمام اعضای کنگره، در تلاش هستند تا به خواستههای معقول خود برسند. آقای زرکش میفرمایند: «هر مسافر یا همسفری که میخواهد در این مسیر گام بردارد؛ باید سه نیروی اصلی: تعقل، عشق و ایمان را در وجودش پرورش دهد.» سفر اول با اندکی تعقل، همراه با تفکر و تردید آغاز میشود؛ اما با امید و سپس با خدمت، تجربه و آموختن مسافر وارد سفر دوم میشود؛ سفری که مقصدش عشق است؛ اما رسیدن به عشق، بدون ایمان و باور قلبی ممکن نیست؛ چراکه ایمان، پلی میان عشق و تعقل است. اگر درون انسان تهی از عشق باشد، مانند ظرفی خالی است و تنها باایمان و باور میتوان این ظرف را پر کرد.
آقای مهندس، هر موقع میخواهند از عشق و محبت صحبت کنند؛ از واژه بخشش صحبت میکنند؛ بنابراین اول باید مفهوم واژه بخشش را متوجه بشویم. ایشان میفرمایند: «ما هرچه بیشتر ببخشیم، به مالمان افزوده میشود و ما به حال خوش میرسیم»؛ شاید یک همسفر که وارد شعبه میشود، از این جمله تعجب کند که این بخشش چه ربطی به اعتیاد مصرفکننده دارد؛ اما زمانی که یک همسفر، دوربين را روی خودش بگذارد و ببیند که خودش پر از گرههای درونی است و نمیتواند مسافرش را ببیند؛ نمیتواند نه خودش و نه مسافرش را ببخشد؛ متوجه میشود که تمام اینها برای گرههای درونیاش است؛ چراکه غبار افکار منفی، کینه، نفرت، حسرت، منیت، ناامیدی، ترس و ... در درون خود همسفر وجود دارد؛ وقتی با آموزشهای جهانبینی آرامآرام حرکتش را انجام بدهد؛ میتواند گرههای درونی خود را باز کند.
ما باید در مسیر کنگره از یکسری گذرگاهها عبور کنیم؛ وقتی سختی و درد را کشیدیم، خیلی قشنگ متوجه میشویم که چگونه به خواسته معقول خود برسیم و عبور از آن گذرگاه، باعث میشود که فهم، درک و شعورمان بالا برود. هنگامیکه وارد کنگره میشویم؛ یک خدمت مالی و یک خدمت معنوی داریم؛ خدمت مالی گرهای از گرههای درونی من را باز میکند؛ وقتی وارد لژیون سردار میشوم، یک مبلغی را باید پرداخت کنم که برای لژیون سردار، مبلغ ۶ میلیون را باید پرداخت کنم؛ اما پرداخت کردنش باید بهگونهای باشد که وقتی دست در جیبم کردم به قول آقای زرکش: «جیبم درد بگیرد» و این معنا و مفهومی دارد که اگر امسال مبلغی را پرداخت کردم؛ باید سال آینده بیشتر بهای آموزشهای که دریافت کردهام را پرداخت کنم؛ چرا؟ چون بهشت را به بها میدهند.
پله بعدی دنوری هست. من همسفر وقتی پسانداز را یاد بگیرم و در صراط مستقیم باشم، خیلی قشنگ این مبلغ برایم مهیا میشود. یکسری از همسفرها فکر میکنند که فقط افراد ثروتمند دنور میشوند؛ باید بگویم که نه! افرادی که ازلحاظ ذهنی ثروتمند هستند، این کار را انجام میدهند؛ شاید ازلحاظ مالی فقیر باشند؛ ولی ذهنشان آنقدر ثروتمند است که حد و حساب ندارد و شاید حقوق کمی هم داشته باشند؛ ولی در اثر جهانبینی، اعتقاد و ایمانی که به کنگره پیدا میکنند، دنور میشوند و حتی ممکن است که اول راه برایشان سخت باشد؛ ولی متوجه شدهاند که این سختی راهگشای مسیر بعدی است.
در مورد شال پهلوانی باید بگویم که یک نماد و حرکت برای ما در لژیون سردار است؛ شاید شال پهلوانی مبلغش زیاد باشد؛ ولی زمان ندارد؛ چون خدمت خیلی بزرگی است. هرموقعی که در لژیون سردار یک فکری به سراغمان آمد؛ باید سریع آن را اجرا کنیم چرا؟ چون چراغ خانهمان باید همیشه روشن باشد. کنگره به ما خانه امید داده و این خانه امید باعث شده من همسفر در کنار مسافرم و فرزندانم در کنار هم در آرامش و آسایش زندگی کنیم و اما گلریزان، جشن ارزشها، شکرگزاری و جشن بخشش است. امیدوارم که بتوانیم در این مسیر پایدار باشیم و این جشن بزرگ را بهخوبی و قشنگی برگزار کنیم. در آخر صحبتهایم، اگر در مورد لژیون سردار فکری به سر شما آمد، عملی کنید؛ شاید سال آینده آقای مهندس از ما نخواهند که خدمت مالی داشته باشیم؛ پس تا زمانی که این موهبت هست؛ بهای آموزشهایمان را پرداخت کنیم.
در ادامه تقدیر نگهبان و دبیر جدید از نگهبان و دبیر قبل


.jpg)
.jpg)
.jpg)
تایپیست: همسفر شهلا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون اول)
عکاس: همسفر ستاره رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون چهارم)
ارسال: راهنما همسفر مهتاج نگهبان سایت
همسفران نمایندگی اردستان
- تعداد بازدید از این مطلب :
452