دومین جلسه از دور سوم از سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی رزن با دستور جلسه :((جهان بینی در ورزش))با استادی راهنمای محترم مسعود و نگهبانی مرزبان محترم مسافر عبداله و دبیری مسافر محرم در روز پنجشنبه مورخ ۱ آبان ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود؛

سسلام دوستان مسعود هستم مسافر
ممنونم که به من وقت مشارکت دادین. از دعوتتون ممنونم. آقای فلاح همچنین از دبیرتون تشکر میکنم.
خدا قوت به ایجنت محترم و مرزبانهای گرامی میگویم. خدا قوت به خدمتگزارهای نمایندگی رزن میگویم. و برای دوستان سفر اول آرزوی رهایی و برای دوستان سفر دوم هم آرزوی حال خوب دارم.
خیلی خوشحالم امروز در خدمتتون هستم.ممنونم ازتون.
جا داره که از خدمتگزران واقعاً تشکر بکنیم، بهترینها را براشون بخوایم. جا دارد که آرزوی سلامتی برای مهندس و خانواده محترمشان داشته باشیم.
من خودم به شخصه، همیشه خودم را مدیون جناب مهندس میدانم.
چون اگر واقعاً روش دیاستی کشف نمیشد من شاید چندین سال پیش با این جهان خداحافظی کرده بودم.
اینو به واقع دارم میگویم ها، یعنی چیز الکیای نیست، یه حرف به قول معروف یه حرفی نیستش که بخوام در واقع همونجوری الکی به شما بزنم.
واقعاً داشت این اتفاق میافتاد.
یعنی هم جسمم به مشکلات زیادی برخورده بود، هم روانم، هم جهانبینی ام مشکل داشت.
خانواده ام طردم کرده بودند و حق داشتن که طرد کنند. حق داشتن.
چون اونها هم جهانبینی شان در همان حد بود دیگر.
منم جهانبینی نداشتم و مشکلاتو از توی خانواده میدیدم، از پدر، مادر، دوروبریها و با خدا هم مشکل پیدا کرده بودم، یعنی همیشه به خدا میگفتم که خدایا یه راهی رو جلوی پای من قرار بده که من درست بشوم، درمان بشوم، حالم خوب بشود. یه آدمهایی را جلوی راه من قرار بده که من را به خاطر خودم دوست داشته باشند، نه به خاطر چیزی، یل چیزایی که دارم، پولم یا هر چیز دیگهای. یه آدمایی باشند برایم دروغ نگویند ، با من صادق باشند. ارتباط سالمی داشته باشند.
یا سلامت باشم، و آدمای خوبی دوروبرم باشند، یا منو از این دنیا ببر دیگه، یعنی خب آدمیزاد مگه چقدر میخواد رنج بکشد؟ خب من از بچگی افتادم توی اعتیاد، خانواده ام نمیدونستند. از پنج، شش سالگی شروع کردم سیگار کشیدن، از دوازده، سیزده سالگی ام افتادم توی مصرف مواد مخدر که از گل و اینا شروع شد که رسید به تریاک و حالا موادای دیگه. که حالا شاید مثلاً تو سن نوزده سالگی، بیست سالگی تازه با تابلو شدن خانواده من فهمیدن که چه خبره.
و خانواده ام میخواستند به من کمک کنند ولی نمیتونستند.
راهشو بلد نبودند.
تمام تلاششون را کردند ولی نتونستند.
سقوط آزاد رفتم، یه سال رها بودم ولی حالم خوب نبود، میزان نبودم، سرحال نبودم، سرزنده نبودم.
الان میدونیم به خاطر چیه.
شبیه افیونی جسمم تولید نمیشد.
حالت های افسردگی میامد سراغم.
آدمای دوروبرم را اصلاً نمیتونستم درک کنم.
توقعاتم از آدما زیاد بود، مخصوصاً از خانواده.
دوست داشتم بهم احترام بذارند، دوست داشتم، خب این اتفاق نمیافتاد.
جالبه اینجاش که میگفتن رنگ و روت باز شده، تپلتر شدی، غذا داری میخوری، میزانی، برو سر کار.
ولی نمیدونستند تو درون من دارد چی میگذرد.
واقعاً.تو صور پنهان من دارد چه اتفاقی میافتد.
کنگره صفت من را به تدریج آرام آرام تغییر داد.
راه یا وادی دهم، صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاریست.

پیامش جالب هست، بخوانم براتون و سعی میکنم سریع صحبت هامو جمع کنم که به دوستان مشارکت برسد. شهر به یکباره طغیان دچار میگردد اما نسیم آرام الله پس از چندی در تمامی آبادیها حاکم میشود و عظمت و سلامتی باز میگردد و شما از آن بهره بیشتری میبرید. دوستان همه سلام میرسانند و از خداوند و نگهبانان شاکر هستند که وظایف را انجام میدهند تا همهچیز در کائنات به رحمت الهی سیراب گردد. در مقر شما دوستان هر لحظه این روند و تکامل را با محبت حس مینمایید.
آنان که مجذوب رحمت قدرت مطلق میشوند به ارتقا میرسند. و آنان که به سورچرانی مشغولاند نصیبی ندارند، میفهمی که چه میگویم. چهارپایانی که به دنبال دست و پای اضافه میگردند تا خود را محکم در زمین نگه دارند اما نمیدانند بدون دست و پا سر بر سجده الله بسیار آسان است. فقط تمنای دل میخواهد که با آن فاصله بسیار دارند.
مانند نابینایان در روز به دنبال شب میروند.
آن کس که باید بداند میداند و آن میکند که حق فرمان است.
دوستان دایرهوار دست بر دست به سما مشغولاند و نیایش حق تعالی را مینمایند.
جمعی از مستان را از باده الهی شکر است.
این قانون چقدر زیباست، چقدر عظیم است، چه بار و معنای سحرآمیزی را با خود حمل میکند.
بله صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاریست.
این قانون یا این وادی یا این راه به سان شمشیری برنده است.
هم صعود است، هم سقوط. هم مرگ است، هم زندگی. هم مرده را از زنده جدا میکند، هم زنده را از مرده. هم هشدار میدهد، هم امید به بازگشت. به طور کلی لطف و رحمت و بخشندگی خدا را در مسیر انسان به نمایش میگذارد.
مرزبان کشیک مسافر جواد


تایپ مسافر سعداله
عکاس مسافر ابوالفضل
بارگزار مسافر مجید
- تعداد بازدید از این مطلب :
107