English Version
This Site Is Available In English

انگار فصل جدیدی از زندگی‌ام آغاز شده است

انگار فصل جدیدی از زندگی‌ام آغاز شده است

پایان هر نقطه، سرآغاز فصلی دیگر است. امروز که این دل‌نوشته را می‌نویسم، بعد از سال‌ها به مکانی امن دعوت شدم که هرگز فکر نمی‌کردم تا این اندازه در حس و حال زندگی‌ام تأثیر بگذارد. خدا را شکر می‌کنم که اذن ورود به این مکان مقدس را به من داد و از مسافرم که مرا به اینجا دعوت کرد، بسیار سپاسگزارم. چند سالی بود که مسافرم می‌گفت برای درمان اعتیاد به کنگره می‌روم و از خوبی‌های این مکان پر از عشق برایم تعریف می‌کرد. اما من هیچ درکی از این موضوع نداشتم و باورم نمی‌شد جایی وجود داشته باشد که بتواند به مصرف‌کنندگان آرامش بدهد و آن‌ها را درمان کند. مسافرم خیلی اصرار می‌کرد که من هم همراهش بیایم و می‌گفت خانم‌های زیادی در کنگره حضور دارند و این مسیر تأثیر زیادی بر اخلاق و روحیه‌شان گذاشته است.

اما من جدی نمی‌گرفتم و با خودم می‌گفتم: تو فقط می‌خواهی کار خودت را توجیه کنی و مرا هم به جلسات مصرف‌کنندگان بکشانی! خلاصه یک روز با خود گفتم: «هم فال است و هم تماشا، بروم ببینم چه جایی است!» روزی که آمدم، بغض گلویم را گرفته بود و مدام با خودم می‌گفتم: گر آشنایی ما را ببیند، آبرویمان می‌رود! اما در کنگره، همه بامحبت و لبخند با من رفتار کردند و با آغوشی گرم از من استقبال کردند. کم‌کم دلم گرم شد و ترسم از بین رفت. الان، با اینکه هنوز در میانهٔ راه هستم و حتی رهایی ۴۰ سی‌دی هم نگرفته‌ام، حس می‌کنم چیزی در وجودم در حال شکل‌گیری است؛ انگار فصل جدیدی از زندگی‌ام آغاز شده است. حالا دوست دارم به همه محبت کنم و تا جایی که می‌توانم کسی را قضاوت نکنم. امیدوارم در این مسیر، با آموزش‌های راهنمای خوبم پایدار بمانم و بتوانم به دیگران خدمت کنم.

نویسنده: همسفر بهناز رهجوی راهنما همسفر مانیا (لژیون دوم)
ویراستاری: همسفر پریسا رهجوی راهنما همسفر ستاره (لژیون چهارم)
رابط خبری: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر کبری (لژیون سوم)
ارسال: همسفر مونا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی البرز کرج

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .