English Version
This Site Is Available In English

دلنوشته مسافر روح الله

دلنوشته مسافر روح الله

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم


سلام دوستان،روح‌الله هستم؛ یک مسافر با تخریب بیش از هفت سال. آخرین آنتی‌ایکس مصرفی ۳ گرم شیره‌ی خوراکی، ۱۰ ماه و ۱۵ روز سفر می‌کنم. سفرم را به روش DST با داروی OT به راهنمایی استاد بزرگوارم، آقا قاسم، لژیون ۱۹ شعبه‌ی دهخدای قزوین آغاز کردم. ورزش در کنگره پیاده‌روی است و TDS مصرفی من ۶ دهم است. در ضمن سفر تغذیه سالم دارم. در پارک پامچال، لژیون جونز، به راهنمایی راهنمای محترم، آقا عبدالحمید، کاهش وزن ۱۰ کیلوگرم داشته‌ام.گاهی اوقات از خودم می‌پرسم چرا خیلی از مسائل در دنیای کنگره ۶۰ با فضای بیرون از کنگره تا این حد متفاوت است؛ درحالی‌که تنها یک حدفاصل میان این دو وجود دارد؟ چرا حال و احوال آدم‌ها در این مکان با جاهای دیگر فرق دارد؟ جوابی که به آن رسیدم، عشق و محبت است.فرد مصرف‌کننده‌ای مانند من که از دنیایی پر از انواع ترس‌های گوناگون، بی‌مهری‌ها، شکست و تردیدها و بی‌توجهی‌ها وارد کنگره ۶۰ می‌شود، اینجا با فضایی روبه‌رو می‌شود که سراسر مهر و محبت بی‌دریغ است و همه در تلاش‌اند تا مرا به سرمنزل مقصود راهنمایی کنند. سرچشمه‌ی تمام این رفتار و کردارها از یک نقطه است؛ بنیان کنگره ۶۰.یکی از تفاوت‌های کنگره ۶۰، ماه رمضان است؛ تجربه‌ای که قبلاً نداشتم. رمضان در کنگره آن‌قدر زیباست که ناخودآگاه مرا به سمت روزه گرفتن می‌کشاند. این‌همه همبستگی و کمک اعضا برای درست کردن افطاری، حس و حال بسیار خوبی دارد.گاهی در مسیر، خودت را گم می‌کنی؛ نه خودت، بلکه مسیر را. مسیر ما کنگره است؛ هدیه‌ای از طرف خدا که مرا آفریده است. هرگاه گم می‌شوم، دست‌هایم را می‌گیرد؛ مثل همین دل‌نوشته که «روزی من» است.
وقتی به گذشته برمی‌گردم، فقط نیم‌نگاهی می‌اندازم تا یادم بیاید از کجا آمده‌ام؛ سکوتی که درونم طغیان می‌کرد و جهالتی که در آن دست‌وپا می‌زدم و از همه غیر خودم انتظار داشتم.امروز اما کجایم؟ هرروز می‌گویم:«خداوندا، تاریکی‌ها را تجربه کرده‌ام؛ مرا با روشنایی‌ها آشنا کن.»همین کافی است که از کسی گلایه نکنم و خودم باعث حال خوب خودم باشم. گذشته به من آموخته تا نور کنگره را با تمام وجودم حس کنم.این عشق از جنس خداست، چون آرامش مرا در برمی‌گیرد.کنگره چشم‌هایم را باز کرد تا خدا را جور دیگری ببینم.هزاران بار شکرگزارم و امیدوارم قدردان همه عزیزانی باشم که در مسیر کنگره مرا همراهی کردند.


زندگی خالی نیست؛
مهربانی هست،
سیب هست،
ایمان هست، ایمان هست...
آری، تا شقایق هست، زندگی باید کرد.
(سهراب سپهری)
حالم خوب است و دیگر هیچ.
پاینده باشید.

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .