همسفری که با یک بال برای پروازکردن تلاش میکند. میدانم در این مسیر هیچوقت تنها نبودهام و قدرت مطلق همیشه کنارم بوده است. احساس جهانبینی یعنی پروازکردن؛ حتی با یک بال و ندیدن بال شکسته؛ چون امید به ترمیم بال شکسته دارد. در بعضی از مواقع سوزش بال شکسته حس میشود. زمانی که نگرانم که ما بگویند: «اعلام سفر کنید».
بههرحال من به تمام تلاشم در این مسیر ادامه میدهم؛ زیرا راه درست را انتخاب کردهام و اکنون در آرامش زندگی میکنم.
ورزش را جزئی از برنامه روزانهام گذاشتهام؛ شاید اوایل چون که هدفی نداشتم فقط برای اینکه ورزش جزئی از قوانین بود با چند فیلم ورزشی ایروبیک را آغاز کردم. بهصورت تدریجی و ذرهذره عاشق ورزش ایروبیک شدم. اکنون روزها جمعه حس و حال خوبی دارم؛ چون با عشق کنار دوستانم ورزش میکنم و لذت میبرم تا اینکه برای مسابقات اسم مینوشتند؛ اما من هنوز چیز زیادی نمیدانستم با داشتن چند فیلم و گروهی که مثل خودم هنوز اول راه بودند با پرسش یکی از دوستان که گفتند: «ما هم مسابقات شرکت میکنیم؟»
آن روز چیزی نگفتم؛ اما حرف او در گوشم شنیده میشد که بیایید ما هم شرکت کنیم یا میبریم و یا میآموزیم. من هم باوجود این شرایط اسم بچهها را برای مسابقات نوشتم. آن شب به مبدأ خود فکر کردم. دلآشوب، یک نگرانی به دلیل نداشتن آگاهی و قوانین بازی در من به وجود آمد. از آن روز به بعد باید به دنبال هدف تعیین شده تلاش میکردم. از گوگل گرفته و هر چه فیلم آموزشی بود را نگاه میکردم.
من باید حروف الفبا رو یاد میگرفتم تا بتوانم زنجیره ایروبیک و یا یک جمله بسازم. تمام سعی و تلاش خود را کردم ساعتها شاید در خانه تمرین میکردم وقتی که تمام حروف را یاد گرفتم مشکل من حل شد. امید به من برگشت. حس خوبی پیدا کردم و واقعاً عاشق این رشته شدم با همین عشق در مسابقات شرکت کردیم. کولهبار من آن روز پر شد از خاطرات زیبا و بهیادماندنی.
نویسنده: همسفر شیما رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم)
ویرایش و ارسال: همسفر مهین رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم)
همسفران نمایندگی خیام نیشابوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
662