English Version
This Site Is Available In English

مشارکت مکتوب لژیون نهم

مشارکت مکتوب لژیون نهم

به‌نام قدرت مطلق الله
سلام دوستان محمدرضا هستم یک مسافر، با حرکت راه نمایان خواهد شد. خلقت انسان بر اساس حکمت خداوند شکل گرفت،  اما انسان به علت انجام عمل اشتباه بر زمین فرود آمد تا در عمل، گناهش بخشیده شود. بر سر دو راهی ارزش و ضد ارزش قرار گرفت تا انتخاب کند. آیا انتخاب کافی بود؟. در این وادی، تفکر مبنای انتخاب قرار می‌گیرد تا راه درست مشخص گردد. راه نمایان است اما در عمل. سکون هیچ تغییری ایجاد نمی‌کند. نترس، پروا مکن، حرکت کن. قطعاً در حرکت، راه یا مسیر نمایان خواهد شد. این وادی می‌گوید: با تفکر اطلاعات را جمع‌آوری کن، هنگام حرکت، خواسته و هدف را مشخص کن، مسیر ارزشی یا الهی را بر اساس  خردمندی انتخاب کن. حرکت کن. نکته مهم اینکه به گذشته برنگردیم و در حال باشیم. اگر فکر می‌کنیم که خسارت‌هایی را به خود، خانواده و جامعه زده‌ایم، بایستی از وارد کردن خسارات بعدی جلوگیری کنیم و با انجام کارهای ارزشی جبران نماییم. من بارها برای درمان اعتیاد اقدام کرده و راه‌های متفاوتی را پیموده‌ام. انتخاب خوب از تفکر خوب نشأت می‌گیرد. حرکت می‌کردم، اما چون تفکر نکرده بودم، در مسیر درمان به بن‌بست می‌رسیدم. تا اینکه پس از جمع‌آوری اطلاعات در مورد کنگره به این نتیجه رسیدم که با حرکت کردن و رفتن به کنگره، بهترین راه برای درمان را یافته‌ام. وقتی به کنگره آمدم در ابتدا از مفاهیم آن، درمان را تصور نمی‌کردم؛ اما در ادامه با حضور در کلاس‌ها و دریافت تعالیم اولیه، پس از دو ماه باور کردم که درمان خواهم شد. راه نمایان می‌شد و اکنون مطمئن هستم که انتخابم درست بود

-------------------------------------------------


سلام دوستان امیر هستم یک مسافر با حرکت راه نمایان می‌شود دوستان من وقتی می‌خواستم مصرف کنم به خانه مادرم می‌رفتم و در اطاق دوران مجردی‌ام مواد مصرف می‌کردم. در این اطاق یک میز آرایشی بود که یک آینه بلند داشت من جلوی این میز می‌نشستم و مواد مصرف می‌کردم. شاید باورتان نشود من با هر دودی که می‌گرفتم در آینه به خودم نگاه می‌کردم و می‌گفتم داری چکار می‌کنی؟ داری خودت را نابود می‌کنی تا کِی می‌خواهی ادامه بدهی؟. یکی از همین روزهای مصرف در آن اطاق به خودم گفتم هرجور شده باید مواد را کنار بگذارم و تصمیمم را گرفتم. همین که از خانه بیرون آمدم یکی از دوستان دوران مصرفم را دیدم که جلویم زد روی ترمز و بعد از سلام و احوال‌پرسی پرسید چکار میکنی؟ گفتم هنوز مصرف می‌کنم. گفت اگر بخوای می‌برم‌ات یکجایی که درمان بشوی، می‌آیی؟ گفتم آره. او مرا به کنگره۶۰ آورد و مرا با کنگره آشنا کرد. بابت آن اتفاق خدا را شکر می‌کنم. منظورم از گفتن این حرف‌ها این بود که بگویم که فکر کردن به تنهایی کافی نیست و فقط با فکر کردن کاری انجام نمی‌شود. من چندسال فقط به فکر کنار گذاشتن مواد بودم و کاری انجام نمی‌دادم، اما در آن روز حرکت کردم و "راه نمایان شد".

تنظیم و ارسال : مسافر مهرداد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .