English Version
This Site Is Available In English

تنها انسان داری روح است

تنها انسان داری روح است

همسفر قمر :
فقط انسان دارای روح است و دیگر موجودات تنها نفس دارند. مراتب نفس در انسان کامل می‌شود و روح تنها در انسان وجود دارد. نفس در موجودات دیگر نیازی به تکامل ندارد، بنابراین روح نیز در آن‌ها وجود ندارد. تکامل نفس تا درجه کمال با وجود روح امکان‌پذیر است.
تمام بزرگان و اساتید بزرگ و بزرگ‌ترین عرفا روح و نفس را یکی می‌دانند، در حالی که بین این دو تفاوت وجود دارد. زمانی که انسان می‌میرد، نفس تحویل گرفته می‌شود، در حالی که روح انسان را به سمت کارهای خیر و مثبت هدایت می‌کند. هر گاه ندای مثبت در درون خود شنیدیم، باید به آن گوش دهیم و آن کار را انجام دهیم.
نفس نیز در درون ما وجود دارد، که به عنوان یک عامل منفی ما را به سمت کارهای منفی تشویق می‌کند. اگر نفس را تربیت نکرده و کامل نکنیم، ما را به سمت ضدارزش‌ها سوق می‌دهد. روح در انسان منحصر به فرد و پادشاه جسم است و همیشه مثبت است، زیرا از طرف یزدان پاک در انسان دمیده شده است.
پس روح شیطانی، حیوانی و خبیث نداریم. نفس دارای مراتبی است: نفس اماره، نفس لوامه و نفس مطمئنه. اگر نفس کامل نشود و به مراتب بالا نرسد و در مرحله حیوانی و اماره باقی بماند، روح نمی‌تواند کاری انجام دهد. برای یادگیری هر چیزی، داشتن مربی و معلم ضروری است. فرق انسان و حیوان در این است که حیوان هیچ مربی و معلمی ندارد که او را آموزش دهد، اما یزدان پاک برای انسان روح را قرار داده که او را به طور مداوم به کارهای نیک راهنمایی می‌کند.
اگر روح وجود نداشته باشد، انسان نمی‌تواند پیشرفت کند. به عنوان مثال، چرا بشر در برابر بیماری کرونا نتوانست به درمان واقعی دست یابد؟ زیرا آن دانش انتقال نیافت. ارزش روح مانند ارزش یک معلم و مربی است و با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست.
چرا راه تکامل سخت و دشوار است؟ زیرا در نیمه راه مسائل سخت و دشواری پیش می‌آید که ممکن است فرد را از ادامه راه منصرف کند. مثلاً در درمان اعتیاد، بسیاری از مصرف‌کنندگان در نیمه‌راه رها می‌کنند، زیرا سختی و مشقت دارد. یا فردی که زیر قرض است، ممکن است در مواجهه با پیشنهاد دزدی و سرقت، آن را قبول کند. نیروهای منفی با عناوین مختلف، مانند وعده‌های توخالی و لذت‌های کوتاه‌مدت، انسان را منحرف کرده و سد راه پیشرفت می‌شوند.
و به آرامی او را به سمت ضد ارزش‌ها سوق می‌دهند، به‌گونه‌ای که خود فرد نیز متوجه نمی‌شود. اگر نفس کامل شود، بر روح تأثیر می‌گذارد، ولی اگر کامل نشود، نمی‌تواند تأثیری بر روح بگذارد. روح و نفس همچون مغز و قلب هستند و عملکرد آن‌ها کاملاً متفاوت است. همه انسان‌ها دارای روح هستند، اما تکامل نفس در همه یکسان نیست، زیرا از نظر آگاهی در مراتب مختلفی قرار دارند.
روح و نفس هر کدام وظیفه خاصی دارند و مکمل یکدیگر هستند. به همین دلیل، همه نمی‌توانند به آن نقطه آغازین که از آن شروع کرده‌اند، برسند؛ زیرا آگاهی و شناخت آن‌ها با یکدیگر متفاوت است. در شناخت انسان، گفتیم که انسان دارای صور آشکار (جسم و فیزیولوژی) و صور پنهان (عقل، حس، ذهن، روح و ...) است.
روح در وجود ما حکم یک ملک مثبت را دارد که ما را به کارهای خیر و نیک سوق می‌دهد و می‌توانیم آن را به عنوان وجدان در نظر بگیریم. وقتی به یک شناخت از خود برسیم و بدانیم که بقا داریم و با مرگ از بین نمی‌رویم، و وجود ما چیست و مراتب نفس خود را بشناسیم، درک می‌کنیم که روح و نفس در زندگی ما نقش بسیار سازنده‌ای دارند و باید به حرف روح گوش دهیم.
همسفر زهرا :
در گذشته درباره حس، نور و صوت سخن بسیار گفتیم. انسان دارای پنج حس است: حس بویایی، شنوایی، لامسه، بینایی و چشایی. بینایی و شنوایی از راه دور نیز کار می‌کنند، اما چشایی و لامسه نیاز به ارتباط نزدیک دارند تا قابل درک شوند. بویایی هم در میان این دو حس قرار دارد.
حال بحث اصلی راجع به روح است. اگر بخواهیم کاری را به درستی انجام دهیم، باید همه چیز را درباره آن بدانیم. به عنوان مثال، زمانی که می‌خواهیم دستگاه کپی را به‌درستی راه‌اندازی کنیم، باید آن دستگاه را بشناسیم و به عبارتی، با عملکرد آن آشنا باشیم؛ در غیر این صورت نمی‌توانیم به‌درستی از آن استفاده کنیم.
درست است که علم پیشرفت زیادی کرده، اما هنوز بسیاری از بیماری‌ها درمان نشده‌اند. کسی که مبتلا به ام‌اس است، باید تا آخر عمر دارو مصرف کند. زیرا انسان موجودی ناشناخته است و دارای دو بخش است:
صور آشکار و صور پنهان، صور آشکار شامل جسم است، اما هنوز همه چیز را درباره آن نمی‌دانیم، چه برسد به صور پنهان. اگر واقعاً صور آشکار را فهمیده بودیم، اعتیاد را درمان می‌کردیم، زیرا اعتیاد بیماری است که هم به جسم، هم به روان، هم به جهان‌بینی و هم به اجتماع مربوط می‌شود.
صور پنهان نیز جایگاه خود را دارد و نامش بر این موضوع دلالت دارد. حال اگر می‌خواهیم صور پنهان را بشناسیم و به درستی اصلاح کنیم، نیاز به منبع داریم. تنها منبعی که درباره صور پنهان صحبت می‌کند، قرآن است. باید به قرآن بدون تعصب نگاه کنیم.
چند صد سال پیش می‌گفتند زمین مرکز عالم است، اما گالیله اعلام کرد که زمین به دور خورشید می‌چرخد و در پی این ادعای خود، تقریباً به اعدام محکوم شد. در قرآن از نفس واحده بسیار صحبت شده است؛ «ما شما را از نفس واحده خلق کردیم» و در زمان مرگ، فرشتگان مرگ می‌آیند و نفس شما را تحویل می‌گیرند، نه روح شما. مراتب نفس است که انسان را تقسیم‌بندی می‌کند.
پس روح یک چیز جداگانه از نفس است، هرچند که بسیاری از عرفا و بزرگان آن را یکی می‌دانند
حتی مولانا نیز در برخی از اشعارش این دو را یکی دانسته است. نفس در سایر موجودات نیاز به تکامل ندارد و نیاز به روح هم ندارد. تکامل در حیوانات به صورت ظاهری انجام می‌شود؛ مثلاً در طول میلیون‌ها سال، دندان‌هایشان کمی بلندتر شده یا دم آن‌ها در طول زمان کمی کوتاه‌تر شده است. بنابراین، تکامل در حیوانات به صورت جزئی و در صور ظاهری انجام می‌شود و صور باطن ندارند. هیچ‌گاه یک ببر نقاشی یاد نمی‌گیرد یا خواندن و نوشتن یاد نمی‌گیرد.
مراتب نفس فقط در انسان کامل می‌شود و این به خاطر وجود روح است. تنها انسان دارای روح است، زیرا یزدان پاک به‌ صورت انحصاری روح را به انسان تفویض نموده و از روح خود در وجود انسان دمیده است. تکامل نفس تا درجه کمال تنها با وجود روح امکان‌پذیر است؛ اگر به درجه کمال نرسد، معنایی نخواهد داشت.
به هر حال، هر انسانی در هر درجه و مقامی باشد، فرقی نمی‌کند؛ روح به انسان تفویض شده و در او دمیده شده است. بنابر این، ما چیزی به نام روح شیطانی یا روح حیوانی نداریم و حتی ارواح نیز نداریم. روح تنها مثبت است. اگر نفس اماره باشد، نمی‌تواند تکامل پیدا کند و باید از این مرحله حیوانی عبور کند. اگر انسان‌ها به دنبال سیر و سلوک هستند، بدون روح نمی‌توانند به این هدف دست یابند.
بدون روح، انسان نمی‌تواند به آن مقام برسد. اگر در وجود انسان روح نباشد، نمی‌تواند تکامل پیدا کند. وقتی انسان می‌خواهد چیزی یاد بگیرد، نیاز به مربی دارد و در غیاب مربی، یادگیری انجام نمی‌شود. فرق انسان با حیوان همین است؛ حیوانی که مربی ندارد. اما خداوند برای انسان معلمی را گماشته است، زیرا بدون معلم، یادگیری ممکن نیست.
در قرآن آمده است: «تنزل الملائکه و روح فیها باذن ربّهم من کل امر»؛ در شب قدر، ملائکه و روح به پایین می‌آیند تا برای کل هستی فرود آیند. ارزش روح را نمی‌توان با هیچ چیزی مقایسه کرد. به همین دلیل می‌گویند کار انسان در تکامل بسیار سخت و دشوار است، زیرا در میانه راه مسائل و مشکلاتی پیش می‌آید که فرد نمی‌داند چگونه آن‌ها را حل کند.
از سوی دیگر، نیروهایی در کنار آن‌ها حرکت می‌کنند که مانع پیشرفت انسان می‌شوند و با عناوین مختلف سدی در برابر او ایجاد می‌کنند. در واقع، این نیروها او را فریب می‌دهند و او را به اسارت می‌برند و زمان را از او می‌ربایند.
روح و نفس هر کدام مستقل هستند و دارای وظایف خاصی هستند و از یکدیگر تأثیر می‌پذیرند. نقش آن‌ها مکمل یکدیگر است. اما برای اینکه بهتر درک کنیم، این سؤال پیش می‌آید که آیا همه انسان‌ها دارای روح هستند؟ بله. آیا تکامل روح در همه یکسان است؟ خیر. چرا یکسان نیست؟ زیرا انسان‌ها از نظر آگاهی در مراتب مختلفی قرار دارند. به همین دلیل، همه نمی‌توانیم به آن نقطه‌ای که از آن انشعاب یافته‌ایم برسیم.
در صور پنهان ما، چیزهای متعددی وجود دارد، مانند شمس و قمر وزیر. بستگی دارد که به کدام یک گوش کنیم؛ آیا به حرف روح گوش می‌دهیم یا به آن ملکی که منفی است. هدف ما این نیست که عارف یا فیلسوف شویم؛ بلکه می‌خواهیم به مرحله‌ای برسیم که خود را بشناسیم و خود را حل کنیم تا به یک نقطه آرامش و آسایش برسیم.
وقتی بدانیم که بهایی داریم و با مرگ از بین نمی‌رویم و مراتب نفس ما چگونه است، می‌توانیم به سمت جهت مثبت حرکت کنیم.

ویراستاری و ارسال : همسفر بهاره نگهبان سایت رهجوی راهنما همسفر ساناز  لژیون یکم کیش
نمایندگی همسفران کیش

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .