English Version
This Site Is Available In English

حرکتی ارزشمند است که هدفمند باشد

حرکتی ارزشمند است که هدفمند باشد

همسفر فاطمه و مسافرشان مجتبی، با آخرین آنتی‌ایکس تریاک و OT وارد کنگره شدند، روش درمان DST، داروی درمان OT، مدت ۱٠ ماه و ۶ روز زیر نظر راهنمایان بزرگوار مسافر علیرضا و همسفر محیا سفر کردند، الان هم به مدت ۳ سال و ۹ ماه به لطف خداوند و دستان پر مهر آقای مهندس آزاد و رها هستند. ورزش خودشان در کنگره  بدمینتون و دارت.

 

وادی هشتم حركت است. به نظر شما بهترين حركت در مسير كنگره چه حركتی است؟


در هر حركتی كه ما انجام می‌دهيم بهترين حركت، حركتی است كه مبدا و مقصد آن مشخص باشد. ما روزانه حركت‌های مختلفی انجام می‌دهيم كه ممكن است از انجام‌دادن آن‌ها هيچ هدفی نداشته باشيم و انجام آن چيزی جز هدردادن وقت نيست. حركتی برای من ارزشمند است كه هدفمند باشد و بدانم من را به كجا خواهد رساند. حركتی كه در كنگره انجام می‌شود بسيار ارزشمند است چون برای من مشخص می‌كند كه تو الان كجا هستی و به كجا خواهی رسيد. من هنگام ورود به كنگره لبريز از كينه و حسادت بودم؛ اما به مرور و حركت درونی كه انجام دادم و با آموزش هايی كه از كنگره دريافت كردم توانستم از مسائلی كه قبلاً باعث رنجش من می‌شد رها شوم. برای من بهترين حركت، حركتی است كه من را از بدی‌ها و ضدارزش‌ها به سمت خوبی‌ها و ارزش‌ها هدايت كند و این حرکت در کنگره به خوبی در حال انجام است.

خدمت مالی در كنگره را چگونه می‌بينيد و از حس خود در جايگاه كانديدای پهلوانی به ما بگوييد.
مال و علم دو موتور قوی برای پيشبرد اهداف كنگره۶٠ است. علم كنگره براي گسترش نياز به پشتوانه مالی دارد. من بايد به اين باور برسم خدمت مالی كه من انجام می‌دهم، می‌تواند چراغ راه افرادی باشد كه به دنبال پيدا كردن راه رهايی از مواد هستند. در شهری كه من زندگی می‌كنم، خانواده‌های بسياری هستند كه به دليل پيدا نكردن مسيری برای درمان اعتياد از هم پاشيده می‌شوند. اميدوارم خدمت مالی من، كمك كوچكی برای اين خانواده‌های عزيز باشد. در مورد جايگاه كانديدای پهلوانی، قدم اول ترس بود و نگرانی. ترس از اينكه قدمی برداشته شود؛ ولی به سرانجام نرسد؛ اما به لطف خداوند وقتی قدم اول را برداشتم و حركت اول را انجام دادم، راه خودش نمايان شد و من دارم مسير را به آرامی طی می‌كنم و اميدوارم با دعای دوستان بتوانم اين مسير را به پايان برسانم.

لطفاً حس و حال خود را برای دريافت شال نارنجی بيان كنيد.

زمانی‌كه جناب مهندس شال نارنجی را برگردن من انداختند، احساس كردم مسئوليت بزرگی برگردن من انداخته شد. من مسئول نشان‌دادن راه به خانواده‌هایی شدم كه زخم خورده از مصرف مواد هستند. من شالی را به گردن انداختم كه بايد التيام بخش زخم های مادران، همسران و دختران آسيب ديده از جنگ مواد مخدر باشم. سنگينی مسئوليت را حس كردم و از خالق هستی خواستم كه در اين مسير من را كمك كند.
 

شما همسفری هستيد كه برای آمدن به كنگره مسير طولانی را طی می‌كنيد. آيا اتفاق افتاده كه شما از آمدن به كنگره نااميد شويد؟

من برای رسيدن به كنگره مسيری يک ساعته را طی می‌كنم. از همان جلسات اولی كه آمدم، يک نيرويی من را به سمت كنگره می‌كشاند و اگر جلسه‌ای نمی‌آمدم احساس می‌كردم چيزی را از دست داده‌ام. در سفر اول تمام تلاشم اين بود كه به موقع سرجلسه حاضر باشم و مسير را با عجله می‌آمدم و  معمولاً هفته‌ای یک يا دو قبض جريمه ماشين بايد پرداخت می‌كردم؛ اما هيچ‌گاه خسته نشدم وامیدم را از دست ندادم. دلم روشن بود و به آینده امیدوار....
کلام آخر؛
در پایان خدا را هزاران بار سپاسگزارم که با کنگره آشنا شدم و ممنونم از خانم صالحه عزیز بابت تهیه این گزارش.
تشکر می‌کنیم از همسفر فاطمه که وقت خود را در اختیار ما قرار دادند که ما آموزش بگیریم.
طراح سؤال و مصاحبه‌کننده: همسفر صالحه رهجوی راهنما همسفر محیا(لژیون سوم)
عکاس: همسفر سیما
ویرایش و ارسال: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی کریمان 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .