English Version
This Site Is Available In English

از ناامیدی تا رهایی آغوش خدا در کنگره۶۰

از ناامیدی تا رهایی آغوش خدا در کنگره۶۰

 
پسرم در سن ۱۵ سالگی درگیر مواد شد و روی اعصابش خیلی تاثیر بدی گذاشت. روزهای خیلی بدی داشتم، بچه مریضم را می‌دیدم و هیچ کاری جز دعا کردن از دستم برنمی‌آمد. سه روز تمام نشستم و در گوگل بهترین دکتر یا کلینیک پیدا می‌کردم، برای ترک دادن بچه‌ام با هرکدامشان هم حرف می‌زدم می‌گفتند:  باید اول خون‌اش را عوض کنیم و شوک بهش بزنیم. با شنیدن حرف‌های دکتر تمام بدنم  شروع می‌کرد به لرزیدن، آخه پسرم سنی نداشت با شوک و عوض شدن خون‌اش می‌دونستم دیگر مثل قبل سرحال نمی‌شد. یک روز پسرم تو سن ۱۸سالگی آمد خانه و مثل همیشه اعصاب نداشت باهم درگیر شدیم طوریکه شروع کرد ظرف شکستن منم از ته دلم به خدا شکایت کردم، از ته دلم با خدا حرف می‌زدم، گفتمش: می‌گویند تو خدایی، تو بزرگی، تو قادری پس کو قدرتت؟ پس کو بزرگیت؟ تو که درمانی برای این مواد لعنتی نداری و داری می‌بینی بچه‌های زیادی درگیر این بلای خانه‌مان‌سوز شدند، خداییت را نشان بده چرا باعث‌وبانیش ریشه کن نمی‌کنی؟ حالم خیلی بد بود دوباره شروع کردم، در گوگل سرچ کردن بهترین کلینیک ترک اعتیاد، یک کلینیک پیدا کردم در تهران خصوصی بود و هزینه‌اش هر شب آن میلیونی بود؛ ولی چاره‌ای نداشتم باید پولش جور می‌کردم و بچه‌ام را نجات می‌دادم همینطور که داشتم‌ می‌گشتم ،صحبت‌ها و دردودل یک نویسنده که خودشم دچار اعتیاد شده بود، دیدم که یک کتاب هم نوشته بود از زمانی که درگیر اعتیاد بود سقوط آزادی که بارها داشت؛ ولی نتیجه نداده بود، اسم کتاب ویولن‌ زن روی پل بود. رفتم دیدم پسرم آرام است. ازش خواستم این کتاب  را برایم پیدا کند، گفت: باید سفارشش بدهم و کتاب رسید هردو خواندیم. این نویسنده که اسمش خسروبابایی بود آخر کتابش گفته بود: من فقط با وجود آقای مهندس دژاکام و کنگره۶۰ که زیر نظرش بود به درمان اصولی رسیدم زود در گوگل جستجو کردم و سایت کنگره۶۰ بالا آمد. اهواز هم شعبه داشت من که شهرستان بودم و فاصله‌مان با شعبه اهواز دوساعت بود؛ باید حتما برای درمان پسرم می‌رفتم اهواز و رفتم تو سایت کنگره ۶۰ اهواز و یک نوشته از پسر جوانی دیدم که گفته بود:  بهترین درمان تو کنگره۶۰ تجربه کرده بود بدون خماری، بدون خون عوض کردن ، بدون درد و با صحت کامل دوره درمانش گذرانده بود و خیلی راضی بود، دیگر تصمیمم گرفتم شب اول ماه محرم بود کل وسایلمان را جمع کردیم و برای زندگی رفتیم اهواز که پسرم بهانه نداشته باشد و راحت برود و خدا را شکر من و پسرم هردو رفتیم شعبه وقتی آن همه آدم مهربان اونجا دیدیم که انگار ما را سال‌ها میشناختن و با آغوش باز مارا بغل می‌کردن و خوش آمدگویی می‌گفتن، اشک شوق می‌ریختم و سجده شکر گذاشتم که خدای من هم بزرگ است و هم قادر، خدایی که من چندوقت پیش به درگاهش شکوه کردم، الان بهترین جا را به من معرفی کرده و سر راهم قرار داده است. امروز پسرم یکسال آزاد و رها از اعتیاد بدون هیچ لغزشی، خدارا شاکرم برای وجود آقای مهندس حسین دژاکام و جایی که برای درمان عزیزانمان و درمان خودمان که از مصرف کنندگان بیشتر آسیب دیده‌ایم ،فراهم کرده خداراشکر که با کنگره۶۰ آشنا شدم هم پسرم درمان شد، هم خودم، با رفتن به جلسات کنگره۶۰ روحیه‌ام عالی شده و یک تشکر ویژه هم می‌کنم از راهنمایی خوب پسرم، آقا هادی که زحمت زیادی برای درمان پسرم کشید و تشکر ویژه از راهنمایی خوب من خانم بنفشه که با صبوری زیاد من را تحمل کرد و به آرامش رساند.
امیدوارم هرکس خواستار درمان است، به کنگره ۶۰ معرفی بشود و  ازاین همه رنج وعذاب وتاریکی نجات پیدا کند.

نویسنده: همسفر فاطمه رهجو راهنما همسفر بنفشه(لژیون ششم)
رابط خبری: همسفر سمیه رهجو راهنما همسفر بنفشه(لژیون ششم)
ویرایش: همسفر ملیکا نگهبان سایت
ویراستاری و ارسال: همسفر مهشید دبیر سایت

همسفران نمایندگی دانیال اهواز

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .