English Version
This Site Is Available In English

هدف از ورزش در کنگره رسیدن به حال خوب و سلامتی است

هدف از ورزش در کنگره رسیدن به حال خوب و سلامتی است

 

دهمین جلسه از دوره شصت و نهم کارگاه‌های آموزشی و خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی ابن‌سینا با استادی راهنمای محترم ابراهیم، نگهبانی مسافر امیر حسین و دبیری  مسافرصادق و با دستورجلسه « ورزش در کنگره شصت» چهارشنبه30مهر ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز به‌ کار کرد.

سلام دوستان ابراهیم هستم مسافر .از جناب آقای نگهبان و مرزبان محترم، همچنین از ایجنت محترم تشکر می‌کنم که این بستر را فراهم کردند. از آقای مهندس و پیشکسوت‌های عزیز نیز سپاسگزارم که امکان حضور من در اینجا را مهیا کردند تا امروز با انرژی بیشتری حاضر شوم و ان‌شاءالله با حال خوب بتوانم از اینجا کارم را آغاز کنم.
اساس کار را می‌توان تغییر نگرش و نگاه ما به زندگی یا همان جهان‌بینی دانست. جهان‌بینی به این اشاره دارد که آنچه نسبت به جهان اطراف یا جهان درون خود درک، احساس و دریافت می‌کنیم، تعیین‌کننده دیدگاه ماست. من سال‌ها زندگی کردم، اما وقتی به کنگره شصت وارد شدم، گویی دیوارهایی که در ذهنم بود فرو ریخت. زمانی با حال بد می‌آمدم، شاید هفته‌ای دو یا سه جلسه. به فوتبال و بدنسازی می‌رفتم و همزمان کشتی هم کار می‌کردم. به‌خاطر قرص‌هایی که مصرف می‌کردم، زانوهایم قادر به صاف شدن نبودند و با کوچک‌ترین برخورد زمین می‌خوردم.نکته جالب این بود که اگر مسابقه‌ای بود، مثلاً یک مسابقه فوتبال برگزار می‌شد، من تنها کسی بودم که کارت قرمز می‌گرفتم. کافی بود طرف مقابل کاری کند که من عصبانی شوم. حتی در بازی‌های دوستانه با کوچک‌ترین بهانه‌ای دعوا می‌کردم. در کشتی هم وضع مشابهی داشتم. در بدنسازی بیش از حد توان فشار می‌آوردم و زود خسته می‌شدم. یادم می‌آید وقتی قرص‌های اعصاب جدید را شروع کردم، در بدنسازی متوجه شدم بدنم ضعیف است.از نوجوانی دویدن را شروع کردم، اما نفس کم می‌آوردم و حالم بد می‌شد. بدون اینکه کسی سیگار به من بدهد یا فریبم دهد، خودم ، خودم را فریب دادم. یک روز برگ‌های خشخاش را از جلوی خانه چیدم، خشک کردم و با کاغذ کشیدم. بعد از آن، سیگار را شروع کردم. وقتی برای فوتبال می‌رفتم، در طول روز حداقل یک پاکت سیگار در سالن ورزشی مصرف می‌کردم. نمی‌دانستم چه کار می‌کنم، چون در جهان‌بینی من، مقصد و مسیر حرکت مشخص نبود. نمی‌دانستم هدفم از زندگی چیست و دنبال چه هستم.وقتی به کنگره آمدم، راهنما از من پرسید: «ورزش می‌کنی؟» گفتم: «هفته‌ای سه چهار جلسه فوتبال بازی می‌کنم.» چون می‌خواستم از قرص به تریاک و سپس شربت تغییر وضعیت دهم. راهنما گفت: «حق نداری بروی ورزش.» این برایم سنگین بود، اما چون قبلاً تجربه مشابهی داشتم، پذیرفتم. تقریباً شش تا نه ماه ورزش نکردم. بعد از سال‌ها ورزش از کودکی، برای اولین بار بی‌تحرک شدم. علت را جویا شدم، اما آن موقع نفهمیدم. البته پنهانی ورزش می‌کردم تا اینکه در تعطیلات عید نتوانستم ادامه دهم و تازه متوجه شدم راهنما چه می‌گوید. در ادامه فهمیدم داستان چیست. در کنگره، نگرش من به ورزش و جهان‌بینیم عوض شد. دیگر برای خودنمایی، غرور یا مقابله با ترس‌هایم ورزش نمی‌کردم. در کنگره یاد گرفتم که ورزش برای سلامتی است. شعار کنگره این است: «یا می‌بریم یا می‌آموزیم.» اما امسال آقای مهندس گفتند: «کسی که ورزش می‌کند، چه ببرد چه ببازد، در هر صورت برنده است، چون ورزش کرده است.» اگر کسی با ورزش حالش را بد کند، این ناشی از جهان‌بینی اشتباه اوست. من در سفر اول به حرف راهنمایم گوش کردم. جیره ورزشی ما در سفر اول، برای ساختن بدن طراحی شده است. فعالیت اضافی مثل ورزش کردن ممکن است باعث سوختن این جیره شود و من نه تنها دچار حال بد شوم، بلکه جیره به خوبی جواب ندهد. به همین دلیل، در سفر اول با اجازه راهنما و تحت نظر او ورزش می‌کردم. دو ماه اول نمی‌توانستم به پارک بروم. وقتی وارد زمین ورزشی می‌شوم، هدفم این است که حالم خوب شود. این مقصد اصلی من است. قبلاً به قصد دعوا یا تحقیر دیگران می‌رفتم، اما حالا می‌روم تا حال خوب پیدا کنم و این حال خوب را به دیگران هم منتقل کنم. در تیم فوتبال، اگر حریف گلی بزند، ما تشویقش می‌کنیم و اگر خودمان گلی بزنیم، باز هم خودمان را تشویق می‌کنیم. ما در ورزش‌هایمان به دنبال گلادیاتوری یا قهرمانی نیستیم، بلکه ورزش پهلوانی را دنبال می‌کنیم. شاید سه چهار سال پیش، در مسابقات قهرمانی دنیا، هیچ‌کس به یاد نداشته باشد کدام تیم قهرمان شده است. در کل، من به کنگره آمدم تا حالم خوب شود و ورزش یکی از عواملی بود که به من کمک کرد. باید شکرگزار باشم و شکرگزاری من با عمل همراه است. یعنی باید از تیم‌های فوتبال، والیبال، بدمینتون و دیگر ورزش‌هایی که در کنگره برگزار می‌شود، حمایت کنم. این حمایت و مشارکت باعث افزایش سطح انرژی می‌شود. بعضی افراد بدون چشمداشت و از صمیم قلب در این زمینه‌ها تلاش می‌کنند. من با حمایت از آنان سعی می‌کنم خستگی را از تنشان به در کنم. ان‌شاءالله در پارک و در سفر اول، با قدرت به ورزش ادامه دهیم و در سفر دوم نیز ورزش را حفظ کنیم. جمله معروفی است که می‌گوید: «عقل سالم در بدن سالم است.» من ورزش می‌کنم تا ماهیچه‌هایم قوی شود، قلبم درست کار کند و بتوانم تصمیمات درست بگیرم. جمله دیگری هم با اجازه مرزبان می‌گویم: « زنیرو بود مرد را راستی ز سستی کژی زاید و کاستی.» این راستی فقط به معنی قامت راست نیست، بلکه به معنای درستکاری در همه امور است. ورزش به شکل زیبایی روی جهالت، ترس، منیت و ناامیدی کار می‌کند. حتی اگر خونسردترین آدم دنیا هم باشی، هنگام ورزش ممکن است ناخالصی‌های درونت آشکار شود. باید با خودت رو راست باشی و مشکلاتت را حل کنی.
متشکرم که به صحبت‌هایم گوش دادید.

 

 

تنظیم و تایپ: مسافر احسان لژیون بیست و یکم

عکس: مرزبان خبری
نگارنده: مسافر حمید رضا لژیون دوازدهم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .